بازگشت به صفحه اول

 

 
 

 

در حاشيه انتشار منشور مليون ايران 

اخيرا منشوری از مليون ايران انتشار يافت که ميتوان آنرا قدم مهمی در راه تحقق اتحاد اين طيف تلقی نمود. همراه با توجه دادن هموطنان عزيز به اين سند، ذکر چند نکته در مورد اهميت نقش مليون در مبارزه برای تحقق دموکراسی در ايران ضروری بنظر می رسد.

 ايران و جمهوری اسلامي

روحانی نمايان قدرت طلب با اين ادعا به صحنه سياسی آمدند که بهشتی روی زمين ايجاد کنند. اما آنها جهنمی ساخته اند که در آن انسان ها فاقد آزادي، امنيت و حقوق اند. در اين نظام مردم حقی ندارند و مرجعی برای رسيدگی به تجاوزات دائمی حاکمين به حقوقشان موجود نيست. اين نظام خسارات انسانی و مادی عظيمی به ملت و کشور وارد آورده و کليه راه های رشد و تکامل را بر ملت بسته است. در حالی که بخش های وسيع مردم با فقر دست و پنجه نرم می کنند، مافيای قدرت در صد بالائی از ثروت و نتايج توليد را به خود اختصاص ميدهد. همچنين جمهوری اسلامی در صحنه بين المللی در انزوای کامل بسر ميبرد و همواره عامل بحران و ايجاد خطر برای کشور است. در نتيجه اين بحران زائی ها کشور ما امروز در خطر حمله نظامی قدرت های جهانی قرار گرفته است. حمله ای که تماميت ارضی کشور را تهديد ميکند و چه بسا بر سر ميهن ما نيز همان آيد که بر سر مردم کشور همسايه مان عراق آمده است. جمهوری اسلامی با داشتن فرصتی بيش از يک ربع قرن نه تنها نتوانسته است مشکلات اساسی جامعه را حل کند، بلکه امروز خود به اساسی ترين مشکل آن تبديل شده است.

 مشکل جامعه ما و راه رهائی از آن

مشکل اساسی جامعه ما فقر، فقدان امنيت و آزادي، فقدان عدالت، فساد، زورگوئی و عدم وجود مديريت سياسی مقبول و منتخب مردم است. مردم ما اين مشکل را از دير زمان شناخته و قريب يک قرن است که راه برطرف نمودن اين مشکل را استقرار آزادی و حاکميت ملی تشخيص داده اند. از تجربيات صد سال مبارزه خود و جهان برای حصول به حق حاکميت ملی آموخته ايم که رسيدن به دموکراسی در بر چيدن بساط ديکتاتوری خلاصه نميشود بلکه چيزی بيشتر از آنست. هدف ما رسيدن به دموکراسی است. همه اقدامات ما از جمله برچيدن بساط ديکتاتوری با اين هدف صورت می گيرند که به دموکراسی دست يابيم. بنابراين درست اينست اقدامات و سياست ها را با اين محک بسنجيم که کدام راه ما را مطمئن تر و سريعتر به دموکراسی ميرساند. 

 اقدامات، شيوه و رهبری مبارزه برای آزادی و دموکراسي

برای اينکه پروسه رسيدن به آزادی و دموکراسی را ترسيم کنيم، در آغاز به سوالات زير پاسخ ميدهيم:  

-         با چه اقداماتی ميخواهيم به آزادی و دموکراسی دست يابيم؟

-         شيوه مبارزه ما برای رسيدن به آزادی و دموکراسی کدام است؟

-         چه طيف سياسی برای رهبری مبارزه برای آزادی و دموکراسی شايسته تر است؟

با چه اقداماتی ميخواهيم به آزادی و دمکراسی دست يابيم؟

چون در نوشته جداگانه ای تحت عنوان "مبارزه موثر برای دموکراسي" بطور مشروح به اين نکات اشاره شده است در اينجا فقط رئوس مطالب آورده ميشود. دموکراسی که صحبت از آن ميشود يک دموکراسی وارداتی و يا دموکراسی به زور اسلحه نيست. بلکه دموکراسی است که تنها با خواست و پشتيبانی مستمر اکثريت قاطع مردم حاصل ميشود. از نظر نگارنده رسيدن به دموکراسی يک پروسه است که مراحل زير را دارد:

