فرامرز دادرس: چه کسی اقامت خمینی را در فرانسه تمدید کرد

چهارشنبه, 27ام بهمن, 1395
اندازه قلم متن

سی و هشت سال از انقلاب اسلامی آیت الله خمینی و سرنگونی رژیم پادشاهی می گذرد. تاکنون کتاب ها، گزارش ها و مطالب بسیاری در باره علل سقوط آخرین رژیم پادشاهی نوشته و گفته شده اند. بسیاری اقامت خمینی در فرانسه را توطئه بیگانگان علیه شاه می دانند. بسیاری از ایرانیان هنوز نمی دانند که چه کسی به خمینی اجازه داد در فرانسه بماند تا بتواند انقلاب اسلامی خود را از راه دور و آن هم از کشوری که به مهد دموکراسی و حقوق بشر معروف شده است هدایت کند. کشوری که رسانه ها و احزاب سیاسی در آن از آزادی های بیشتری نسبت به دیگر کشور ها برخوردار می باشند.

در اول مهر ماه ۱۳۵۷ خورشیدی خانه خمینی در نجف از سوی نیرو های امنیتی صدام حسین به محاصره در آمد و او در دوازدهم مهر ماه نجف را به مقصد مرز کویت ترک کرد. در کویت به خمینی اجازه ورود داده نشد. پیش از این در گفتگو هایی اطرافیان خمینی تصمیم گرفته بودند تا وی پس از اخراج از عراق به سوریه و یا لبنان برود.

در سیزدهم مهرماه ۱۳۵۷خورشیدی، خمینی و همراهانش به هدف توقف کوتاهی بغداد را به سوی پاریس ترک کردند و در روز جمعه چهاردهم مهر ماه ۱۳۵۷ برابر با ششم اکتبر ۱۹۷۸ میلادی وارد فرودگاه پاریس شدند. در همان آغاز ورود به پاریس، نمایندگانی از دولت فرانسه با وی ملاقات کرده و او را از اقدام به فعالیت علیه حکومت شاه منع کردند. در پی اخطار دولت فرانسه به خمینی تلگرام ها و نامه هایی از سوی شخصیت های سیاسی، مذهبی و دانشجویان ایرانی به دولت فرانسه ارسال شد.

دولت فرانسه سه روز بعد در تاریخ دوشنبه نهم اکتبر ۱۹۷۸ میلادی، طی نامه ای رسمی به امضای فرماندار (دز- اولین) منطقه ای در غرب پاریس، جایی که قرار بود خمینی در آنجا اقامت کند به خمینی ابلاغ کرد که باید فردای آن روز سه شنبه دهم اکتبر، خاک فرانسه را ترک کند. در آن نامه نوشته شده بود: این سند در کتاب خاطرات والری ژیسکار دستن رئیس جمهور وقت فرانسه تحت عنوان قدرت و زندگی (Le Pouvoir et la Vie) موجود است.
جمهوری فرانسه- فرمانداری ( دز-اولین ) کابینه – بخش خارجی- ورسای نهم اکتبر ۱۹۷۸- رد اقامت.

آقای خمینی حاج روح الله فرزند مصطفی متولد سال ۱۹۰۰ در قم( خمین) به نشانی نجف دارای پاسپورت عراقی صادره در تاریخ هفتم اکتبر ۱۹۷۴ میلادی، مجاز به اقامت در فرانسه نمی باشد و باید خاک فرانسه را در دهم اکتبر ۱۹۷۸ میلادی ترک نماید.

در این نامه اشاره شده که خمینی دارای پاسپورت عراقی می باشد و این پاسپورت چهار سال پیش از تاریخ ورود وی به فرانسه از سوی حکومت عراق صادر شده بود.

پس از صدور نامه اخراج خمینی از سوی دولت فرانسه، فردای آن روز دهم اکتبر سفارت دولت شاهنشاهی ایران در پاریس بطور رسمی به مقامات فرانسوی اعلام می کند که دولت ایران درباره اقامت خمینی در فرانسه هیچ محدودیتی را به دولت فرانسه تحمیل نمی کند و شاه نیز ایرادی در باره ماندن خمینی درفرانسه نمی بیند

مقامات فرانسوی که از این اقدام سفارت ایران در پاریس شگفت زده شده بودند گمان کردند که امکان دارد این تصمیم بدون مشاورت با شاه اتخاذ شده باشد، یا شاه در وضعیتی بسر می برد که قادر به تصمیم گیری نیست. رئیس جمهور فرانسه نیز شگفت زده شده بود و برای آگاه شدن از این موضوع بی درنگ کنت الکساندر دو مارانش مدیر سازمان ضد جاسوسی فرانسه را که د رزمره دوستان شاه بشمار می رفت برای رایزنی با وی به تهران فرستاد.
کنت دو مارانش خمینی و افکارش را از هرمسئول سازمان اطلاعاتی دیگری بهتر می شناخت. کنت دومارانش از طریق دوست خود سعدون شاکر وزیر کشور عراق در جریان فعالیت های خمینی در عراق قرار داشت. دو مارانش از خمینی به عنوان یک گلوله آتش یاد کرده و او را به عنوان یک خطر فوق العاده بین المللی بشمار می آورد.

