اتحادیه غیبی نسوان آغازگر ورود زنان به سیاست

سه شنبه, 24ام اسفند, 1395
اندازه قلم متن


آن چه این اتحادیه غیبی را سر زبان ها انداخت، مقاله ای به نام «مخدرات» بود که در شماره ۷۰ سال ۱۲۸۶ شمسی مجله «ندای وطن» منتشر شد

تاریخ ایران و جهان به زندگی و سرنوشت چهره ها گره خورده است، هر یک خشتی گذاشته اند تا سقفی پدیدار شده، خشت هایی که گاه به قیمت زندگی و جان شان تمام شده است. در این معماری عظیم، زنان و مردان بسیاری نقش آفریده اند. و در تاریخ جهان بسیارى از زنان و مردان به دلیل استعداد شگرف آنها براى تخریب و نابودى ساخته هاى دیگران تاثیرگذار نام گرفته اند.

زنان ایرانی نویسنده برگ های بسیاری از کتاب تاریخ دویست سال اخیر ما بوده اند، چه به دلیل تاثیر مثبت بسیارى از آنها در افزایش آگاهی عمومی، کاهش تبعیض علیه زنان، ارتقای سواد و موقعیت اجتماعی شان، مقابله با فشارهای مذهبی، مشارکت در پروژه های علمی، سیاست ورزی، موسیقی، سینما؛ و چه به دلیل تاثیر بعضى از آنها در تشویق به خشونت، گسترش جهل و جزم اندیشى و سو استفاده از قدرت مالى و اقتصادى در جهت منافع خود.

این مجموعه ایران وایر یک مقدمه است. افرادى که اسمشان در این فهرست آمده، نماینده برخی اقشار جامعه هستند که هر روز در ایران و کشورهاى دیگر بر زندگى خانواده و اجتماع خود تاثیر مى گذارند. بدیهى است همانطور که اشاره کردیم همه فعالیت ها و یا تمام افراد حاضر این مجموعه مورد تائید ایران وایر نیستند، اما تاثیر گذارى هیچ یک از افراد این لیست را نمی شود کتمان کرد.

این لیست اولین سرى سلسله بیوگرافی های زنان تاثیرگذار ایران است که به مرور تکمیل می شود. مخاطبان ایران وایر پیشنهادات خویش برای غنای این مجموعه را با در میان بگذارند.

————————-

اتحادیه غیبی نسوان آغازگر ورود زنان به سیاست

طاهره تسلیمى، شهروند خبرنگار

«ما را از پنج سالگی به مکتب می گذاشتند؛ آن هم نه همه دختران را بلکه ندرتا. ۹ ساله که می شدیم، از مکتب بیرون‏مان آوردند. اگر کتابی می توانستیم بخوانیم یا خط می توانستیم بنویسیم، پدران عزیزمان با کمال تغییر کتاب و قلم را از دستمان گرفته، پاره می کردند و می شکستند و به دور می انداختند که چه معنی دارد دختر خط زیبایی داشته باشد مگر می خواهید منشی شوید؟»

زن گم‏نامی که اردیبهشت ۱۲۸۶ شمسی، یعنی حدود۱۱۵ سال پیش این نامه را به روزنامه «تمدن» نوشت، تصویری دقیق و کامل از زنان ایرانی نشان داد؛ زنانی که «کمینه» و «مستوره» و «مخدره» خوانده می شدند و تنها وظیفه ای که داشتند، خوشحال کردن مردان و پسر آوردن برای آن ها بود.

این زن شاید روحش هم خبر نداشت که درست جایی آن سوی شهری که او زندگی می کرد، جمعی از زنان تصمیم گرفتند تا اتحادیه مخفی را تشکیل دهند؛ زنانی که خواستند و توانستند این سرنوشت تاریخی را درست در همان نقطه سکون چند صد ساله، با تشکیل انجمنی به نام «اتحادیه غیبی نسوان» تغییر دهند؛ اتحادیه ای که هرچند نام بنیان‎گذاران و اعضایش در تاریخ ماند اما بی تردید یکی از تاثیرگذارترین و نخستین گروه فمنیستی تاریخ زنان ایران است. به همین بهانه نیز در آستانه هشتم مارس ۲۰۱۷، بخش زنان تاثیرگذار «ایران‎وایر» به این انجمن و تلاش آن برای تغییر ساختار مردسالارانه جامعه اختصاص یافته است.