1.      اتحاد مليون

2.      اتحاد دموکرات ها برای تحقق دموکراسي

3.      ايجاد تشکل برای اتحاد

4.      جلب همکاری روشنفکران و آماده ترين اقشار  

5.      جلب پشتيبانی مردم و ايجاد آلترناتيو سياسی

6.      اوج مقاومت و پايان دادن به ديکتاتوری حاکم 

7.      تشکيل حکومت موقت

8.      تشکيل مجلس موسسان، تنظيم قانون اساسی جديد و انتقال قدرت به حکومت منتخب مردم

بعضی از اين مراحل جدا از يکديگر نيستند مانند جلب همکاری روشنفکران و آماده ترين اقشار (مرحله 4) و جلب پشتيبانی مردم و ايجاد يک آلترناتيو سياسی (مرحله 5) و گاهی پايان کامل يکی پيش شرط انجام ديگری است، مانند اوج مقاومت منفی و پايان دادن به ديکتاتوری حاکم (مرحله 6) پيش از تشکيل حکومت موقت (مرحله 7). بدون جلب پشتيبانی فعال و مداوم مردم دست يافتن به دموکراسی ممکن نيست. جلب چنين پشتيبانی نيز بدون داشتن تشکيلات ميسر نميشود.

لازم است مليون در تلاش برای تحقق آزادی و دموکراسی به عنوان يک پيکره ارگانيک عمل نموده، در تمام مراحل به توضيح برنامه های خود، جلب پشتيبانی روشنفکران و مردم، بسيج طرفداران و ساير اقدامات سياسی لازم دست زنند.

 شيوه مبارزه

مبارزه برای رسيدن به آزادی و دموکراسی يک مبارزه سياسی است که با بحث و استدلال و منطق و روش های بدور از خشونت صورت ميگيرد. تبليغ خشونت نشانه ناتوانی در سياست است. تجربه خود ايران و ساير کشورهای جهان نشان می دهد که استفاده از خشونت در مبارزه برای دموکراسی عموما کمکی ننموده بر عکس اکثرا زمينه رشد و قدرت يابی بی ملاحظه ترين و گاه خونخوارترين افراد و گروه ها را فراهم می آورد. خشونت در مبارزه سياسی امکان پشتيبانی مردم را محدود ميسازد و چه بسا خود علت به وجود آمدن ديکتاتوری جديدی می شود. تشديد جو خشونت در کشور به نفع زور گويان داخلی و سلطه گران خارجی است و مردم در محيط خشونت بازنده واقعی اند. زور گويان همواره کوشش دارند ما را به ميدانهائی بکشانند که در آن ها قويترند. قدرت آنها مسلما در استدلال و برخورد سياسی نيست بلکه در قدرت نظامی شان است. سلطه گران خارجی نيز از تشديد خشونت سود ميبرند چون هرچه خشونت بيشتر شود، تهاجمشان به استقلال و تماميت ارضی ما راحت تر توجيه می شود.

پيروزی های مردم هند، آفريقای جنوبی و همچنين شرق اروپا نشان می دهد که شرط موفقيت يک جنبش دموکراتيک، پشتيبانی مردم و توان تشکيلاتی - سياسی جنبش و رهبران آن است.  اين تجارب نشان داد که لازمه موفقيت در پايان دادن به ديکتاتوری و استقرار دموکراسی دامن زدن به جو انتقام جوئی نيست و ميتوان بدون انتقام جوئی با برخوردهای افشا گرايانه، هم مسئولين رژيم های گذشته را به نحوی موثر با کمترين ضرر برای جامعه، مجازات و بی اثر نمود و هم حکومت دموکراسی و قانون را تحکيم بخشيد.

