قبح بدیهی شعار مرگ بر کشورها و سوزاندن پرچم‌های آن‌ها

جمعه, 4ام فروردین, 1396
اندازه قلم متن

محمد محبی

در فرهنگ ایرانی نیک اندیشی و نیک خواهی و قبح بد اندیشی، حتی برای دشمن هم یک ویژگی مثبت بوده است. به قول حکیم توس: “هر آن کس که اندیشه‌ بد کند/ به فرجام، بد با تن خود کند”.

شعار مرگ خطاب به کشور خصم و سوزاندن پرچم آن کشور، بی تردید از مصادیق توهین صریح، اساسی و به غایت خطرناک به دولت و ملت آن کشور است، و از آن‌جایی که این اعمال به خصومت بیش‌تر می‌تواند منجر شود و احتمال رویارویی نظامی را هم افزایش دهد و با توجه به این‌که بدترین فجایع حقوق بشری تاریخ، در جنگ‌ها به وقوع پیوسته است، لذا در این یاداشت سعی می‌شود که این اعمال از دو منظر یاد شده مورد تحلیل قرار گیرد.

توهین

توهین در لغت، به معنای سست گردانیدن (به قول فقها: الاهانه الاستخفاف) است و توهین کردن در اصطلاح حقوقی و قضایی، نسبت دادن هر فعل و ترک فعلی است که عرفاً مخالف حیثیت و احترام فرد، گروه یا ملت تلقی گردد. و یا انجام کاری که موجب احساس توهین به یک یا چند نفر و یا یک ملت شود.

عنوان توهین یک عنوان کلی است و به قول حقوقدانان، مصادیق آن متکثر است، و فحاشی یکی از مصادیق آن است.

فحش در اصطلاح، به هر کلام زشت و مستهجن و قبیحی گفته می‌شود که باعث اذیت و آزار شنونده گردد، فحش و ناسزا گفتن در لغت به معنی خارج شدن از حد اعتدال در گفتار است. و در اصطلاح، فحاشی به هر کلام زشتی اطلاق می‌گردد که برای تحقیر، توهین و کسرشأن طرف، به کار برده شود؛ هم‌چنین توهین شامل افتراء نیز می‌شود.

شعار مرگ بر کشورها، در خوش‌بینانه‌ترین حالت و در نگاه حداقلی رکن روانی جرم، مصداق بارز فحاشی است. چون هیچ چیزی به اندازه‌ی آرزوی مرگ، شنونده را آزار نمی‌دهد. و سوزاندن پرچم هم، مصداق بارز توهین به نمادهای ملی یک کشور و ملیت است.

متاسفانه در نظام حقوق کیفری ایران، توهین به نمادهای ملی کشورهای مختلف جرم انگاری نشده‌اند و فقط دو عمل “سوء قصد به مقامات خارجی” و “توهین به مقامات خارجی” در خاک ایران، جرم انگاری شده‌اند و برای آن‌ها مجازات بسیار سبکی در نظر گرفته شده است.

ماده‌ی ۵۱۶ قانون مجازات اسلامی (کتاب تعزیرات مصوب ۱۳۷۵) مقرر می‌دارد: “هرکس به جان رئیس کشور خارجی یا نماینده‌ی سیاسی آن در قلمرو ایران سوء قصد نماید به مجازات مذکور در ماده‌ی ۵۱۵ محکوم می‌شود؛ مشروط به این‌که در آن کشور نیز نسبت به ایران معامله‌ی متقابل بشود، والا اگر مجازات خفیف‌تر اعمال گردد به همان مجازات محکوم می‌شود”.

ماده‌ی ۵۱۷ آن قانون مقرر می‌دارد: “هرکس علناً نسبت به رئیس کشور خارجی یا نماینده‌ی سیاسی آن توهین نماید، به یک تا سه ماه حبس محکوم می‌شود؛ مشروط به این‌که در آن کشور نیز در مورد مذکور نسبت به ایران معامله‌ی متقابل بشود”.

در اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، ماده‌ی صریحی برای عدم توهین به نام و پرچم و کلاً نمادهای کشورها ذکر نشده است. این مسئله شاید به این دلیل بوده است که ممکن بود این محدودیت، باعث تفسیرهای موسع از مسئله‌ی توهین و ابزاری برای محدودیت آزادی بیان شود. اما بر اساس ماده‌ی ۱۹ “میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی” که در مورد آزادی بیان است، تصریح شده است:

۱-  هر کس حق دارد که نظرات خود را بدون دخالت و مانع بیان دارد.

