زندانی نوگرایی‌های خود

دوشنبه, 22ام شهریور, 1395
اندازه قلم متن

Hamid-Aghaei-2

این مجموعه به نظر می‌رسد، به جز تعداد بسیار محدودی مانند سروش و یا مجتهد شبستری، همچنان زندانی دو پروژه‌ای هستند که یا خود آغازگر آن بودند و یا سهم مهمی در آن داشتند. این دو پروژه یکی اصلاحات در درون جمهوری اسلامی است که نقطه اوج آن اولین دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی بود و دیگر نوگرایی در اندیشه‌های دینی

مارتین هایدگر گفته ای به این مضمون دارد که فکر کردن واقعی زمانی آغاز می شود که ما در برابر یک اندیشه جدید و چالش بر انگیز قرار گیریم. اندیشه ای که جذاب است و پس از مدتها سکون فکری، در برابر تفکرات سنتی ظاهر می شود و خودنمایی می کند.

تلاش های فکری و قلمی دکتر علی شریعتی را شاید بتوان برای روشنفکران و جوانان مسلمان دهه پنجاه و شصت شمسی در زمره این نوع از اندیشه های جدید و چالش برانگیز، که مارتین هایدگر به آنها اشاره می کند، قرار داد. اندیشه های جدیدی که نوجویان و نوگرایان مسلمانی که اسلام سنتی برایشان جاذبه ای نداشت، بسوی خود جلب نمودند و اسلام سنتی را در معرض یک چالش بسیار جدی قرار دادند. چالشی که بسیاری از جوانان مسلمان و دانش آموخته، حتی در حوزه های علمیه را، به تفکر واداشت و نیروهای این بخش از جامعه روشنفکری و دانشگاهی را آزاد نمود. نیروهایی که نقش بسیار موثری در رقم زدن انقلاب سال ۵۷ و سپس تاسیس جمهوری اسلامی بازی کردند.

چالشی که دکتر علی شریعتی در میان تحصیلکردگان مسلمان دانشگاهی و حوزوی برانگیخت در تاریخ یک صد سال اخیر ایران بی سابقه بود، شاید تنها نمونه مشابه در دوران اخیر ایران، نظریات بهاء الله و سپس جنبش بهایی بود که روحانیت سنتی و قشری را در معرض افکار جدید و معارض قرار دادند. نظریات و اندیشه های جدیدی که بمانند آب در لانه مورچگان موجب بیداری و بخود آمدن بسیاری شدند و قداست و یکه تازی روحانیت سنتی در حوزه نظریات و معرفت اسلامی را بزیر سوال بردند. همانطور که شریعتی نیز مالکیت روحانیت بر نظریات و متون اسلامی را به نقد کشید و نظریه پردازی در این حوزه را، که مختص علما بود، از دست روحانیت خارج نمود.

البته شاید گفته شود که ما در تاریخ اخیر ایران نظریه پردازان بسیاری در حوزه اندیشه های اسلامی که روحانی و حوزوی نبودند داشته ایم که در نو و مدرن کردن اسلام کوشش های بسیاری نموده و آثار بیشماری از خود بجا گذاشته اند. اگرچه این نکته حقیقت دارد اما هیچیک از این نظریه پردازان بمانند بهاء الدین و علی شریعتی موقعیت سنتی روحانیت و علما را به چالش نکشیدند و قداست آنها را زیر سوال نبردند. در واقع امر، نظریات ایندو چاشنی سیاسی و جنگ قدرت با روحانیت را نیز در درون خود نهفته داشتند، در حالیکه سایر نظریه پردازان مسلمان فقط در زمینه های خاصی مانند اقتصاد و یا نظریه تکامل قلم می زدند و قصد تطابق دادن اسلام با علوم جدید را داشتند؛ و در نهایت، هدفشان رد نظریاتی مانند تناقض و تضاد ذاتی بین علم و دین بود.

پس از انقلاب ۱۳۵۷ و تاسیس جمهوری اسلامی، بخش اعظم روشنفکران مسلمان که در دامن افکار و نظریات شریعتی پرورش یافته بودند جذب حاکمیت جدید گردیدند؛ و در سالهای پر تنش ۵۷-۶۰ و در هنگامه تجمع های خیابانی، فعالیت های دانشجویی و حضورِ گروه ها و سازمانهای سیاسیِ مخالف تثبیت و گسترش قدرت سیاسی روحانیت (که صدای پای نعلین استبداد را برخی شنیده بودند و هشدار می دادند) جانب خمینی و روحانیت حاکم را گرفتند.