اکثريت قاطع مردم ايران نيز از سال ها پيش پشتيبانی خود را از مبارزات سياسی و مسالمت آميز نشان داده اند و امروز اغلب گروه های سياسی اپوزيسيون دموکرات استفاده از خشونت در مبارزه سياسی را رد می کنند. اگر قدرت رژيم ديکتاتوری در استفاده از زور است، قدرت اپوزيسيون دموکرات بايد در نيروی استدلال و توان آن در بسيج مردم باشد.

امروزه خوشبختانه با رشد وسائل ارتباطی مانند تلفن، فاکس، راديو، ماهواره، انترنت و غيره کوشش های رژيم برای خاموش کردن صدای آزادی خواهان و قطع ارتباط آنان با مردم بی ثمراست. اکثر آنهائی که حرفی برای گفتن دارند ميتوانند نظرات و تحليل های خود را بدون اينکه خود و يا ديگران را به کشتن دهند به اطلاع جمع وسيعی از مردم برسانند.

 چه طيف سياسی برای رهبری مبارزه برای آزادی و دموکراسی شايسته تر است؟

اگر توقع داشته باشيم که در دوران حاکميت ديکتاتوری به جريان های کامل، بدون نقص و از همه جهت آماده برخورد کنيم که پاسخگوی نياز ما باشد، توقع بيجائی است. پس سوال اينست که چه طيفی علی رغم نقائص متعدد امروزی بيشترين زمينه و آمادگی برای بهتر شدن، همچنين پيشبرد و رهبری مبارزه برای دموکراسی را داراست؟ وقتی اين طيف مشخص شد آنگاه فعالين آن طيف و احيانا ديگران بايد کوشش کنند تا کمبود های موجود را برطرف نموده، جريان موجود را تا حد امکان کامل کنند. 

برای پاسخ لازم است طيف های سياسی موجودی که ميتوانند برای رهبری مبارزه برای آزادی و دموکراسی مطرح باشند را بررسی می کنيم.

  الف – اصلاح طلبان مذهبی

اين طيف خود را طرفدار حاکميت ملي، حقوق و آزادی ها ميداند اما اکثريت غالب اين طيف، خواهان دخالت دين در حکومت است. خاتمی نماينده اين طيف، در انتخابات سال 1376 اکثريت آراء را به دست آورد و پس از آن قدم هائی نيز در زمينه آزادی مطبوعات و رعايت حقوق بشر برداشت. اما اين اصلاحات به زودی توسط دستگاه ولايت فقيه و طرفداران آن متوقف گرديد. اين دستگاه سپس تا آنجا که ميتوانست کوشش نمود تا شرائط را به گذشته باز گرداند. روشن شد که اصلاح طلبان مزبور قادر به پيش بردن اصلاحات نيستند، مردم کم کم اعتماد خود را به آنان از دست دادند و در دو انتخابات بعدی از آنان حمايت ننمودند.

خط حاکم بر اصلاح طلبان هنوز حفظ جمهوری اسلامی را مقدم بر رعايت حق حاکميت مردم و خمينی را رهبر خود می داند. اگرچه عناصری از اين طيف مانند يوسف اشکوري، اکبر گنجی و عبدالله نوری که به اهميت حق حاکميت ملی و جدائی دين از حکومت پی برده و برای آن مبارزه می کنند، از متحدين راه رسيدن به دموکراسی و حفظ آن هستند اما اين طيف در مجموع خواهان نظامی شبيه جمهوری اسلامی اما ملايم تر از آن است.

