حاج حبیب القانیان؛ غصبى بودن پلاسکو منهاى اعتقادات و منهیات دینى

یکشنبه, 3ام بهمن, 1395
اندازه قلم متن

حاج حبیب الله القانیان، سازنده ى ساختمان پلاسکو بود. نه تنها پلاسکو، بلکه بنیان گذار صنعت پلاستیک سازى در ایران. حاج حبیب و کارآفرینان و سرمایه گذاران تولیدى مانند او، صنایعى بنا نهادند که حتى امروز بعد از گذشت نیم قرن، نام و نشان تولیدات شان به نیکى باقى مانده است.

بعد از انقلاب، لاشخورهاى اسلامى، با این اندیشه که تمام این ساخته ها را مى توانند در اختیار بگیرند و این ساخته ها خود به خود و بدون زحمت و مدیریت و ارزش گذارى به کار و اهمیت دادن به زندگى و معیشت کارگران و نوسازى هاى پیاپى و صرف هزینه هاى به موقع، تولید ثروت مى کند، آن ها را مصادره و غصب کردند و این مردان کارساز و کارآفرین را یا گرفتند و زدند و بستند، یا کشتند و به خارج از کشور فرارى دادند.

صنایع و اموال مصادره شده هم در دست آقایان ماند و به تصور این که آبدارچى و باغبان و دربان، مى توانند «صنعت و سرمایه» اداره کنند آن ها را در هیات هاى مدیره بنشاندند و شد آن چه نباید مى شد. صنایع و مصادره شده ها به تدریج کهنه و فرسوده شدند و چون دلسوزانه نگهدارى نمى شدند و مدیریتى براى حفظ این اموال و نوسازى و بهسازى آن ها نبود به تدریج به جاى درآمد، هزینه به بار آوردند. همه چیز در طول زمان فرسوده شد و بر روى دست آقایان مصادره کننده مانْد. اکنون نوبت آن رسیده بود که اگر صاحبان این اموال مصادره شده زنده هستند، لاشه اموال شان به خودشان بر گردانده شود و اگر شد جریمه اى هم به خاطر این بخشش حکومت (!) از آن ها اخذ گردد، به این امید که دوباره این «اشخاصِ کاربلد» این «آهن پاره ها» را به چرخه ى تولید برگردانند و با آن محصول تولید کنند، و اگر وضع خراب تر از این ها بود، دستکم خرج آن ها به گردن مصادره کننده ها نیفتد.

اما…

اما چشم سازندگان و صاحبان صنایع و کارآفرینان کشور، همیشه به اموالى بود که با زحمت و کار و ریسک و سرمایه گذارى هاى پر خطر به دست آورده بودند و صنایع عمده ى کشور را بنا نهاده بودند، و حکومت اسلامى، نامردانه و نابخردانه آن ها را مصادره کرده بود. ممکن بود چپاول شدگان با بزرگوارى بگویند این کارها را براى کشورشان و مردم شان کرده اند و چه فرق مى کند که تولید توسط آن ها صورت بگیرد یا توسط حکومت، ولى همیشه علاوه بر خبرهاى روز کشورشان، به خبرهایى که به اقتصاد و بخصوص صنایعِ بنا نهاده شده توسط خودشان مربوط مى شد و به آمار و ارقام تولید و بازدهى آن ها توجه خاص داشتند و حتى از کسانى که در این صنایع مشغول به کار بودند، اطلاعات دست اول، و البته نا امید کننده دریافت مى کردند.

جالب اینجاست که این کارآفرینانِ مجربِ همه چیز از دست داده، به هر جا که رفتند، با همان دست خالى، و فقط با تکیه به لیاقت و کاردانى خود توانستند صنایع جدیدى پایه گذارند و ثروت از دست رفته را باز یابند، ولى همیشه آرزو مى کردند و آرزو مى کنند تا بتوانند این صنایع و ثروت را در کشور خودشان و براى مردم و کارگران ایرانى به کار گیرند.

