تأملی در باب عوام‌فریبی و توسل به احساسات ملی‌گرایانه

سه شنبه, 29ام فروردین, 1396
اندازه قلم متن

امروزه با ظهور پدیده‌هایی مثل رسانه‌های جمعی که موجب افزایش سرعت و سهولت تبادل اطلاعات شده‌اند، افرادی که دانش و توانایی بازی با لغات و مفاهیم را دارند به راحتی می‌توانند به اذهان عمومی در راستای مقاصدشان جهت‌دهند.

در این رهگذر می‌توان با فراگیری علم منطق و آموزش مهارت‌های تفکر نقادانه به شهروندان، از افتادن به دام چنین سودجویی‌هایی جلوگیری‌کرد. اگر تفکر را به معنای رسیدن از امور معلوم به امور مجهول تعریف کنیم، منطق ابزاری است که ما را از خطای در اندیشیدن مصون می‌دارد. بدین صورت که یک استدلال منطقی معتبر باید دارای دو شرط باشد: اول این که مقدمات و دلایل ارائه شده صحیح باشند و دوم این که نتیجۀ مورد نظر از این مقدمات طبق اصول منطقی حاصل شود.

تفکر انتقادی توانایی گردآوری و ارزیابی اطلاعات به شیوه‌ای منطقی، بی‌طرفانه و عمیق است، به طوری که بتوان به نتیجه موجه از طریق دلایل معقول دست‌یافت. حال اگر فردی به هنگام اقامۀ یک ادعا، آگاهانه و یا ناآگاهانه از ارائۀ دلیل(به عنوان مقدمات استدلال) برای ادعای خود طفره رود و یا جملاتی نامربوط را به عنوان دلیل برای توجیه ادعای خود ارائه کند، مرتکب مغالطه و یا همان سفسطه شده است.

چندی پیش در خبرها آمده بود: به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) «لیز دوست» خبرنگار ارشد بی.بی.سی در گزارشی به بیان دیدگاه‌های شخصی‌اش درباره شرایط سوریه پرداخته و نوشته است: یک دیپلمات ارشد در منطقه به من گفت: «کنار رفتن بشار اسد در شرایط کنونی، بی‌معنی است؛ اگر او به‌طور ناگهانی کنار گذاشته شود، دو سوم فرماندهانش نیز با او خواهند رفت و سوریه از هم خواهد پاشید.»

در این سخنان، این دیپلمات ارشد برای القای نظر خود به دیگران و همسوکردن افکار عمومی با عقیدۀ خود به مغالطاتی متوسل شده است. اگر بخواهیم به صورت‌بندی دقیق سخنان او در قالب ادعا و دلیل(و یا همان نتیجه و مقدمات) بپردازیم، ادعایی که توسط او مطرح شده است، عبارتست از: «کنار رفتن بشار اسد در شرایط کنونی، بی معنی است.» و دلیلی که توسط این دیپلمات ارشد برای توجیه ادعای خود ارائه شده است، عبارت خواهد بود از: «اگر او به طور ناگهانی کنار گذاشته شود، دو سوم فرماندهانش نیز با او خواهند رفت و سوریه از هم خواهد پاشید.»

هنگامی که یک فرد ادعایی را مطرح می‌کند و به جای ارائۀ دلیل برای توجیه ادعای خود «به احساسات متوسل می‌شود» در علم منطق این کار مغالطۀ «توسل به احساسات» نامیده می‌شود. در سخنان فوق، این دیپلمات ارشد از طریق توسل به ترحم با تاثر روانی‌ای که بر روی مخاطب خود می‌گذارد می‌خواهد ادعای خود را به کرسی بنشاند. به عبارت دیگر، وقتی که او می‌گوید رفتن بشار اسد برابر است با رفتن دوسوم فرماندهان او و متعاقبا فروپاشی سوریه، در حقیقت او دارد با جلب ترحم شنوندگان و خوانندگان این متن آن‌ها را قانع می‌کند که بشار اسد باید بر سر قدرت همچنان باقی بماند. این مغالطه در علم منطق مغالطۀ «توسل به ترحم» است که در ذیل مغالطات توسل به احساسات دسته‌بندی می‌شود.

