ف. م. سخن: سخن من با “نخبگان” ایران

شنبه, 28ام مرداد, 1396
اندازه قلم متن

بخش اول – آینده ایران

ف. م. سخن

ایران، گرفتار حکومت، و جهل اسلامى ست. بسیارى از نخبگان ایران، در این مورد اتفاق نظر دارند.

از میان رفتن این حکومت و بر روى کار آمدن حکومتى که آزادى براى جامعه به ارمغان آوَرَد خواست این قشر و بخش بزرگى از مردم ایران است.

گفته مى شود، این دو مورد، یعنى از میان رفتن حکومت اسلامى، و بر روى کار آمدن حکومتى آزاد و آزادى خواه، گام نخست براى رشد و پیشرفت مردم کشورمان است.

بنابراین، آن چه نباید باشد و آن چه باید باشد، «ظاهرا» براى ما مشخص است.

مى گوییم ظاهرا، چون اگر به موضوع عمیق تر نگاه کنیم، تقریبا هیچ چیز مشخص نیست. متاسفانه، نخبگان ما نیز، همچون مردم عادى، نگاه مشخصى به امروز و فرداى ایران ندارند. تمام خواسته هاى ما امروز، به از میان رفتن حکومت اسلامى خلاصه مى شود. حتى اهل سیاست، تصمیم براى فردا را، موکول به از میان رفتن حکومت فعلى مى کنند.

آن چه نخبگان ایران باید در وهله ى اول به آن بپردازند، مشخص کردن وضعیت امروز ایران و مشکلات عمده ى آن است.

مشکل ما، فقط حکومت یا نوع آن یا فرد و افراد حکومت کننده نیست. مشکل دیگرى که به اندازه ى مشکل حکومت اهمیت دارد، مشکلِ خودِ ماست. خودِ ما، یعنى ایرانیان. خودِ ما، یعنى آحاد این ملت. خودِ ما، یعنى فرهنگى که با آن رشد کرده ایم و با آن زندگى مى کنیم. خودِ ما، یعنى مجموعه ى عملکرد و تفکرات ما؛ تفکراتى که بخش عمده اش، تحت سیطره ى فرهنگ ماست. حتى نگاه ما به امروز و فرداى ایران، به این تفکر و فرهنگ غالب بر آن بستگى دارد.

عملکرد نخبگان ما امروز در دو منتهى الیه افراط و تفریط است:
یا به چیزهایى مى اندیشند و بها مى دهند که فاصله بسیار زیادى با ما دارد، و چنان مى گویند و مى نویسند که جز خودشان کسى به مغز سخن آن ها پى نمى بَرَد،
یا، تفکرات شان را در تفکرات عامه ى مردم گم مى کنند به گونه اى تفاوتى میان تفکرات آن ها با تفکرات مردم عادى نمى توان قائل شد.

نوشتن چنین مطالبى نیز نمى تواند در کوتاه مدت تغییر اساسى در این شیوه ى افرط و تفریطى ایجاد کند، ولى مى توان امیدوار بود که مفاد آن ها، در گوشه اى از اذهان جاى بگیرد و در زمان مناسب، خود را مطرح کند.

سوالى که اغلب ما پاسخ آن را نمى دانیم این است که مساله کشور ما، غیر از حکومت، چیست.
وقتى صورت مساله در اختیار نداشته باشیم طبیعتا پاسخى هم براى آن نخواهیم داشت.

پس در ابتداى کار، باید با انجام مقایسه میان خودمان و جوامع پیشرفته، مسائل مان را مشخص کنیم.
در قدم بعد، براى این مسائل راه حلى بیابیم.

شناختن مساله و راه حل آن به معنى حل مساله نیست، و ممکن است سال ها، اِعمالِ راه حل ها در جامعه به طول انجامد.

یکى از دلایل ناموجه بودن حاکمیت اسلام در کشور، جلوگیرى و ایجاد تاخیر در شناسایى مسائل عمده و اِعمالِ راه حل هاست.