اکنون ساختمان پلاسکو که مظهر تجدد پایتخت به شمار مى رفت فرو ریخته است و نابود شده است. معمولا از جانب کسانى که نیستند و یا در گذشته اند سخن نمى گویم ولى اکنون به یقین مى گویم اگر حاج حبیب زنده بود، بیش از آن که به فکر ساختمان فرو ریخته اش باشد، و غصه ى آن را بخورد، به فکر آتش نشانان جوان زیر آوار مانده بود و اگر او بود، همین لحظه در چهار راه استانبول، انواع و اقسام ماشین آلات سنگینى که براى آوار بردارى و زنده یابى نیاز بود و از خارج به فوریت وارد شده بود، مشغول کار بودند به امید یافتن آتش نشانى زنده. حاج حبیب مى توانست بدون هیچ مشکلى دوباره پلاسکو و ده تا مانند پلاسکو را بسازد همان طور که همیشه مى گفت اگر او را با دست خالى و بدون هیچ پول و سرمایه اى در جایى رها کنند در عرض چند سال مى تواند به همین چیزهایى که دارد دست پیدا کند. و باور کنیم که مى کرد. نه از راه بند و بست و چپاول اموال دولتى که متعلق به مردم است، نه از راه پارتى بازى و رشوه دهى و تخریب اخلاقیات کارمند و مدیر و کارگر، بلکه از راه اصولى که پیش پاى همگان وجود دارد ولى جنم آن را اکثریت ندارند.

حاج حبیب رفت و پلاسکوى او رفت و آلومینیوم او همچنان هست و آن هم در اثر رسیدگى نکردن و به موقع تعمیرات لازم را انجام ندادن مستهلک شده است ولى از آن چه او بنا نهاد مهمتر این جملات است که در محاکمه (!)ى خود به خلخالى گفت که همین امروز هم تا مغز استخوان انسان را مى سوزاند:
این جانب حبیب القانیان، افتخار می‌کنم کلیمی ایرانی هستم…. تا به حال هیچ گونه کمک و یا اعانه به نفع اسراییل نداده و نخواهم داد…. من موافق کشتار مردم فلسطین نیستم…. افتخار می‌کنم دارای سهمی از کارخانجات پلاسکو ملامین، پلاستیک شمال، لوله شمال و کارخانه یخچال جنرال الکتریک و پروفیل آلومینیوم می‌باشم…. من هیچ دارایى یى در اسراییل ندارم.
از ورثه ام مى خواهم تا به حساب هایم رسیدگى کنند، بدهکارى هایم را بپردازند، حقوق عقب افتاده ى کارمندان ام را به آن ها پرداخت کنند. از خانواده ام مى خواهم که مدت یک سال برایم دعا کنند…

رییس بنیاد چپاولگر و مصادره کننده ى مستضعفان گفته است که در محل فعلى پلاسکو ساختمانى بهتر و منطبق با اصول ایمنى خواهد ساخت. کسانى که در ساختمان پلاسکو و احتمالا دو تا ده سال بعد (!) در این ساختمان نوساز مستضعفى(!) کار خواهند کرد خود بهتر از من مى دانند که این ساختمان و این زمین، مصادره اى و غصبى بوده است. کارى به مذهبیون جدى و معتقد ندارم که نه تنها حاضر به خریدن یا کار کردن یا زندگى کردن در چنین مکان هایى نیستند و حتى بر آن نماز نمى خوانند و نماز خواندن بر آن را قبول نمى دانند، بلکه حاضر نیستند پا در چنین مکان هایى بگذارند. چنین مذهبى هایى امروز به میمنت وجود «جمهورى اسلامى» بسیار نادر و انگشت شمارند و مذهبیونِ امروز، بیشتر از آتش جهنم، از کم شدن ثروت شان هراسان اند.

نه. از زاویه ى مذهب به این موضوع نگاه نمى کنیم بلکه از زاویه ى انسانى به آن مى نگریم. کسانى که در پلاسکو کار مى کردند و «حاصل زحمت سالیان شان» را یک شبه بر باد دادند، به حالتى که در لحظه ى شنیدن خبر دود شدن زحمات چند ساله شان پیدا کردند لحظه اى توجه کنند و لختى به آن بنیدیشند…

…این حالتى ست که انسان، وقتى هست و نیست اش را که به خاطر آن تمام عمر زحمت کشیده و سخت کار کرده پیدا مى کند. حالتى که حاج حبیب القانیان هنگام شنیدن خبر گرفتن مال و اموال و صنایع اش احتمالا پیدا کرد و بخشى از این مال مصادره شده، در اختیار شما کاسب محترم پاساژ پلاسکو قرار گرفت!
رفتید و نشستید و از این مال مصادره اى استفاده کردید، و بعید به نظر مى رسد که اگر مجددا چنین موقعیتى براى شما به وجود آید به تکرار آن اقدام نکنید. به هر حال این را بدانید که موجودىِ شما و ثروتِ شما، در ساختمان حاج حبیب انبار شده بود، و بیش از شما او بود که هم خسارت خورد و هم جان اش را به خاطر کارهایى که نکرده بود و اتفاقا عکس آن را کرده بود از دست داد!

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.