 ب – طرفداران سلطنت

غالب فعالين اين طيف امروز در آمريکا هستند و به سبب توانائی مالي، تعدادی از فرستنده های تلويزيونی فارسی زبان لوس آنجلس را در اختيار گرفته اند. افرادی با گذشته سياسی روشن و خوشنام در اين طيف نادرند. از زمانی که جورج بوش به رياست جمهوری آمريکا انتخاب شد طرفداران اين طيف فعاليت های خود را افزايش داده اند.

دموکرات بودن اين طيف مورد سوال است زيرا آنها هنوز حاضر نيستند ديکتاتوری گذشته، کودتای بيست و هشت مرداد، شکنجه، سرکوب و اعدامی که بخصوص پس از کودتا بر کشور حاکم بود را به روشنی محکوم نموده و برای اين رفتار از ملت ايران عذر بخواهند. در عوض از ديگران می خواهند که از کودتای بيست و هشت مرداد صحبت نکنند. بعضی از آنان دوران رژيم گذشته را دورانی طلائی ميدانند. هدف فعاليت اين طيف بيشتر استقرار سلطنت است تا استقرار دموکراسي. بخشی از اين طيف دولت کنونی آمريکا را ترغيب به حمله نظامی به ايران ميکند و اين تصور را دارد که پس از حمله نظامی قدرت را در دست خواهد گرفت. اقدامات اين طيف در خيلی موارد نمايشی است و يا با هدف ايجاد تصورات نادرست صورت می گيرد. مثلا آنها ميخواهند اين تصور را ايجاد کنند که بخش های ديگر اپوزيسيون رهبری آنها را پذيرا شده و يا با آنها اتحاد کرده اند و يا با ايجاد ارتباط با سازمان آقای مدنی اينطور وانمود می کنند که گويا با جبهه ملی اتحاد کرده اند.

روشنفکران، بخشی از موافقين و مخالفين آنها و حتی ناظران سياسی اين طيف را ادامه رژيم ديکتاتوری گذشته می دانند. بنا بر همه اينها روشن است که با رهبری اين طيف دستيابی به آزادی و دموکراسی ممکن نيست.

 ج – طيف چپ

چپ ايران هنوز در حال تحول است و بنظر ميرسد امروز در شرائطی نيست که بتواند آلترناتيو جداگانه ای ارائه دهد. مليون و چپ دموکرات در خيلی زمينه ها به هم نزديکند. اينکه در آينده طيف چپ دموکرات و مليون به يکديگر نزديک شوند و يا هرکدام آلترناتيوی جداگانه ارائه دهند را آينده روشن خواهد نمود.

 د – مليون ايران

شناسنامه مليون ايران گويای پيوندشان با انقلاب مشروطيت، جنبش آزادی خواهانه مردم ايران برای ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق و جبهه ملی است. مصدق و حتی نام او چه در ديکتاتوری گذشته و چه در ديکتاتوری کنونی همواره هدف دشمنی و عناد حاکمين بوده است.

اگرچه جنبش وسيعی که قبل از 22 بهمن 57 عليه ديکتاتوری شاه به وجود آمد با شرکت جبهه ملی آغاز شد و اين سران جبهه ملی بودند که با ارسال نامه معروف خود به شاه خواست های اصيل جنبش را طرح کردند، اما تشکل های ملی به علت پراکندگی نتوانستند نقش مهمی ايفا کنند و نتيجتا ضعف آنها فرصت لازم را به خمينی داد تا جمهوری اسلامی را ايجاد کند.

امروز با تجربياتی که هموطنان ما از ديکتاتوری دو نظام کنونی و گذشته دارند، همچنين پس از ريختن ديوار برلين و فروپاشی بلوک شرق، اهميت اصولی که مليون هميشه طرح ميکرده اند مانند آزادي، حق حاکميت ملي، استقلال، تماميت ارضی و جدائی دين از حکومت روشن تر شده است.