۲-  هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی کسب دانش، گرفتن و دادن اطلاعات و هر نوع عقایدی، بدون توجه به چگونگی ارائه‌ی آن به طور زبانی یا نوشتاری یا چاپی و در شکل هنری یا به هر وسیله‌ی دیگری که خود انتخاب می‌کند، است.

۳-  اعمال حقوق ارائه شده در بند ۲ این ماده که همراه با وظایف ویژه و مسئولیت‌ها است، ممکن است که تابع محدودیت‌های معینی قرار گیرد. این (محدودیت‌ها)، فقط باید بنا به ضرورت‌های ذیل و به وسیله‌ی قانون انجام گیرد:

الف) برای احترام حقوق یا حیثیت دیگران

ب) حفظ امنیت ملی یا نظم و سلامت و اخلاق عمومی

محدودیت‌های مشخص شده در این ماده کاملاً مشخص است و جای هیچ‌گونه ابهامی را در مورد عدم توهین به نمادهای ملی کشورها باقی نمی‌گذارد. بی شک توهین به نام کشورها و پرچم‌های آن‌ها، با احترام به حیثیت و حقوق مردم آن کشورها در تضاد آشکار است. توهین هم‌چنین سلامت و اخلاق عمومی در هر جامعه‌ای را مورد خدشه جدی قرار می‌دهد و اگر توهین در یک جامعه تبدیل به یک “عادت واره” شود، بازگردادندن اخلاق به آن جامعه بسیار سخت خواهد بود. از طرفی توهین‌های بی حدوحصر به نام، پرچم و نمادهای یک کشور باعث خصومت هرچه بیش‌تر شده و این می‌تواند به امنیت ملی و صلح خدشه وارد کند که در ذیل به طور مفصل به آن پرداخته می‌شود.

افزایش خصومت

بی تردید وقتی یک شخصی صراحتاً می‌گوید “مرگ بر آمریکا” هم معنای مرگ مشخص است و هم معنای آمریکا. کلمه‌ی “آمریکا” لزوماً فقط بر معنای دولت آمریکا، و یا سیاست‌های احتمالاً خصمانه‌ی آن هم دلالت ندارد؛ لفظ “آمریکا”، حداقل بر کل کشور ایالات متحده آمریکا با بیش از ۹ میلیون کیلومتر مربع وسعت و افزون بر ۳۰۰ میلیون نفر جمعیت، و حداکثر بر کل قاره‌ی آمریکا (با بیش از ۴۰ کشور در آمریکای شمالی، جنوبی، مرکزی و حوزه دریای کارائیب) دلالت دارد. دلیل این همه اصرار بر توهین و آرزوی مرگ بر این همه ساحَت انسانی را نمی‌توان درک کرد!

احترام به انسان یکی از اصول مسلم تربیت، و نشان رشد و شکوفایی فرهنگی و لازمه‌ی ایجاد روحیه‌ی بشردوستی و تحکیم مبانی اخلاقی و قوام پایه‌های صلح و دوستی و از اصول مهم حقوق بشر است. و از سوی دیگر، عدم رعایت این صفت نیک، موجب اختلافات، کدورت‌ها، دشمنی‌ها و احیاناً جنگ‌های کوچک و بزرگ، قتل عام‌ها و کشتارهای دسته جمعی گردیده و هزینه‌های سخت و سنگینی را بر فرد و جامعه تحمیل خواهد کرد.

منظور از احترام گزاردن به ملت‌ها، ارج نهادن به آن چیزی است که نزد آن‌ها عزیز و گرامی است و افراد بدان تعلق دارند. آن امور ممکن است که حیثیت و موقعیت اجتماعی ملت‌ها، اموال، سلامتی جسمی و روحی افراد، ملیت کشورها، نام کشورها، پرچم و نمادهای ملی کشورها و ملل گوناگون باشد که نزد انسان‌ها عزیزترین و پربهاترین چیزها است؛ به طوری‌که اغلب، برای حفاظت و مواظبت از این موارد از بذل مال و جان دریغ نمی‌کنند.