خودِ حکومت اسلامى هم، به دلیل عقب ماندگى فکرى اش، این مسائل را نمى شناسد و طبعا کارى براى حل آن ها نمى تواند انجام دهد. با این حال، چون در دوران فعلى، به یارى فن آورى هاى ارتباطى، هر کس مى تواند از معضلات و مشکلات خود و جامعه اش سخن بگوید، طرح این مسائل چه حکومت بخواهد چه نخواهد توسط مردم صورت مى پذیرد، و او را درگیر یافتن پاسخ براى آن ها مى کند.

خواستِ حکومت اسلامى براى کند کردن روند تکامل ارتباطات، به همین خاطر، یعنى به منظور «عدم طرح مساله» و جلوگیرى از «مساله دار شدن مردم» است. حکومت با بضاعتِ مُزْجات خود، با اتکا به قوانین و قصه هاى هزار و چهار صد سال پیش، طبیعتا پاسخى براى مسائل عمده ى روز ندارد، و ناچار است مدام، به بدن پوسیده و مضمحل شده ى قوانین و احادیث اسلامى، لباس روز بپوشاند، و به هر ترفندى هست، براى ماندگار شدن اش، به حل مسائل اقدام کند.

اما کار نخبگان، و عملکرد فکرى آن ها، ربطى به حکومت ندارد و مى تواند به صورت موازى با آن انجام شود و میوه ى خود را به وقت مناسب بدهد. ناامید شدن از دستیابى به نتیجه، انگیزه براى عمل در نخبگان را از میان مى برد ولى باید بر این ناامیدى چیره شد، و بدون درگیر شدن و ایجاد اصطکاک با تفکرات حکومتى، به تجزیه و تحلیل مسائل جامعه و یافتن پاسخى براى آن ها پرداخت.

من، در این سرى از مطالب، تلاش مى کنم، تا حداقل به طرح موضوع بپردازم، شاید انگیزه اى شود براى نخبگان ما، براى طرح مسائل جامعه و یافتن راه حل هاى آن.

*****

تصور ما از مدینه ى فاضله یا اتوپیا، تصورى غلط است. اگر هر آن چه مى خواهیم داشته باشیم، دچار یکنواختى و کسالت مرگ آورى خواهیم شد. هدف جامعه ى پیشرفته و رهبران آن، رسیدن به مدینه ى فاضله نیست؛ آن چه جامعه را زنده و با نشاط نگه مى دارد، طى مسیرى ست، که انسان در هر قسمت از آن، نسبت به گذشته، زندگى مطلوب ترى داشته باشد.

مدینه ى فاضله وجود خارجى ندارد و وجود خارجى نخواهد داشت. آن چه انسان و جامعه را به حرکت وا مى دارد، حضور خوب ها و بدها در کنار هم است. تلاش انسان، مبتنى ست بر کاهش بدها. هیچ جامعه اى نه توانسته و نه مى تواند به خوب مطلق دست یابد. با کاهش بد، و ایجاد بهتر، ما شاهد به وجود آمدن بدهاى جدیدى مى شویم. درست مثل اثرات جانبى داروها. درست مثل فن آورى هایى که از یک طرف زندگى ما را راحت تر و بهتر مى کنند و از طرف دیگر به ما و محیط زندگى ما آسیب مى رسانند.

امروز، فن آورى فضایى، زندگى مردم قرن بیست و یکم را کلا متحول کرده. بخش عمده ى ارتباطات، به کمک ماهواره ها صورت مى پذیرد. ماهواره ها نقش غیر قابل انکارى در تشخیص و پیش بینى حوادث طبیعى دارند. ماهواره ها، امروز به وسایلى متصل اند و به آن ها اطلاعات مى رسانند، که بدون آن ها، زندگى براى انسان امروز مفهومى نخواهد داشت.

اما همین فن آورى فضایى، و پرتاب مداوم موشک ها و ماهواره ها و ابزارآلات فضایى، فضاى دور تا دور زمین را تبدیل به زباله دان قطعات و تکه هاى فضاپیماها کرده، و حجم این زباله چنان بزرگ است و چنان در حال بزرگ شدن است، که اگر فکرى به حال جمع آورى نخاله هاى فضایى نشود، در آینده سفرهاى فضایى و حضور در مدار زمین، امکان ناپذیر خواهد شد.