در سالهای بعد و در دوران جنگ با عراق که همراه با سرکوب وحشیانه مخالفین جمهوری اسلامی در داخل کشور بود، بخشی از این گروه که جذب امور اجرایی و اداری نشده بودند نشریه کیهان فرهنگی را راه اندازی کردند. در زمان انتشار این نشریه بود که عبدالکریم سروش مقالاتی بنام “قبض و بسط تئوریک شریعت” را انتشار داد. این نظریه جدید که یکه تازی روحانیت در زمینه معرفت دینی را مورد پرسش قرار میداد، موجب حملات بیشماری از سوی روحانیت و حوزه های علمیه به سروش گردید و که سرانجام به محرومیت وی از تدریس در دانشگاه ها منتهی شد.

پس از پایان جنگ ایران و عراق و در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی نشریه کیان توسط فعالین سابق کیهان فرهنگی راه اندازی گردید. این نشریه که به حلقه کیان معروف بود حدود ۹ سال به حیات خود ادامه داد. این نشریه اما با وجود عمر نسبتا طولانی موفق نشد به یک جریان فکری قوی در برابر روحانیت حاکم و اسلام حوزه های علمیه تبدیل شود. پس از تعطیلی آن نیز هریک از فعالین حلقه کیان بتدریج راه جداگانه ای در پیش گرفتند، و به این ترتیب محفل کیان نتوانست به حیات خود ادامه دهد. در این رابطه به دو دلیل عمده می توان اشاره نمود. اولا اکثر فعالین کیهان فرهنگی و سپس نشریه کیان دستی نیز در نهادهای سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی داشتند و به گونه ای شریک در قدرت بودند. ثانیا تنها فردی که حاکمیت یکجانبه روحانیت در حوزه اندیشه های اسلامی را به چالش می کشید عبدالکریم سروش بود که حتی نتوانست اطرافیان خود در حلقه کیان را همراه خود سازد.

عدم موفقیت حلقه کیان در راه اندازی یک جنبش فکری قوی در میان روشنفکران و نوجویان مسلمان موجب گشت که اکثر فعالین حلقه کیان پروژه های فکری و نظریه پردازی های خود را متوقف و به پروژه های سیاسی در جهت اصلاحات در درون نظام جمهوری اسلامی روی آورند. این پروژه ها نیز پس از هشت سال ریاست جمهوری محمد خاتمی به شکست انجامید که محصول آن انتخاب پوپولیست و عوامگرایی مانند احمدی نژاد بود. فردی که در دوران دوم انتخابات ریاست جمهوری با حمایت سپاه و بیت خامنه ای مجددا انتخاب گردید و بخشی از افراد فعال و موثر جریان اصلاح طلبی را که در داخل کشور باقی مانده بودند به زندان و تبعید انداخت و یا وادار به سکوت و تجدید نظر در نظریات خود نمود. برای مثال سعید حجاریان در دادگاهای پس از کودتای انتخاباتی باند خامنه ای-احمدی نژاد به روحانیت حاکم پیشنهاد داد که در در علوم انسانی که در دانشگاه ها تدریس می شوند تجدید نظر کامل نمایند. و همانطور که شاهدیم حکومت همچنان مشغول اجرای این پروژه در دانشگاه ها و مدارس کشور است. پروژه هایی که البته محدود به علوم انسانی نمانده و در حال بازنویسی تاریخ چند هزار ساله ایران زمین نیز می باشد.

همانطور که در کیهان فرهنگی و حلقه کیان، نظریه پرداز اصلی در میان نوجویان و روشنفکران مسلمان عبدالکریم سروش بود، اکنون نیز او تنها فرد باقی مانده از این مجموعه است که همچنان بعنوان یک نظریه پرداز مسلمان در پی تعمیق و گسترش نظریات چالش برانگیز خود می باشد. وی اخیرا نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت را تعمیق بیشتری داده است و تئوری جدیدی تحت عنوان رویاهای رسولانه ارائه نموده است. تئوریی بر این مبنا که آیات قران محصول تراوشات فکری خود پیامبر پس از رویاهای شبانه اش بوده اند. نظریه ایی که باردیگر آب در لانه مورچگان انداخته و مانند گذشته مخالفت ها و نقد های بیشماری موجب گردیده است. نقدها و مخالفت هایی که البته اینبار محدود به روحانیت سنتی و اهالی حوزه های علمیه باقی نمانده اند، بلکه حتی می توان گفت بیشتر آنها از سوی یاران سابق در کیهان فرهنگی و نشریه کیان صورت می گیرد. در این رابطه اکبر گنجی مدعی است که سروش در حال راه اندازی یک دین جدید، فرقه سروشیه، و حتی ادعای پیامبری است؛ که این روش برخورد یادآور حملات روحانیت شیعه به بهاء الله است که می خواهد دین جدیدی را بنام بهایی راه اندازی کند. دیگر نواندیشان مسلمان مانند عبدالعلی بارزگان و حسن اشکوری و محسن کدیور نیز نظریات وی را بطور کامل رد کرده اند و آیات قران را همچنان کلام مستقیم الهی که بر محمد نازل شده اند می دانند.