کنت دومارانش می گوید؛ هنگامی که خمینی را از عراق اخراج کردند وی بشدت ناراحت شده بود و عراقی ها را که در طی مدت اقامت خود و اطرافیانش درآن کشور پناه داده بودند تهدید کرد که همان سرنوشت و بلایی را که برای شاه در نظر گرفته است بر سر آنان نیز خواهد آورد.

در سال ۱۹۸۶ میلادی کنت الکساندر دو مارانش خاطرات خود را در گفتگویی با خانم کریستین اکرنت روزنامه نگار فرانسوی به رشته تحریر در آورد. عنوان این کتاب در خلوت ( اسرار) شاهزادگان « Dans le secret des princes » می باشد که از سوی انتشارات استوک در پاریس چاپ و منتشر شد.

دومارانش می گوید: « در وزارت امور خارجه فرانسه دو طرز فکر در باره اقامت خمینی در فرانسه وجود داشت؛ برخی بر این نظر بودند که فرانسه باید سنت دیرینه خود به عنوان سرزمین میهمان نوازی و پناهندگی را با استقبال از خمینی نشان دهد. دومارانش می افزاید؛ ولی من اینطور فکر نمی کردم و معتقد بودم که بهتر است او برود و در جایی خوش آب و هوا تر مانند ایتالیا اقامت کند».

کنت دو مارانش می گوید:« خمینی تلاش کرده بود تا به همراه خانواده اش در کویت مستقر شود ولی کویتی های وحشت زده به این مرد مقدس گفته بودند؛ هوای گرم و مرطوب خلیج فارس مناسب با وضع سلامتی او نمی باشد».

دومارانش در خاطرات خود می گوید : « اما در فرانسه، به گونه ای عمل کردم که از خمینی خواسته شود تا در پی یافتن سر پناه خوش آب و هوایی برای خود باشد. به عبارت دیگر ، سفارش کردم تا از عالیجناب بخواهند خاک فرانسه را ترک کند.

دومارانش می افزاید؛ یک روز صبح رئیس دفتر بسیار توانای من میشل روسن، با لبان خندان آمد و گفت: « آقای مدیر کل، خوب، برنده شدید، فردا یا پس فردا، به آیت الله خمینی مؤدبانه ابلاغ خواهد شد که باید فرانسه را ترک کند، ولی در هر حال خواهیم گفت. و من خیالم آسوده شد».

فردای آن روز تقریباً درهمان ساعت ، دوباره رئیس دفترم آمد و با چهره ای گرفته گفت: « آقای مدیر کل ، اخبار خوب نیستند، باد از سوی دیگری می وزد. او می ماند».

غافلگیرشده بودم؛ آه! چرا می ماند؟ – سفیرایران به وزارت خارجه گفته بود ؛ شاه ایرادی در باره ماندن خمینی درفرانسه نمی بیند. برای یک لحظه کمی متاثرشدم، وازاو پرسیدم:«مطمئن هستید؟». او به من پاسخ داد :« کاملاً آقا ». مات ومبهوت ازاین خبرغیر عادی و تأسف بار، تصمیم گرفتم به تهران بروم تا از زبان خود اعلیحضرت تأیید این تغییرباورنکردنی را بشنوم.

چهل و هشت ساعت بعد با هواپیما رهسپار تهران شدم. شاه مرا در در یکی از دفاتر کاخ خود که تا آن زمان ندیده بودم، به حضور پذیرفت. نخستین مسئله غیرعادی دراین اطاق کوچک، نور ملایم یک لامپ بزرگ بود که از آباژور بسیارزیبایی درگوشه اتاق پخش می شد. امپراتور عینک دودی بزرگی بر چشمان داشت که نیمی از چهره اش را می پوشاند. هرگز وی را با چنین مدل عینکی ندیده بودم.

پس از سلام و احوالپرسی همیشگی ، حیرت و ضربه ناشی از رد شدن نظر من از سوی خود اعلیحضرت مبنی بر دور کردن خمینی از پاریس را به عرض رساندم. پس از اینکه وی را در جریان تحولات پاریس گذاشتم به او گفتم: « اعلیحضرت ،آیا شما تصادفاً قربانی یکی از اطرافیان خود در انتقال فرمان یا خیانت سفیر خود در فرانسه نشده اید؟.

شاه در پاسخ گفت: « ابداً، این کاملاً مطابق دستورات خودم بوده است»

شاه با مشاهده حیرت من گفت: « حالا که خودمان هستیم دلیلش را به شما می گویم؛ اگر شما خمینی را در فرانسه نگه ندارید او به دمشق در سوریه می رود که بسیار به ایران نزدیک است. اطلاعاتی دارم که اگر او به دمشق نرود به تریپولی نزد سرهنگ قذافی خواهد رفت و این بد ترین چیزی است که می تواند اتفاق بیافتد.