مليون از صدر مشروطيت تا به امروز همواره برای خواسته های فوق و عدالت اجتماعی مبارزه کرده اند. مردم ايران مليون را نه فقط در مبارزه بلکه در دو فرصت در حکومت ديده اند: در دوران حکومت دو سال و نيمه دکتر مصدق و در دوران حکومت 37 روزه دکتر بختيار. مليون در اين دو فرصت نشان داده اند که حتی در مسند قدرت نيز برای دفاع از آزادی و حاکميت مردم تا سر حد توان مبارزه می کنند. نشان داده اند که هميشه قانون، حقوق مردم و مخالفين را رعايت ميکنند. دکتر مصدق در زمان حکومتش دغدغه خاطر داشت که مبادا قاتلين افشار طوس شکنجه شوند.

علی رغم وجود ديکتاتوری و عدم امکان تمرين دموکراسي، مليون ايران سياستمداران برجسته و خوشنام در دامن خود پرورانده اند و پتانسيل سياسی قابل ملاحظه ای از روشنفکران کشور را در بر می گيرند. مليون مورد اعتماد روشنفکران سياسی و ملت بوده، قادرند با اتخاذ سياست های درست خود را بيشتر تشکل داده، توجه و اعتماد بيشتر مردم را جلب کنند.

بنابر آنچه که رفت مليون نسبت به ساير طيف های اجتماعی بهترين شرائط را برای قرار گرفتن در صف اول مبارزه برای آزادی و دموکراسی دارا هستند.

 ضعف های مليون

داشتن بهترين زمينه به معنی اين نيست که رهبری حق مليون  است و آنها بطور اتوماتيک و بدون تلاش لازم اعتماد و پشتيبانی وسيع مردم را خواهند داشت.

مليون هنوز ضعف ها و مشکلات زيادی دارند که بايد آنها را با کار و کوشش مداوم برطرف کنند. برای مثال آنها هنوز تشکل واحدی نداشته، شرائط لازم برای جذب بانوان و جوانان را به صفوف خود ايجاد نکرده اند. آنها هنوز اعتماد به نفس کافی نداشته و گاهی اهميت نيروی خود را فراموش کرده مسحور  نيروی ديگران ميشوند. مليون بايد به رسالت خود پی برده و به عنوان يک نيروی مستقل سياسی عمل کرده، از رهبری مناسب برخوردار باشند، سياست های درستی در پيش گيرند و همواره به عنوان يک نيروی سياسی مسئول در جامعه عمل کنند. تنها در اينصورت است که آنها قادر خواهند بود اعتماد بيشتر مردم، ساير طيف های سياسی و ساير دموکرات های جامعه را جلب نموده و در جهت ايجاد و تقويت يک اتحاد بزرگ ملی قدم بردارند. 

کشور ما در شرائط خطيری قرار دارد که وظيفه بزرگی بر دوش نيروهای سياسی مورد اعتماد مردم برای پيش برد مبارزه برای آزادی و دموکراسی ميگذارد. بنابر آنچه که رفت و به نظر نگارنده اين وظيفه امروز بر عهده مليون است.

 اقدامات لازم در ميان مدت

از بر رسی های فوق برای فعاليت های آينده نتيجه ميگيريم. توافق نظر بر سر مقولات اساسی مبارزه برای اينکه مشترکا فعاليت کنيم کافی نيست. لازم است بر سر يک برنامه عمل نيز توافق داشته باشيم.

 نکات زير ميتوانند در ميان مدت در دستور کار مليون قرار گيرند:

-         کوشش برای اتحاد مليون

-         معرفی شخصيت های برجسته نهضت ملی به مردم

-         تبديل تشکل مليون به يک تشکيلات مدرن سياسی کار آمد

-         اتحاد با ساير گروه های اپوزيسيون دموکرات برای تحقق دموکراسي

-         دفاع از رفراندم و انتخابات آزاد با توجه به برنامه ای که مليون طرح کرده و می کنند

