ف. م. سخن: تقاضاى ایجاد کرسى جدید در دانشگاه: طب آخوندى!

شنبه, 4ام شهریور, 1396
اندازه قلم متن

من حیرت زده ام! حیرت زده ام از این که این ها جلوى چشم ما هستند و ما نمى بینیم! پس ما کى مى خواهیم به ارزش هاى «پى نبرده شده»ى خودمان پى ببریم؟! ما کى مى خواهیم تا ابد براى همه چیز وابسته به غرب بمانیم؟! آقا یه کم همت! یه کم تلاش! یه کم حرکت!

ما همواره دنباله روى غرب بوده ایم بدون این که خود بدانیم. اینجانب که اکنون در خارج از کشور زندگى مى کنم، دست به تحقیقات وسیعى در همه ى زمینه هاى علمى و فنى و صنعتى و فضایى و غیره زده ام و نتایجى گرفته ام که شگفتى آفرین است!

مثلا چند وقت پیش در حال قدم زدن براى یافتن دراگ استورى که در آن بتوانم یک عدد صابون طبى خریدارى نمایم بودم، که ناگهان بوى خوش بازار قم به دماغ ام خورد! بلى! بوى خوش بازار قم!

حالا در فرنگستان، بوى خوش قم از کجا مى آید، خب خودش سوالى بود که باید پاسخ آن را مى یافتم. پیش خود گفتم، نکند که آقاى آخوندى، در نزدیکى من در حال حرکت و تفرج است و من دارم بوى قم را از او مى شنوم؟! یا این که نکند مقام مسوولى از جمهورى عزیز اسلامى مان، در این نزدیکى ها رحل اقامت افکنده، و پنجره ى اتاق اش را باز کرده، و این بوى خوش از اوست که به مشام مى رسد؟!

این سو و آن سو را که نگاه کردم، دیدم نه! نه آخوندى در نزدیکى هاى من است و نه مقام مسوولى در آن منطقه ساکن. در عوض یک باب مغازه هست، که در آن محله ى گران قیمت در مرکز شهر، چیزهایى مثل صابون هاى صورتى رنگ ساخت قم مى فروشد. نزدیک شدم و دیدم آرى! این بوى خوش، از همان جاست که متصاعد مى شود. مشاهده نمودم که انواع و اقسام صابون ها و پاک کننده ها و روغن ها و ضمادها و پمادها، در آن مغازه، به شکلى بسیار شیک، و با قیمت هاى بسیار گزاف فروخته مى شود، و داخل مغازه هم پر از مشترى است! چه رنگ هاى قشنگى هم داشت این محصولات! آدم اول فکر مى کرد در آن شیشه هاى درخشان، شکلات و آب نبات ریخته شده است! صابون بود، عین صابون هاى رنگى قم و شابدلعظیم! صابون بود، عین صابون رختشویى گلنار خودمان!

به خود گفتم دیدى چى شد؟! صنعت داشتیم، ازمون قاپیدن لامصبا! هنر داشتیم، ازمون به سرقت بردن خاک بر سرا!

در جایى که من کمتر از ادوتوالت تام فورد مصرف نمى کنم و کمتر از لوسیون اموآژ به تن نمى زنم، این فرنگى ها مى آیند تووى این مغازه، صابون قم ما را مى خرند و عین قطعه ى زر مى برند، آن هم به چه قیمت هایى! اى خدا! چرا ما مردم ایران این قدر نسبت به خود ناسپاسیم؟! آخه چرا؟! یکى به من جواب بده!

من البته در گذشته مى دیدم که جلوى چشم مان، هنرهاى ما را غارت مى کنند! شاید قبلا هم گفته باشم که ما در گذشته، در حمام هاى مان، که همیشه بخار گرفته بود، روى سکو مى نشستیم و بخار مى گرفتیم. غربى ها این را از ما دزدیدند بردند کشورشان اسم اش را گذاشتند «سونا».

یا در همان حمام، خزینه داشتیم، که دسته جمعى، مى ریختیم تووى آن و بدن هاى مان را «آبکشى» مى نمودیم. آن را هم غارتگران بردند به دیار خودشان، اسم اش را گذاشتند «جکوزى». در همان حمام، «دلاک» حرفه اى داشتیم، که «مشت مال» مى داد اساسى، طورى که تمام عضلات آدم و استخوان ها و مفاصل در یک راستا قرار مى گرفت. غربى ها این ها را هم از ما گرفتند اسم اولى را گذاشتند «ماسور» و اسم دومى را گذاشتند «ماساژ»! اى کوفت ماساژ! اى درد ماساژ!

ما زنان «بند انداز» داشتیم که ابرو و انواع و اقسام مو از سر و صورت و جاهاى دیگر زنان مى گرفتند، و موزدایى مى کردند مثل ماه! حالا در همین غرب، شنیده ام که بند انداختن مد شده و اسم اش را هم نمى دانم اپیلاسیون گذاشته اند یا چى! دستگاه هم مى فروشند که عین چمن زن، از بدن موزدایى مى کند، اسم اش هست «اپیلاتور»!

یا شما نگاه کن مردم در غرب، چقدر پول خرج مى کنند براى بهداشت پوست! از سر و صورت گرفته تا کف پا! آرى کف پا! اینجا مغازه هست که انواع و اقسام کارهاى دست و پا را انجام مى دهد اسم این کار را گذاشته اند «پدیکور»! ناخن درست مى کنند، ناخن رنگ آمیزى مى کنند، پوست شاخى کف پا را مى کَنَند، تَرَک پا را درست مى کنند!

آن وقت، ما خودمان، توو همین تهران و قم مان، آخوند داریم، که با طب طبیعى، با ضمادها و پمادها و مواد گیاهى، همه چى را درمان مى کند و قدرش را نمى دانیم. قدرش را نمى دانیم.

نه! از دکتر روازاده سخن نمى گویم که آوازه اش در ایران پیچیده است! از آقاى آخوندى سخن مى گویم، که اخیرا، ویدئویش را دیدم، که مى گفت، براى درمان تَرَک کف پا، باید روغن، تووى ناف ریخت، و براى بهتر عمل کردن اش چسب روى آن زد!

یعنى این «اند»ِ درمان طبیعى مشکلات بدن بود! طورى که من لب به تحسین ایشان گشودم و گفتم این مطلب را بنویسم، یهو لال از دنیا نَرَم! حالا شما ببین! این خط، این نشون! اگه فردا زنان فرنگى را ندیدید که در حال ریختن روغن تووى ناف شان هستند و دارند روى آن چسب مى زنند که بیرون نریزد! آن وقت این روغن، ترک کف پا را معالجه مى کند، مى فهمى ترک کف پا!

یعنى ما و طب جدید نمى دانستیم که میان سوراخ ناف و پوست کف پا ارتباط هست و طب آخوندى ما، این موضوع را کشف کرده است. هر چه هم مجرى برنامه مى گوید حاج آقا، یعنى لازم نیست چیزى به صورت موضعى روى ترک ها مالیده شود، حاجى مى فرماید نه! لازم نیست! شما چسب بزن روو روغن که نریزه پایین، ترک پا خوب میشه! این قدر حاج آقا مسلط و خونسرد است که مگر مى توان فرمایش ایشان را باور نکرد! من که باور کردم، و چون در کف پایم ترک دارم، مى روم که روغن بریزم تووى ناف ام و رووش چسب بزنم! فقط ایشاللا روغن که چرب است، باعث شل شدن و ول شدن چسب نشود! با اجازه ى خوانندگان گرامى، من رفتم…

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.