حالا در نظر بگیریم که دو دولت ایران و آمریکا به مرحله‌ای از تنش برسند که به رویارویی نظامی تمایل پیدا کنند؛ آیا در چنین جنگ احتمالی، تصاویر آتش زدن پرچم آمریکا در ایران، در ذهن سرباز و افسر آمریکایی مجسم نخواهد شد؟ آیا این مسئله به افزایش انگیزه‌ی افراد در جنگ و ارتکاب جنایات جنگی منجر نخواهد شد؟ جیمز متیس، وزیر دفاع دولت ترامپ، که از تفنگداران دریایی آمریکاست، هنوز هم کینه‌ی کشته شدن صدها تفنگدار دریایی آمریکایی در لبنان بر اثر انفجار برنامه ریزی شده توسط نیروهای مورد حمایت ایران را در دل دارد و هیچ ابایی از تصریح بر آن هم ندارد. آیا شعار مرگ و آتش زدن پرچم، این کینه‌ها را افزایش نمی‌دهد؟

سخن آخر

برای انتقاد، مخالفت، مقابله به مثل، پاسخ به دشمنی و حتی نفسِ دشمنی، صدها راه وجود دارد، ولی نمی‌دانم چرا در برخی کشورها از جمله ایران –به خصوص ایرانِ دورانِ حاکمیتِ جمهوری اسلامی-، بدترین و نامناسب ترین راه‌ها انتخاب می‌شوند؟ نمی‌دانم چرا در گفتمان ما ایرانیان، فقط مرگ، حق دشمن و مخالف است؟ حتماً در مقاطع مختلف این شعار “مرگ بر …” را شنیده‌ایم. بحث آمریکا یا اسرائیل نیست. به احتمال زیاد، بسیاری از ایرانیان اساساً خود را دشمن آمریکا نمی‌دانند و این شعار ساخته‌ی ایدئولوژی حاکم بر ایران است. من حد نهایت فرض را می‌گیرم، فرض بگیریم که ایرانیان و تک تک مردان و زنان ایرانی بابت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بابت ساقط کردن هواپیمای مسافربری و کشتن نزدیک به ۳۰۰ انسان بی‌گناه سوار بر آن هواپیما توسط نیروی دریایی آمریکا بر فراز خلیج فارس، بابت مسائلی که در جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد، بابت تحریم‌های مختلف، و غیره از دست دولت آمریکا عصبانی باشند و این دولت را دشمن سرسخت خود بدانند؛ حتی در این صورت هم شعار مرگ و سوزاندن پرچم، نه توجیه اخلاقی، نه توجیه عقلی و نه توجیه شرعی دارد.

یک ملت فرهیخته و متمدن اگر هم با کسی یا کشوری یا تفکری مخالفت و دشمنی داشته باشد، با “شعار” به مصاف آن نمی‌رود، بلکه با “شعور” می‌رود. و جالب است که تفاوت “شعار” با “شعور” در لفظ فقط یک کلمه است، اما در معنا، یک دنیا فاصله بین این دو وجود دارد. یک ملت متمدن با علم و دانش و صنعت و کوشش به مقابله با مخالف یا دشمن خود می‌رود. حتی اگر جنگ نظامی هم داشته باشد، با سلاح به مصاف آن کشور می‌رود و جانانه می‌جنگد. دیگر این شعار مرگ و سوزاندن پرچم چه صیغه‌ای است!؟ در ادبیات حماسی ایران، به خصوص در شاهنامه‌ی حکیم ابوالقاسم فردوسی و در جنگ‌های گوناگونی که در این اثر فاخر از آن‌ها یاد شده است، لزوم برخورد فاخرانه و از موضع فرزانگی و جوانمردی با دشمن سرسخت هم تاکید شده است. در این “حماسه‌ی ملی” جنگ و خصومت مقابل خِرَد قرار گرفته است و تمامی پهلوانان و جنگ آوران، در همه‌ی آوردگاه‌ها سعی دارند که از خصومت بکاهند و از بروز جنگ جلوگیری کنند و برای طرف مقابل خود مرگ نخواهند. و خِرَد را جانشین تخاصم کنند.

جهانا شگفتی ز کردار تست

هم از تو شکسته هم از تو درست

ازین دو یکی را نجنبید مهر

خرد دور بد مهر ننمود چهر

همی بچه را باز داند ستور

چه ماهی به دریا چه در دشت گور

نداند همی مردم از رنج و آز

یکی دشمنی را ز فرزند باز

همی گفت رستم که هرگز نهنگ

ندیدم که آید بدین سان به جنگ

مرا خوار شد جنگ دیو سپید

ز مردی شد امروز دل ناامید

از: ماهنامه خط صلح


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.