معمولا به این قسمت از داستان که مى رسیم، تصور مى کنیم که به پایان داستان رسیده ایم و مثلا ۵٠ سال بعد، هیچ سفینه اى امکان سفر به فضا نخواهد داشت، ولى این تصور غلط است و انسان همیشه نشان داده، در جایى که تصور بن بست مى رود، مى تواند رخنه ایجاد کند و انتهاى بن بست را به شاهراهى عریض براى جلو رفتن متصل کند.

بنابراین رسیدن به اتوپیا، نه تنها آرزوى ما نباید باشد، بلکه به معتقدان آن باید هشدار داده شود که جهان اتوپیایى، باعث نابودى نوع انسان خواهد شد، نه رفاه و خوشى او.

تفکر اتوپیایى، نوعى تفکر بسته، و خاتمه یابنده است. در این تفکر، شما به مقصدى مى رسید و دیگر کارى براى انجام ندارید. این نوع تفکر را در ادیان و مذاهب ابراهیمى مى توان مشاهده کرد. نهایت آرزوى یک مسلمان، رسیدن به بهشت است. بهشت همان مکانى ست که در آن «همه چیز» هست. انسان در این مکان سر سبز، در جایى لم مى دهد، و در زمان متناهى میوه هاى خوشمزه نوش جان مى کند، و شرابى مى نوشد که مستى بد برایش نمى آورد، و اگر مرد است، تعداد زیادى حورى زیبا دائم دور و بر او هستند و اگر زن است، تعداد زیادى غلمان در حال خدمتگزارى به او هستند، و این جریان تا ابد ادامه مى یابد… تا ابد ادامه مى یابد…

به نظر مى رسد، در این بهشت رویایى ولى یکنواخت و به شدت کسل کننده، نتوان بیش از چند هفته و چند ماه سپرى کرد و باید به دنبال راه حلى گشت که زندگى ابدی کوتاه شود، و حداقل مرگ به سراغ آدم بیاید. برخى نیز با در نظر گرفتن وضع بهشت، ترجیح خواهند داد، به جهنم بروند، لااقل در آن جا «تنوع» و «تفاوت» هست.

پس اتوپیا، جایى ست که در آن «راحتى مطلق» وجود دارد و از «نا-راحتى» خبرى نیست.

در مقابل اتوپیا، دیستوپیا (Dystopia) را داریم که در آن انسان ها گرفتار بدى ها و چیزهاى ناخوشایندند. چون بد ها و ناخوشایند ها، مثل خوب ها و خوشایند ها نسبى اند، چنین جهانى نیز نمى تواند در عالم واقع وجود داشته باشد. حتى در خونخوار ترین ادوار تاریخ بشر نیز، دیستوپیاى مطلق نمى تواند وجود داشته باشد.

دیستوپیا، جایى ست شبیه به جهنم که انسان در آن به صورت «ابدى» مى سوزد و زجر مى بیند.

اما یک جهان سومى هم هست که به آن پروتوپیا (Protopia) مى گویند. پروتوپیا، جهانى ست که امروز ما داریم و همین الان هم داریم. پروتوپیا یک جاى مشخص و یک نقطه ى مشخص نیست. پروتوپیا به مقصد نظر ندارد، به راه نظر دارد. پروتوپیا «هست» نیست، «شد» است؛ شدن در لحظه ى حاضر است. یک «مکان خاص» نیست؛ یک جریان و روند است. در پروتوپیا، امروزِ ما بهتر از دیروز است، گیرم تنها مختصرى.

در پروتوپیا، ما پرش نمى کنیم، به مکانى خاص نمى رسیم، مطلوب ما «هدف» نیست، «مقصد» نیست، همینجاست که هستیم، کمى بهتر از جایى که قبلا بودیم.

این موضوع، یکى از موضوعات مهمى ست که نخبگان ما باید مردم را به آن توجه دهند و بر اساس آن خواهان تغییر در وضع فعلى شوند. تغییر در لحظه، دیدن این تغییر، حس کردن این تغییر، و ادامه دادن روشى که به تغییرات خرد ولى موثر منتهی مى شود…

ما سعى مى کنیم که در مطالب بعدى نشان دهیم که دوران ما، دوران پروتوپیاست. حتى تحت سلطه ى حکومت اسلامى…

[ادامه دارد…]

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.