نگاهی به کشف حجاب و تبعات آن

سیمین کاظمی

مدرسه فمینیستی: قانون کشف حجاب 17 دی 1314 جنجالی ترین برنامه رضاشاه پهلوی برای زنان بود که بیش از دیگر اقدامات او در خصوص زنان، مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. می توان گفت سایر اقدامات این دوره، زیر سایه قانون پرسروصدای ممنوعیت حجاب مسکوت و متروک مانده است. گویی رضاشاه توانسته است این ایده را در باور مخالفان و موافقان بنشاند که ظاهر زنان، تعیین کننده ترین بخش حیات اجتماعی آنهاست که با گذشت سالیان، هنوز هم حق تعیین پوشش زنان، نه یک مسأله فردی که مسأله ای سیاسی و در حوزه اختیارات حکومت است.

در دوره رضاشاه، تغییر وضعیت زنان و بویژه ظاهر آنان جزیی از روند مدرنیزاسیون مملکت تلقی می شد و از این رو برنامه هایی برای ایجاد تحول در زندگی زنان تدارک دیده شد. حکومت تشخیص داده بود که زنان می توانند به عنوان حاملین و نمادهای تغییر و تجدد و پیشرفت در انظار ظاهر شوند و به عنوان سندهای زنده، باورِ تغییر و تجدد را در اذهان بنشانند. در این راستا، مداخله قهرآمیز در پوشش زنان راهی بود که حکومت ناشکیبِ خواهان تغییر را زودتر در رسیدن به خواسته اش کامیاب می ساخت. روش غیردموکراتیک و جبارانه حکومت پیش از کشف حجابِ توده زنان شهری، دامن گیر فعالان حقوق زنان شد که از سالها پیش حرکت مدنی خود را برای رهایی از وضعیت فرودست خود آغاز کرده بودند و در این راه به توفیق هایی هم نائل شده بودند. همراهی و مشارکت در انقلاب مشروطه ، تشکل های زنان، تأسیس مدارس دخترانه، راه اندازی نشریات زنان، از مهمترین این دستاوردها بود. اما در ذهن و باور رضاشاه، نوسازی جامعه نیازی به تشکل مردمی وجود نداشت و هر صدای مستقلِ آزادیخواهی زنان، مانع و مزاحمتی بر سر راه اصلاحات اجباری تلقی می شد. پس تشکل های زنان غیرقانونی اعلام شد و برخی از فعالان حقوق زنان تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند.

بعد از آن حکومت، برنامه هایش را که در راستای سیاست های کلی سیستم استبدادی تجددخواه جدید بود در حیات اجتماعی زنان اعمال کرد. این برنامه ها، دستاوردهای مثبتی مثل دستیابی به فرصتهای آموزشی یا ورود به قلمرو کار را برای زنان فراهم کرد، اما تصویب قوانین مدنی نشان داد که هدف برنامه های اصلاحات رضاشاه برای زنان، نه برابری جنسیتی است و نه رهایی زنان از موقعیت فرودست شان. به رغم آنکه رضاشاه خود را آزاد کننده زنان می دانست در قانون مدنی اکثر قوانین شریعت اسلامی مورد تأیید قرار گرفت و در حقوق خانواده زنان مورد تبعیض قرار گرفتند[1]... رضاشاه اصلاحات محدودی در قوانین ازدواج و طلاق ایجاد کرد...این لوایح قانونی در نوع خود رادیکال نبودند و اساس و جوهرة شریعت در آنها حفظ شده بود. قانون مدنی {دوره رضاشاه} از مرد تصویری برتر، رییس، صاحبِ حق ولایت بر همسر و فرزند ارائه داده و زن را منفعل، فرودست، مطیع و گوش به فرمان تصویر کرده است.[2] برخلاف دیگر مواد قانونی که عمدتاً سکولار بودند، در این یکصد ماده {قانون مدنی}،شریعت کاملاً بر سکولاریسم تفوق دارد.[3]