از طرف دیگر، این دیپلمات سیاسی با توسل به احساسات و هیجانات جمعی با برانگیختن احساسات ملی‌گرایانه سوری‌ها قصد دارد مدعای خود را موجه جلوه دهد؛ چرا که مردم این کشور- حداقل آن‌ها که تعلقات قومی و قبیله‌ای خاصی ندارند- راضی به فروپاشی کشور خود و مشاهدۀ بی‌نظمی و هرج و مرج در این کشور نیستند و با شنیدن چنین سخنانی سریعا قانع می‌شوند که بشار اسد باید در مسند قدرت باقی بماند؛ این مغالطه نیز در ذیل مغالطه‌های توسل به احساسات، مغالطۀ «عوام فریبی» نامیده می‌شود. به عبارت دقیق‌تر، در مغالطۀ عوام‌فریبی شخص به جای اقامۀ استدلال برای اثبات ادعای خود، سعی می‌کند از راه تحریک احساسات و هیجانات جمعی و توسل به عواطف و جو حاکم، نوعی تصدیق جمعی نسبت به نتیجۀ مطلوب خود به‌دست آورد به طوری‌که به تک تک افراد گروه چنین القا شود که آن‌ها با پذیرش آن عقیده، به نوعی یگانگی با گروه رسیده‌اند و این یگانگی به آن‌ها امنیت و قدرت می‌دهد.

همچنین اگر توجه کرده باشید بسیاری از کارشناسان فوتبال، گزارش‌گران ورزشی تلوزیون و بعضا مدیران و مسئولین وقت دو باشگاه استقلال و پیروزی به هنگام بررسی‌های کارشناسانۀ خود تأکید زیادی دارند که از این عبارت استفاده کنند: «اگر استقلال و پرسپولیس قوی باشند، تیم ملی ما نیز قوی خواهد بود». این جمله از نظر منطقی یک مغالطۀ بزرگ است. در ادامه توضیح خواهم داد که چرا؟

جملۀ ذکر‌شده نمونۀ یک گزارۀ شرطی کاذب است و حاوی این معناست که هرگاه تیم‌های استقلال و پیروزی قوی باشند، ضرورتا تیم ملی نیز قوی خواهد بود؛ به عبارت دیگر، اگر تیم ملی قوی نباشد، تیم‌های استقلال و پیروزی قوی نبوده‌اند؛ اما به راحتی می‌توان با ذکر یک مثال نقض صدق گزاره مورد نظر را مورد مناقشه قرار داد. برای مثال می‌توان به مقاطعی از تاریخ فوتبال ایران اشاره کرد که اگرچه تیم‌های استقلال و پیروزی قوی نبوده‌اند و در رده‌بندی لیگ در رده‌های پایینی قرار داشته‌اند اما تیم ملی نتایج خوبی را گرفته است. مثال آشکار و دم دستی این ادعا لیگ سال گذشته(۹۳-۹۴) است که در رده‌بندی نهایی استقلال در ردۀ ششم و پیروزی در ردۀ هشتم قرار گرفت اما تیم ملی فوتبال ایران از نظر کیفی و گرفتن نتیجه در شرایط خوبی قرار داشت.

از طرف دیگر پیش‌تر توضیح دادم که هنگامی که یک فرد ادعایی را مطرح کند و به جای ارائۀ دلیل برای توجیه ادعای خود به احساسات متوسل ‌شود، در علم منطق این کار مغالطۀ توسل به احساسات نامیده می‌شود. حال اگر مدیر باشگاه و یا یکی از مسئولین و بازیکنان یکی از دو تیم استقلال و پیروزی، عمدا و یا سهوا، در صحبت‌های خود با صراحت و قطعیت تمام، چنین ادعایی را بیان کند او نیز مرتکبِ مغالطۀ توسل به احساسات شده است. در حقیقت، این فرد با بیان چنین گزارۀ شرطی‌‌ای، از طریق توسل به احساسات ملی‌گرایانۀ مردم، دارد عوام‌فریبی می‌کند تا نوعی تصدیق جمعی نسبت به نتیجۀ مطلوب خود به‌دست آورد. برای مثال شرایطی را در نظر بگیرید که یکی از دو تیم مذکور به خاطر داشتن مشکلات مالی شدید در شرایط خوبی قرار ندارد و مدیر این باشگاه در یکی از رسانه‌ها با بیان چنین گزاره‌ای قصد دارد هیجانات و احساسات ملی‌گرایانۀ مردم را برانگیزد تا از این طریق بتواند با فشار وارد کردن بر مسئولین وزارت ورزش که متولیان این دو تیم هستند امتیازات مالی خوبی بگیرد. در این شرایط، از آنجا که مردم تعلق خاطر زیادی به تیم ملی کشور خود دارند و همواره می‌خواهند تیم ملی کشورشان قوی باشد با شنیدن این ادعا تحت تأثیر قرار گرفته و مسئولین وزارت ورزش و دیگر مسئولین دولتی را تحت فشار قرار می‌دهند و از آن‌ها واگذاری امکانات مالی بیشتر به این دو تیم مذکور را طلب می‌کنند. همانطور که اشاره کردم این مغالطه نیز در ذیل مغالطه‌های توسل به احساسات، مغالطۀ «عوام فریبی» نامیده می‌شود.

از: زیتون


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.