 کوشش برای اتحاد مليون ايران و ايجاد آلترناتيو سياسی

برای اينکه يک جريان فکری سياسی  بتواند نقش موثری در سرنوشت کشور بازی کند بايد يک نيرو باشد. امروزه مليون طرفدار دارند ولی هنوز "نيرو" نيستند. آنها پراکنده اند و تشکل واحدی ندارند. در خارج کشور جبهه ملی های کشوری يا قاره اي، احزاب و گروه های مختلف ملی موجودند اما سازماندهی درستی ندارند. کافی نيست که  اين و يا آن جريان را خطری برای جامعه بدانيم و به مردم هشدار دهيم.  برای موثر نمودن اقدامات خود بايد با تشکيلات و آلترناتيو سياسی خود در جامعه حاضر باشيم.

امروز ديگر هيچ دليل منطقی برای ادامه فعاليت مليون در گروههای پراکنده و جدا از يکديگر وجود ندارد و لازم است که گروههای طيف مليون با تکيه بر اصول،  تاريخ  مبارزاتی و شناسنامه سياسی مشترک گرد هم آيند.

مليون به هر حال يک وزنه سياسی در جامعه اند. اتحاد آنان باعث سنگين تر شدن اين وزنه، رشد نيروهای خواهان دموکراسی در جامعه و تقويت همبستگی آنان با ساير طيف های طرفدار استقلال و دموکراسی ميشود.

خوشبختانه قدم های مهمی در اين راه برداشته شده و کانون هماهنگی مليون ايران تشکيل يافته است. اين کانون که يک تشکيلات مشترک مليون است، از افراد و اعضا سازمان های سياسی ملی مانند سازمان های مختلف جبهه ملی و نهضت مقاومت ملی ايران تشکيل شده است و توانست طی چند نشست منشور خود را تصويب کند. نظر بر اينست که هر سازمان حد اقل در ابتدا با حفظ ساختار تشکيلاتی خود در آن فعاليت کند. ولی اميد اين است که تشکل مشترک مليون چنان کارآئی داشته باشد که سازمان های شرکت کننده مرکز ثقل فعاليت های خود را به درون آن انتقال دهند.

 معرفی شخصيت های برجسته نهضت ملی به مردم

معرفی شخصيت های برجسته نهضت ملی به مردم با هدف ايجاد يک آلترناتيو سياسی مورد قبول مردم موثرترين وسيله مبارزه عليه ديکتاتوری است. پشتيبانی از پيشنهاد ميثاق ملی عباس امير انتظام قديمی ترين زندانی جمهوری اسلامی که حس احترام و اعتماد بسياری از ايرانيان و حتی جهانيان را جلب کرده است اقدامی مناسب و موثر است. علاوه بر پشتيبانی از اين ميثاق پيشنهاد ميشود کميسيونی از عده مشخصی افراد سياسی تشکيل شود. اين کميسيون نظرات و پيشنهادات موجود در در مورد پيشنهاد ميثاق آقای امير انتظام را جمع آوری نموده با وی در ميان گذارد. بدين ترتيب ديالوگ و رابطه ميان آقای اميرانتظام و کميسيون مزبور که از گروه های مختلف دموکرات هستند بر قرار ميشود. اين کميسيون برنامه کاری مدون برای خود تهيه و طبق آن عمل می کند. کميسيون مزبورميتواند هم در جهت غنی کردن برنامه ها و هم در جهت جلب پشتيبانی وسيعتر برای پيشنهاد ميثاق آقای امير انتظام اقدام کند و از جمله با احزاب سياسی در اروپا و آمريکا تماس حاصل نموده و اهداف مطروحه را برايشان توضيح دهد.

لزوم ايجاد يک تشکيلات سياسی مدرن

همه ما در سال های اخير به روشنی ديده ايم که بدون تشکيلات سياسی اقدامات ما غير موثر بوده و حد اقل راندمان را دارد. ديده ايم که حتی اگر خواست های ما مليونها طرفدار هم داشته باشد، بدون فعاليت مشترک و متشکل کاری از پيش نمی بريم.