کشف حجاب زنان، اما ابتکار رضاشاه نبود، چه پیش از آن برخی از زنان، از جمله فعالان حقوق زنان، برخی از زنان اشراف و روشنفکران حجاب خود را کنار گذاشته بودند. برخی از روشنفکران و شاعران، مثل محمدتقی بهار، ایرج میرزا، میرزاده عشقی، فرخی یزدی و دیگران سالها پیش از رضاشاه از لزوم کشف حجاب زنان سخن می گفتند و شعر می سرودند. خسروپناه در این باره می نویسد: این اقدام چندان هم بی مقدمه صورت نگرفت و قبل از آن هم تلاش هایی در این زمینه صورت گرفته بود تعدادی از روشنفکران زن و مرد از سالها پیش از آنکه رضاخان به فکر رفع حجاب بیفتد، خواستار آزادی پوشش زنان و مخالف حجاب بودند. آنها حجاب را عامل محرومیت زنان ایرانی و رهایی آنان را مشروط بر کنارگذاشتن حجاب می دانستند. در دهۀ1330 ه.ق/1910 م (1288 ه.ش)، عدۀ کم شماری از مردان تجددطلب عامل اساسی محرومیت زن ایرانی را حجاب و مستوری آنان می دانستند. این گروه از مردان به همراه عدۀ کم شمارتری از زنان خواستار ایجاد تغییراتی در نوع پوشش زنان و دختران ایرانی شدند. آنان عفت و عصمت زن را با دانایی و آگاهی او مرتبط می دانستند[4]. الیز ساناساریان هم به پیشگامی فعالان حقوق زنان در کشف حجاب اشاره می کند و می نویسد: در بحث حجاب باید در نظر داشت که جنبش زنان در ایران مخالف حجاب بود. فعالان حقوق زنان نیز معتقد بودند حجاب تصویری سمبلیک از موقعیت فرودست زنان است. حتا پیش از به قدرت رسیدن رضاشاه، گروه های مختلف زنان در تلاش برای کنار گذاردن حجاب خود بودند...آنچه از شواهد و گزارشات برمی آید این است که پیش از آنکه رضاشاه در سال 1314 قانون کشف حجاب را به اجرا بگذارد جنبش زنان ایران در نقد حجاب بسیار فعال بود.[5]

رضاشاه  تنها پس از دیدار ملکه بی حجاب افغانستان در ایران و دیدارش از ترکیه و دیدن زنان بی حجاب آنجا بود که به صرافتِ تغییر پوشش زنان ایرانی افتاد. در واقع اقدام برای بهبود موقعیت زنان در سال 1313، بلافاصله بعد از دیدار رضاشاه از ترکیه که در آنجا مصطفی کمال به اقدام مشابهی دست زده بود آغاز شد.[6] کشف حجاب در ترکیه، اختیاری بود و محتاطانه ولی رضاشاه، نه احتیاط را لازم دید و نه واگذار کردن حق انتخاب پوشش را و نه منتظر ماند تا بسترهای فرهنگی تغییر پوشش فراهم آید.

کشف حجاب واکنش های متفاوتی را از سوی مخالفان و موافقان در پی داشته است.  موافقان آن را به عنوان یک اقدام ترقیخواهانه و در جهت تحول جامعه سنتی و عقب مانده می دانند. اما مخالفان کشف حجاب از دو منظر متفاوت، مخالفت خود را با کشف حجاب اعلام کرده اند. دسته اول مخالفان کشف حجاب، روحانیون و نیروهای مذهبی هستند که این اقدام را به عنوان عملی ضد اسلامی تقبیح و محکوم می کنند. در واقع، با اجرای سیاست رضاشاه در کشف حجاب و برداشتن اجباری چادر از سر زنان در سال 1936 (1314 شمسی)  ایران اولین کشور اسلامی شد که حجاب را امری غیرقانونی اعلام کرد. [7] مخالفت با کشف حجاب به ویژه در میان روحانیت بسیار شدید بود.آنها از تصمیم رضاشاه بسیار ناراضی بودند؛ درواقع مخالفت روحانیت دلیل اصلی تأخیر چندین سالة رضاشاه برای اعلام کشف حجاب بود.استفادة رضاشاه از زور بدون هیچ مصالحه ای عامل اصلی مهار مخالفت روحانیون بود.(ساناساریان1384: 103) دسته دوم روشنفکران و نیروهای چپگرا هستند که کشف حجاب را سمبل زورگویی و استبداد رضاشاهی می دانند که بدون درنظر گرفتن شرایط جامعه ایران و احترام به آزادی های فردی، زنان را مجبور به تقلید از اروپاییان نموده است.              