شاه گفت؛ نظر به روابط استثنایی و خوب من با فرانسه ، از شما می خواهم به آگاهی رئیس جمهور برسانید که من روی دوستی وی حساب می کنم» جمله دقیق شاه را باز گو می کنم؛ شاه گفت: « پیچ اش را سفت کنید» نهایتاً دوست دارم که خمینی نزد شما بماند، جایی که تحت کنترل خواهد بود.

بخودم گفتم شاه فرهنگ فرانسه را به خوبی می شناسد، مطمئن نیستم که او از جریان سیستم دموکراسی نرم حاکم و از امکانات ناچیزی که در اختیار ما برای ساکت کردن این مرد مقدس که فریادش هر روز بلند تر می شود آگاه باشد.

دو مارانش می گوید:« هنگام خداحافظی غم انگیز، شاه به من گفت؛ کنت عزیز من، بگویید من هرگز بسوی مردم خودم تیراندازی نخواهم کرد. شاه عینک اش را برداشت و دستش را برای فشردن بسوی من دراز کرد، پیش از اینکه سر خود را برای ادای احترام پایین آورم چهره اش را درپهنای نور دیدم ،همان چهره آشنا که چند هفته پیش دیده بودم. چهره ای که بر اثر بیماری ویران شده بود بیماری که می رفت تا این مرد را از بین ببرد، مردی که کار های بسیاری در دوران پادشاهی اش انجام داد و خیلی ها به او افتخار می کردند و دیگرانی که از او متنفر بودند. کسی که نهایتاً در رده نخست شخصیت های دوران ما بود».

گفته های کنت الکساندر دو مارانش مدیر وقت سازمان ضد جاسوسی فرانسه در باره نظر موافق شاه مبنی بر اقامت خمینی در فرانسه، چند ماه بعد از سوی میشل پونیاتوفسکی فرستاده ویژه والری ژیسکار دستن رئیس جمهور وقت فرانسه هنگام ملاقات با شاه در تهران تاًیید شد.

شاه به پونیاوفسکی گفته بود : « من این مسئله را به درایت فرانسه واگذار می‌کنم. فکر می‌کنم که درنهایت بهتر است هیچ کاری انجام نشود. در اینصورت مراقب باشید همه کارها در مورد اوبار سنگینی دارد؛ بنابراین من درخواست سفارتمان در اوائل اکتبر را تاًیید می‌کنم. اخراج او [از فرانسه] به من نسبت داده می‌شود و نتایج سنگینی خواهد داشت… جرقه نهایی خواهد بود. پی آمد های آن برای خود فرانسه جدی خواهد بود. طوری عمل کنید که صلاح می‌دانید، اما بدانید که برای من، همان‌طور برای شما نتایج آن می‌تواند خیلی سنگین باشد»

کنت دو مارانش در باره شاه می گوید: « قدرت، وحشتناک است، زیرا مخرب خود می باشد. درمورد شاه، این مسئله به صورت بیمارگونه ای درآمده بود. شاه یک دیکتاتور نبود بلکه یک اُتوکرات بود. دیکتاتور یک کشور مردی است که، هنگامی که یکی از روحانیون محل، بالای مناره [منبر] می رود و علیه رئیس کشور سخنرانی می کند، ترتیبی دهد که این آخرین خطابه و پایان کار او باشد. یک اتوکرات مردی است که هنگامی که نخستین روحانی محل برای مطرح کردن خود، خطابه آتشینی علیه رئیس کشور سر می دهد هیچ کاری انجام ندهد و روحانی مزبور می تواند دوباره بدون هراس از کیفر به واسطه مؤذنین به کار خود ادامه دهد. صدای ویرانگر ملایان در شهر ها و دهات دور دست پخش و منعکس می شود.

گفته می شد که اطرافیان خمینی قبلاً درباره مسئله پناهنده شدن وی به فرانسه فکر کرده بودند. خانم کریستین اکرنت، روزنامه نگاری که با کنت الکساند دو مارانش مصاحبه کرده بود از دومارانش می پرسد آیا مسئله پناهندگی خمینی به فرانسه فکر و ایده القاء شده از سوی ژورنالیست های تلویزیون فرانسه نبوده است. دومارانش در پاسخ می گوید؛ اگر چه خود او از پیش به این موضوع فکر کرده بود ولی به او گفته شد که در فرانسه از وی به خوبی استقبال خواهد شد و به همین دلیل یک روز در فرودگاه پاریس فرود آمد.

فردای روزی که نامه اخراج خمینی از فرانسه به وی ابلاغ شد در واقع به دخالت سفارت ایران در فرانسه باطل گردید. کنت دومارانش می گوید : « خلاصه، خمینی در دهم اکتبر١٩٧٨ به نوفل لوشاتو رسید، جایی که درآنجا کمیته استقبالی از مشتاقان، چپ ها ازهمه نوع، از دانشگاهای بزرگ غربی و دیگر متخصصین خود را به سرعت می رساندند».

به آگاهی کاخ الیزه رساندم که ازنظرمن، آمدن این ویزیتور دست و پاگیر، خبر خوشی نیست. کارگلوله های آتشین، به آتش کشیدن هرچیزی است که در اطراف آنان باشد.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.