برای آنکه تشکيلاتی جوابگو به مسائل پيچيده امروزی جامعه داشته باشيم و بتوانيم برای اتحاد همه دموکرات های کشور به نحوی موثر اقدام کنيم بايد با شيوه های مدرن سياسی کار کنيم.

از تشکيلات سياسی مدرن چه می فهميم؟

به نظر نگارنده نکات زير بعضی شروط يک تشکيلات مدرن سياسی هستند:

-  اقدامات سياسی بر اساس برنامه سياسی مدون صورت ميگيرند

-  کسانی در اين تشکيلات سياسی شرکت می کنند که به اصول، اهداف و برنامه سياسی آن و به کار تشکيلاتی اعتقاد دارند

 -  رعايت دموکراسی درون سازماني: عقيده اکثريت با رعايت حقوق اقليت اجرا می شود

  قواعد و ضوابط تشکيلات سياسی رعايت می شوند و همه اعضا در مقابل آن مساويند

 -  توجه به اهميت ديالوگ و شرکت داشتن افراد در تصميم گيری ها

-  استفاده از تجربيات گروههای سياسی و احزاب دموکرات دنيا برای بهبود بخشيدن به عملکرد سازمان و کوشش مداوم در رفع کمبودها

-  کوشش در جلب نيروی تازه به سازمان و داشتن برنامه های تعليماتی و سياسی برای جوان تر ها وسپردن مسئوليت ها به آنان

 اتحاد برای دموکراسي

ساده گرائی است اگر تصور کنيم مليون به تنهائی و بدون کمک ساير نيروهای دموکرات قادر خواهد بود دموکراسی را در ايران مستقر نموده و آنرا پايدار کنند. کار ايجاد آلترناتيو با اتحاد مليون تمام نشده است. خوشبختانه در عمل هم می بينيم که بخش های زيادی از طيف چپ دموکرات و مذهبی دموکرات به اصول استقلال و تماميت ارضي، حاکميت ملی و جدائی دين از حکومت اهميت بيشتری از گذشته ميدهند. ايجاد اتحادی وسيع با اين بخش ها بايد در دستور کار مليون ايران قرار گيرد تا استقرار دموکراسی در ايران ممکن، محتمل و مطمئن تر شود.

دموکرات ها تحقق پايدار حاکميت ملت را خواهانند و هرگونه حاکميت ديگر مانند حکومت يک گروه و يا قشر خاص را رد می کنند. جريان هائی که وابستگی کشور به بيگانه را دنبال ميکنند، از اين راه حاکميت ملی را نفی کرده و هر چقدر هم خود را دموکرات بدانند، دموکرات محسوب نميشوند. همچنين آنهائی که هنوز از ديکتاتوری و ديکتاتورها چه در گذشته و چه حال دفاع می کنند، در صف مقابل دموکراسی قرار دارند. تجربه ربع قرن اخير ايران همچنين نشان می دهد که آزادی و دموکراسی بدون جدائی دين از حکومت ميسر نيست. پس آنهائی نيز که طرفدار دخالت دين در حکومت اند و تحت عناوين مختلف مانند دموکراسی ديني، هم حاکميت مردم  و هم حاکميت دين را می خواهند، نميتوانند به نحو موثری مدافع حاکميت مردم باشند. امروز مذهبيون طرفدار دموکراسی بدون پيشوند يا پسوند و نيروهای چپ دموکرات در راه رسيدن به دموکراسی مناسب ترين متحدين ما هستند.

 سياست خارجی

حمله نظامی آمريکا و يا اسرائيل به ايران خطری جدی است. چنين حمله ای اگر وقوع يابد عواقبی خطرناک برای ايران و منطقه خواهد داشت و ميتواند به جنگی گسترده همراه با رشد تروريسم در منطقه بيانجامد. حمله نظامی يک نيروی خارجی علاوه بر ضررهای بزرگ جاني، نابودی قسمتی از کشور و خسارات عظيم مالی بدنبال  خواهد داشت که نه تنها در راه آزادی و دموکراسی پيش نخواهيم رفت بلکه استقلال و تماميت ارضی  ما گرفتار خطری بزرگ خواهد شد.