***

این که از کی زنان به فکر راه اندازی انجمنی مخفی افتادند، نظر دقیق و کاملی وجود ندارد. حتی نمی دانیم که کدام یک از زنان پیش‎رو جنبش برابری خواهی زنان ایران در بنیان‎گذاری و شکل گیری این انجمن موثر بوده اند. تنها چیزی که مطمئن هستیم، این است که در سال ۱۲۸۶ شمسی، کمی قبل از به توپ بستن مجلس، این انجمن در تهران و در خانه یکی از مشروطه خواهان شکل گرفته بود.

انتشار‌ مقاله‌ای با عنوان«مقاله مخدرات» در مهرماه سال ۱۲۸۶ با امضای‌ اتحادیه غیبی نسوان در انتهای مقاله، برخی از محققان به این نتیجه رسیده‌اند که در آن‌ سـال گـروهی از‌ بانوان‌ تحت عنوان همین نام در تهران فعالیت می‌کرده اند؛ اتحادیه ای که برخلاف سایر انجمن های بعد از خودش، رویکرد سیاسی داشت و در جریانات سیاسی دخالت می کرد.

مستندات تاریخی نشان می دهند که این انجمن حتی پیش از تشکیل رسمی هم فعال بوده است. آشکارترین دلیل چنین نظری این است که در دوران مشروطه، زنان آن قدر فعال در جریان اعتراضات بودند که نمی شد آن ها را نادیده گرفت. منابع تاریخی از زنی یاد می کنند که در تابستان ۱۲۸۵ خودش را به کالسکه مظفرالدین شاه رساند و نامه ای به او داد که او را متغیر کرد. بعد از این نامه بود که مظفرالدین شاه به صاحبقرانیه رفت و «فرمان مشروطه» را امضا کرد.

گفته می شود این زن، عمه «میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل» و خانه اش محل برگزاری جلسات انجمن های مخفی بود و نامه را از طریق همکاری گروهی از زنان و مردان مشروطه خواه به شاه رسانده بود.

در روزنامه «حبل المتین» به تاریخ پنجم مهرماه ۱۲۸۵، چند ماه بعد از امضای فرمان مشروطه، در یکی از اعتراضات مشروطه خواهان، ۱۰۰ زن به خیابان پشت «سبزه میدان» رفتند و آقای «میرسید محمد طباطبایی» را به مسجد بردند. این زنان از کنار در دیوان‎خانه و از میان گروهی سرباز و فراش گذر کردند اما با حمله سربازان مواجه شدند. در این حمله، سر دو زن شکست اما این زنان به راه خود ادامه دادند.

این حرکت نشان می داد که این زنان توسط یک گروه سامان‎دهی شده و به خیابان ها رفته بودند؛ گروهی که در اندرونی ها و توسط زنانی شکل گرفته بود که تنها دلیل جمع شدن‎شان، روضه های ماهانه و خانگی بود. این حرکت آغازی بر اعتراضات بعدی به شمار رفت. روزنامه های مهمی چون حبل المتین و تمدن نامه هایی از زنان منتشر کردند که از حقوق زنان و تلاش برای به دست آوردن حق تحصیل آن ها حرف می زد. خواست های زنان مشخص بود؛ آن ها می خواستند تحصیل کنند، از پشت پرده های حرم‎سراها خارج شوند و در فرهنگ مردسالارانه تجدید نظر شود. اما اعتراضات خود را به همین خواست ها منحصر نمی کردند و از آزادی بیان هم می گفتند. اتحادیه غیبی نسوان شاید نخستین انجمنی بود که در بحث های سیاسی روز وارد شده بود و به آن ها می پرداخت.

یکی از زنان آزادی خواه آن دوران در نامه ای به روزنامه حبل المتین، نوشت:«روزنامه های ایران را که می خوانیم، می بینیم نخست از آزادی جراید می نویسند. این جریاده به واسطه آزادی چون صور اسرافیل مرده را جان می دهد….. آخر ای برادر عزیز، اگر روزنامه آیینه عیب نمای ملی است پس چرا از معایب چنان که باید و شاید شرح نمی دهد.»

او در ادامه، خودش از آزادی صحبت می کند و آزادی را آن آزادی می داند که خوب را بد نگوید از ترس و بد را خوب ننویسد از خوف و راه چاره را در ایستادگی و فاش گویی مدیران و نویسندگان روزنامه ها می داند.

این نوشته نشان می دهد که هرچند زنان در ابتدای راه بودند اما به نظر می رسد که درس سیاست را خوب آموخته بودند و سواد اندکی که داشتند، کمک کرده بود تا روزنامه ها را بخوانند و مشق سیاست کنند. خیلی از این زن ها پشت درهای بسته و در اتاق های با ارسی و پنج‎دری فال‎گوش حرف های پلتیکی مردان می نشستند و آن چه را می شنیدند، می آموختند و در محفل های زنانه خود تکرار می کردند. بی تردید ایده راه اندازی این انجمن غیبی هم در این جلسات شکل و گسترش یافت.