در واقع می توان گفت که یکی از دلایل اصلی بر گل نشستن کشتی پروژه نوگرایی در اسلام، پروژه ای که بطور جدی از زمان علی شریعتی آغاز شد، تبدیل شدن تدریجی این جریان نوگرا به یک نهاد سیاسی-اجتماعی در دوران پس از انقلاب اسلامی است. اکثر شاگردان و پیروان شریعتی، که اسلام را از طریق او شناخته بودند، به اشکال مختلف وارد نهادهای سیاسی پس از تاسیس جمهوری اسلامی گردیدند. عده ای نیز که علاقه بیشتری به فعالیت های فرهنگی و قلمی داشتند، ضمن مشارکت در پروژه تاسیس و تثبت نظام جمهوری اسلامی، در نشریاتی مانند کیهان فرهنگی و کیان گرد آمدند.

اما این مجموعه بنظر می رسد، بجز تعداد بسیار محدودی مانند سروش و یا مجتهد شبستری، همچنان زندانی دو پروژه ای هستند که یا خود آغازگر آن بودند و یا سهم مهمی در آن داشتند. این دو پروژه یکی اصلاحات در درون جمهوری اسلامی است که نقطه اوج آن اولین دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی بود و دیگر نوگرایی در اندیشه های دینی. این دو پروژه اما در طول زمان حیات خود، بدلیل تضاد ماهوی با یکدیگر همواره بر ضد هم عمل می کرده اند و یکدیگر را خنثی می نموده اند.

نهضت نوگرایی در اسلام که علی شریعتی آغازگر آن بود، یک جهت گیری سیاسی مشخص، البته در حوزههای نظری، داشت. به این معنی که وی حاکمیت یکجانبه روحانیت بر معارف اسلامی را به چالش کشیده بود و یکه تازی و تک سخنوری در حوزه مذهب را به زیر سوال می برد. جنبش بهایی نیز از همین ویژگی برخوردار بود. و به همین دلیل بود که این دو نحله جدید فکری شدیدا مورد حملات روحانیت و علمای حوزه های علمیه قرار داشتند.

مسلمانان نوگرا و نواندیشِ پس از علی شریعتی و شاگردان او اما یا به علت سهیم شدن در نهادهای قدرتِ پس از تاسیس جمهوری اسلامی، و یا بدلیل پیوند دادن خود با پروژه اصلاح طلبی به رهبری محمد خاتمی، آن سلاح موثری را که یک جنبش نوگرایی اساسا باید علیه حاکمیت یکجانبه افکار قشری و سنتی در در اختیار گیرد، بر زمین گذاشتند و وارد معاملات و بده و بستان های سیاسی گردیدند. بده و بستان ها و مصلحت اندیشی هایی که در تضاد جدی با جنبش نوگرایی بود و بتدریج بسیاری از نوگرایان مسلمان را زندانی نوگرایی ها و پروژه اصلاحی خویش نمود.

از: گویا

be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

۲ نظر

  1. طرفه آنکه حضرات ملیون در داخل کشور همان کاری را می کنند که اصلاح طلبان می کنند و در خارج از کشور هم آن کاری را می کنند که سلطنت طلبان می کنند . نخیر جناب آقایی ، آنکس که در قفس مانده شمائید که حتی به اندازه رضا پهلوی هم تحرک و جنب و جوش ندارید .

  2. ریشه این کینه و حسادت خاله زنک مابانه اپوزیسیون زه وار در رفته نسبت به نواندیشان دینی بیش از آنکه ناشی از حضور ملیونی مردم پای صندوق های رای باشد نشات گرفته از عجز و ناتوانی در تغیر شیفت ملی گرایی کلاسیک به نو اندیشی است . جماعتی عقیم و سترون همچون بازنشستگان فرتوت به انتظار نشسته اند تا فلانی هم به جمع ما بپیوندد تا عقده های گذشته را باز کنیم و نمک به زخم یک دیگر بپاشیم . در این جستار هیچ نقد عالمانه ای مشهود نیست .