آزادی خواهان ايران نميتوانند چنين خطری را ناديده بگيرند. لازم است ما در عين تاکيد بر نقض دائمی حقوق بشر در ايران و افشا چهره ديکتاتوری حاکم برای مردم جهان روشن کنيم که هرگونه حمله نظامی به ايران را را به شدت رد می کنيم. بايد در تماس ها با احزاب سياسی اروپا، دموکرات های آمريکا و حتی بخش هائی از جمهوری خواهان اين کشور که گوش شنوائی برای اپوزيسيون دمکرات ايران دارند، روشن کنيم که چنين حمله ای نه تنها کمکی به مردم ايران برای استقرار آزادی و دموکراسی نخواهد بود بلکه امکان دارد به وسيله ای در دست ديکتاتوری درمانده کنونی برای طولانی تر نمودن موقتی عمر وی تبديل گردد. چنين حمله ای ميتواند همانطور که در عراق شاهديم ايران را نيز به بهشتی برای تروريست های بين المللی تبديل کند. در موضع گيری های خود روشن کنيم که استقبال از حمله نظامی بيگانه و نوکری اجنبی راه رسيدن به آزادی و دموکراسی نيست و آن گمراهانی که از اين تهديد پشتيبانی و بدين وسيله آمريکا را به اين حمله ترغيب ميکنند و يا آنهائی که، اگر اخبار رسيده درست باشد، برای بيگانگان جاسوسی ميکنند، بايد بدانند که آينده ای در ميان مردم ايران نخواهند داشت.

اگر ملت ما بتواند دموکراسی را حاکم و در سايه آن همبستگی ملی را تقويت کند، هيچ قدرت جهانی امکانی نخواهد يافت تا از شکاف ميان ما ايرانيان بهره برداری کرده، کشور ما را مورد تهاجم قرار دهد.

 در مورد رفراندم

اپوزيسيون دموکرات بايد خواست رفراندم را آنطور که عباس امير انتظام طرح کرده است مورد بحث و بررسی قرار دهد.

علی رغم درست بودن خواست رفراندم بايد برايمان روشن باشد که اگر نتوانيم نيروی لازم  برای دفاع از اين خواست به حق ملی را بسيج کنيم، امکان دارد که در موقع حساس جريانی ناسالم پيدا شود و بخواهد مثلا با پشتيبانی و امکانات خارجی محتوای رفراندم را به خواست خود عوض کند (مثلا آنرا به رفراندم ميان جمهوری و يا سلطنت تبديل کند). محتوائی که با خواست اپوزيسيون طرفدار دموکراسی از بر گزاری رفراندم هيچگونه فصل مشترکی ندارد.

آنچه در نهايت تعيين کننده است نيروی سياسی متشکلی است که در پشت خواست ملی رفراندم و برای حفاظت از محتوا و اصول آن وجود دارد. اگر چنين نيروئی وجود نداشته باشد و يا موجود ولی ضعيف باشد، هر چقدر هم که عده زيادی از مردم طرفدار آن باشند، احتمالا به بيراهه خواهد کشيد، از آن چيزی عايد ملت نخواهد شد. بهمن 57 حاکی اين درس بزرگ تاريخی است. ملت ايران سال ها برای آزادی و دموکراسی مبارزه کرده بود ولی درست در هنگام غلبه بر ديکتاتوري، روحانيون تشنه قدرت از خشم مردم عليه رژيم گذشته سو استفاده کرده، حکومت را به دست گرفتند و ديکتاتوری خود را بر کشور حاکم نمودند.

 دکتر همايون مهمنش

18 فوريه 2005 برابر 30 بهمن 1383

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

رجوع به مطالب مشابه