اما آن چه این اتحادیه غیبی را سر زبان ها انداخت، مقاله ای به نام «مخدرات» بود که در شماره ۷۰ سال ۱۲۸۶ شمسی مجله «ندای وطن» منتشر شد؛ مقاله ای که به طور غیرمستقیم از مجلس شورای ملی و نمایندگان خواستار حق رای زنان و حضورشان در میان نمایندگان مجلس شده بود. این مقاله به عنوان تندترین حرکت سیاسی زنان بعد از مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی به شمار می رود.

نویسنده این مقاله که با نام اتحادیه غیبی نسوان امضا کرده بود، با انتقاد از نمایندگان مجلس، خواهان فرصت و امکانی بودد که زنان بتوانند در اصلاحات ملی شرکت کنند.

این بیانیه رگه های سیاسی بسیار تندی داشت به طوری که در بخشی از آن، خود را سخن گوی تهیدستان جامعه دانسته و بر این نکته تاکید کرده بود که :«امروز بر احدی پوشیده نیست که هر بیوه زنی به مجلس دارالشورای ملی حق دارد و ما امروز حقوق خودمان را می خواهیم… مدت ۱۴ ماه است که اوضاع مشروطه برپا شده و شب و روز عمر شریف خودمان را صرف خواندن روزنامه می‌کنیم که بفهمیم مجلس شورای ملی چه گفت و چه کرد… معلوم می‌شود که وکلای ما مجلس را برای تفنن خاطر خودشان برپا کرده‌اند. مجلس پارلمنت برای اجرای قانون است. پس کو قانون شما؟ پس چه شد؟ مجلس سنای شما کو؟ عدلیه شما کو؟… اگر وکلای محترم ما توانستند یا می‌توانند تا سلخ رمضان (۱۳۲۵) قانون را تمام کرده و در سایر کارها ترتیبی بدهند که آسایش خلق فراهم شود. زهی شرف و سعادت. واِلّا، اگر در خود چنین پیشرفتی نمی‌بینید و می‌خواهید باز هم به ترتیب سابق پیش بروید، ما به توسط همین عریضه خبر می‌دهیم که همه استعفا از کار خود بدهند و رسماً به توسط روزنامه وطن به ما خبر داده، چهل روزی هم کارها را به دست ما زن‌ها واگذارند و به شرط آن که عار نداشته باشند زیرا که وجود ما بسته به وجود یکدیگر است. اگر ما نباشیم شما نیستید.»

براین اساس، در ۴۰ روزی که اداره کشور را به دست می گیرند، می گویند:«قانون را صحیح می‌کنیم. نظمیه را صحیح‏ می‌کنیم. حکام تعیین می‌کنیم. دستورالعمل ولایت را می‌فرستیم. ریشه‏ ظلم و استبداد را از بیخ می‌کنیم. ظالمان را قتل می‌کنیم. انبارهای جو و گندم متمولین‏ را می‌شکنیم. کمپانی برای نان قرار می‌دهیم. خزانه‌های‏ وزرا را که از خون خلق جمع و در سرداب‌ها گرو کرده اند، بیرون می‌آوریم. بانک ملی برپا می‌کنیم. عثمانی را عقب‏ می‌نشانیم… .»

این مقاله بیانیه ای بود که اعلام رسمی حضور این اتحادیه را در جامعه آن روز مطرح می کرد و به گفته کارشناسان، نکات زیر را در خود داشت؛ اول این که جنبش زنان، یک جنبش سیاسی است که با قدرت های سیاسی اصلی روبه رو است. آن ها مبارزه ای را نه تنها برعلیه جامعه مردسالارانه دولت مردسالار و پدر سالار حافظ سنت، فرهنگ، مذهب، اقتصاد و قانون حاکم آغاز کردند که تحقق اهداف و پیش‎روی جنبش زنان به این امر گره می خورد که چه گونه به این قدرت و مناسبات حاکم برخورد می کند.

البته این نامه و موضع گیری از سوی اتحادیه، مخالفانی داشت که اتفاقا از جنس خود زنان بودند. زنی به اسم «زرین خانم» در روزنامه ندای وطن به این مقاله پاسخ داد و از آن ها خواست در مواضع خود تجدید نظر کرده، سنجیده تر عمل و فعالیت خود را در جهت برطرف ساختن موانع و معضلاتی که سر راه زنان قرار دارد، متمرکز کنند.