ساناساریان در این باره می نویسد: چه قبل از 1314 و چه بعد از آن، بر له و علیه کشف حجاب آرای مختلفی در جامعه مطرح می شد... کشف حجاب آرای مختلفی را برانگیخت. بسیاری بودند که ممنوعیت حجاب و تقلید از لباس های غربی را قدمی مثبت در بهبود شرایط زنان می دانستند. در دوران سلطنت محمدرضاشاه روز اعلام کشف حجاب همه ساله جشن گرفته می شد و به عنوان سمبلی برای روز آزادی زنان از سوی دیدگاههای رسمی و دولتی ترویج می شد. مطبوعات غربی که معمولاً خط رسمی و دولتی ایران را در چنین مسائلی دنبال می کنند کشف حجاب را تحسین می کردند. اما دیگران به کشف حجاب انتقاد داشتند. در مقاله ای که در یک نشریة چپ گرای زنان ایرانی به چاپ رسید، حجاب نمادی از عقب ماندگی زنان قلمداد شده بود. این مقاله تاکید داشت که زنان روستایی حجاب ندارند زیرا آنان در مزارع کار می کنند و زنان تحصیلکرده و مرفه هم قبل از این قانون، حجاب را برداشته بودند؛ نویسندة این مقاله با توجه به این مسائل نتیجه گرفته بود که قربانیان اصلی قانون رضاشاه زنان فقیر شهری هستند. بنابراین در مقالة مذکور قانون کشف حجاب به عنوان دیکتاتوری اعمال شده توسط سلطنت، محکوم شد. انگیزه اصلی مخالفت چپ ها با کشف حجاب خصومت آنها با سلطنت بود و نه مسألة حقوق زنان.

همچنین مخالفان کشف حجاب آن را پروژه ای وارداتی می دانستند که هدف از آن تبدیل زنان به مصرف کنندگان کالاهای غربی بوده است: «چنین به نظر می رسد که پروژه کشف حجاب، پروژه ای وارداتی بود که استعمارگران نه برای رهایی زنان از چنگال نابرابری های اجتماعی بلکه برای پذیرش دیگر تولیدات و فرهنگی و مادی غربیان به ایرانیان تحمیل کردند. این پروژه را پیش از آن آتاتورک در ترکیه پیاده کرده و نیز در افغانستان پیاده شده بود؛ و آنها آماده تطبیق کامل خود با فرهنگ غرب بودند.(فرهنگ به نقل از توانا1380، 268-269)  فاطمه صادقی نیز در این مورد می نویسد: حکومت بیش از آنکه درصدد برآوردن تقاضاهای هواداران حقوق زنان بوده باشد، رفع حجاب و اختلاط زنان و مردان را از مهم ترین مظاهر متمدن شدن تلقی می کرد. در تحمیل اجباری رفع پوشش از زنان، زن بدون حجاب نماد گذار از توحش به تمدن تلقی می شد. از این رو کشف حجاب را می توان اقدامی مشابه دیگر اقدامات در پروژة مدرنیزاسیون ارزیابی کرد که بیش از آنکه آزادی زنان را هدف بگیرد، هدف از آن بهنجارسازی و مدرن سازی مظاهر جامعه بود.

نیکی کدی، کشف حجاب را مورد تأیید برخی مدافعان حقوق زنان می داند و می نویسد: اقدامات رضاشاه در زمینه بازکردن درهای مدارس و دانشگاهها به روی دختران و نیز کشف حجاب خانم ها مورد استقبال نویسندگان و کسانی که در راه کسب حقوق زن ها تلاش می کردند قرار گرفت، زیرا آنها این دستاوردها را بعضاً حاصل تلاش های خودشان می دانستند.[8]

گذشته از اینها موضوع مهم دیگری که در پرداختن به کشف حجاب مورد توجه قرار گیرد، پیامدهای این قانون و تاثیرات آن است. اجباری بودن کشف حجاب و توسل به زور برای اجرای قانون ممنوعیت حجاب، زنان را در معرض سرکوب آشکار و بی مهابای حکومت قرار داد. 