اتحادیه غیبی نسوان برای سال ها تنها تشکل سیاسی زنان در دوره اول مجلس شورای ملی بود که در تهران تشکیل شد و اعضای آن به لحاظ شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوره، مخفیانه فعالیت می کردند. جلسات آن ها به گونه ای که در منابع تاریخی آمده است، در خانه ها برگزار می شد و خبری از آن منتشر نمی شد مگر نامه هایی که این زنان بدون اسم به روزنامه ها می نوشتند. برای نخستین بار ماجرای دختران قوچان و فروختن آن ها به ترکمانان شوروی توسط نامه اتحادیه غیبی نسوان در رسانه ها مطرح شد که خواستار رسیدگی به آن شده بودند.

آن ها بعد از مدتی فعالیت، تصمیم گرفتند از طریق «مرتضی قلیخان نائینی»، نماینده ملاکین اصفهان که از رابطان اتحادیه غیبی نسوان بود، بحث رسمی کردن این انجمن را مطرح کنند. مرتضی قلی خان در جلسه رسمی مجلس شورای ملی بلیتی را نشان می دهد و می گوید:«بنده بلیتی به دست آورده ام؛ می خوانم، ببینید آیا شرعا صحیح است یا خیر؟»

آن گاه بلیت اتحادیه غیبی نسوان را قرائت کرد و نمایندگان مجلس در باره آن اظهار نظر کردند.

در کتاب «هدف ها و مبارزات زن ایرانی» آمده است:«میرزا محمود گفت این مسئله قابل مذاکره در مجلس نیست و باید به وزارت داخله نوشته شود که قدغن نمایند چنین انجمنی تشکیل نشود. “میرزا فضل‏علی آقا” ضمن اعلام این که اصل اجتماع شرعا ضرری ندارد، توضیح داد ما چون به طبیعت زن های مملکت خودمان مسبوق هستیم، گمان نمی کنم که اشخاص با عفت و عصمت داخل در این کار شوند و گمان می کنم اشخاصی که مفسد و مغرض هستند، می خواهند به واسطه این اجتماعات بعضی فسادها کنند. این است که اجتماع می نمایند.»

«وکیل الرعایا» که جزو مخالفان بود نیز گفت:«اسم انجمن چیزی است تازه اصطلاح شده. چه ضرر دارد جمعی از نسوان دور هم جمع شده از یکدیگر کسب اخلاق حسنه نمایند. در صورتی که معلوم شود که از جمع شدن از اجتماع آن ها مفسده ای که راجع به دین و دنیا باشد بروز نماید البته باید جلوگیری شود والا نباید اساسا این مسئله بد باشد.»

«حسینقلی خان نواب» هم پیشنهاد کرد مجلس شورای ملی به این مساله نپردازد و روزنامه ها در مورد تشکل های زنان بحث و بررسی کنند. این مذاکرات اما از مشروح مذاکرات مجلس حذف شد و روزنامه ها به آن نپرداختند. تنها مطلبی که به این اتحادیه پرداخت، اعتراض «دهخدا» به نمایندگان مجلس بود که در ستون «چرند و پرند» روزنامه صوراسرافیل نوشت:«چه علت دارد که زن های ما چند دفعه جمع شده، عریضه ها به مجلس شورا و هیئت وزراء عرض کرده و با کمال عجز و الحاح اجازه تشکیل مدرسه به طرز جدید و ترتیب انجمن نسوان خواستند و هر دفعه وکلا و وزرای ما گذشته از اینکه همراهی نکردند، ضدیت نمودند.»

به نظر می رسد که علت اصلی مخالفت نمایندگان مجلس، همان مقاله مخدرات بود و این که اتحادیه به جای پرداختن به زندگی روزمره زنان، در امور سیاسی وارد شده بود.

از دید این نمایندگان، تشکیل اتحادیه غیبی نسوان و ارایه برنامه اصلاح از سوی آن ها نشانه آشکار و جدی از دگرگونی فکری زن ایرانی بود و این که زنان دیگر نمی توانند پشت دیوارهای بسته حرم‏سراها بمانند. این هشدار جدی و ترسناکی برای جامعه مردانه آن روزگار بود؛ هشداری که هرچند باعث شد تا اتحادیه غیبی در پرده باقی بماند اما امنیت خاطر جامعه مردسالار را برهم زد و راهی شد تا جامعه مردسالارانه آن روزگار به انجمن های بعدی چون «نسوان وطن‎خواه» و «مخدرات وطن» که هدف مهم‏شان رسیدن به حقوق اولیه برای زنان بود، اجازه فعالیت بدهند.
از: ایران وایر


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.