از پیامدهای این قانون یکی این بود که بخشی از زنان – عمدتاً زنان مسن- در خانه های خود محبوس شدند. آنان بی حجابی را مانند برهنگی می دیدند و برای همین از بیرون آمدن از خانه پرهیز می کردند...روشن نیست که چنین انزوایی در میان این گروه از زنان چقدر طول کشیده و تا چه حد گسترده بود، اما اجازة استفاده از روسری احتمالاً میزان چنین انزوای خودخواسته ای از سوی زنان مسن را کاهش داده است. (ساناساریان1384: 101)

برای اجرای قانون ممنوعیت حجاب علاوه بر ضرب و شتم زنان وکشیدن چادر و روسری از سر زنان، از شیوه های سختگیرانه دیگری نیز استفاده می شد. پس از 1314، مقامات عالیرتبه اگر با همراهان بدون حجاب خود در میهمانی های رسمی حضور نمی یافتند، احتمالاً مقام خود را از دست می دادند و کارکنان رده پایین حکومت مانند رفتگران نیز، اگر همراه زنان بی حجاب خود در خیابانهای اصلی به گردش نمی پرداختند، جریمه و مجازات می شدند.(آبراهامیان1389: 179) در یک مورد به کارمندان وزارتخانه های دولتی گفته شد که حقوق ماه آینده شان را به جای پرداختن به آنها به زنان آنها می پردازند. بنابراین همسران کارمندان دولت مجبور شدند برای دریافت حقوق با پوشیدن کلاه به محل کار شوهران شان بروند...»               

قانون کشف حجاب، در کنار دیگر اقدامات دوره پهلوی اول، تأثیری انکار ناپذیر در زندگی زنان ایرانی گذاشت. غیردموکراتیک و اجباری بودن اصلاحات رضاشاه در خصوص زنان ، راه و انگیزه ای برای تأیید آن اقدامات باقی نمی گذارد اما نمی توان براین نکته چشم فروبست که «مشارکت اجتماعی نسبتا گسترده زنان در این دوره محقق گشت و نسل جوان زنان مستقلا گامهای بلندی برای شرکت در زندگی عمومی بر می داشت بی آنکه قانونی در این زمینه ها تدوین شده باشد.»(فوران1388:359)

از اینها گذشته، شاید مهمترین پیامد قانون کشف حجاب بدعتی باشد که حق انتخاب پوشش را از افراد به حاکمیت تفویض کرد و نوع پوشش شهروندان را از یک امر فردی به امری سیاسی تبدیل نمود. پوشش شهروندان، به جای کارکردهای عادی و شناخته شده اش ابزاری شد به نفع بازنمودن آمال و سوداهای حاکمیت ها که تغییر در ظاهر را به عنوان آسان ترین و بارزترین روش تغییر جامعه مطلوب خود فرض می نمایند. در این راه سرکوب زنان، به جرم تخطی از انتخاب لباس مقبول حاکمیت قانونی شد  و نیز اختیار حاکمیت در تعیین نوع پوشش، صورت قانونی گرفت و بدین سان قیمومت حکومت بر همه شئون زندگی فردی و اجتماعی زنان و نگاهداشتن آنان در موقعیت فرودست تداوم یافت.

پانوشت ها:

[1]  فوران جان (1388). مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، تهران: خدمات فرهنگی رسا

[2]  کار مهرانگیز (1387). پژوهشی درباره خشونت علیه زنان در ایران، تهران: روشنگران و مطالعات زنان

[3]  صادقی فاطمه (1384). جنسیت، ناسیونالیسم و تجدد در ایران (دوره پهلوی اول)، تهران: قصیده سرا

[4]  خسروپناه محمدحسین (1381). هدف ها و مبارزۀ زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، تهران: پیام امروز

[5] ساناساریان الیز (1384). جنبش حقوق زنان در ایران / طغیان، افول و سرکوب، ترجمه نوشین احمدی خراسانی، تهران: اختران

[6]  آبراهامیان یرواند، ایران بین دو انقلاب: درآمدی برجامعه شناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه احمد گل محمدی، تهران: نشر نی 1389

[7]  میلانی محسن، شکل گیری انقلاب اسلامی، ترجمه مجتبی عطار زاده، تهران: گام نو1387

[8]  کدی نیکی. آر، (1385). ریشه های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: نشر علم

 

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به ديدگاه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران