بهداد بردبار و کیوان یحی: حافظان موسیقی در خفقان فرهنگی شیخ الاسلامها

سه شنبه, 7ام شهریور, 1396
اندازه قلم متن


کیوان یحی – بهداد بردبار

در داستان کوتاه سه تار جلال آل احمد، با یک نوازنده مواجه هستیم که با هزار مشقت سه تاری خریده و غرق در افکار خودش است که یک پسر عطر فروش در مسجد شاه، ساز او را می گیرد و می شکند و فریاد می زند: مرتیکه بی دین، از خدا خجالت نمی کشی!؟ آخه شرمی، حیایی…

این تصویری است از نوع برخورد اقشار مذهبی ایران با نوازندگی و هنر موسیقی در دوران پهلوی. پس از انقلاب، با قدرت گرفتن روحانیون شیعه، صدای زنان، نشان دادن سازها، خرید و فروش آلات موسیقی، برگزاری کنسرت و تعلیم موسیقی ممنوع اعلام شد.

نگاهی تاریخی به جایگاه موسیقی در اسلام

از آن جایی که آموزه‌های محمد، بنیانگذار دین اسلام، بیش از هرچیزی موضعگیری علیه آداب و رسوم مشرکانی که در عصر موسوم به جاهلیت زندگی می کردند و نیز سایر ادیان شبه جزیره عربستان مسیحیت و یهودیت بود، و نیز از جایی که موسیقی چه نزد اعراب بت پرست و چه نزد سایر ادیان از جایگاه والایی برخوردار بود، چنین اقتضا می کرد که برای مرزبندی، تمامی این آداب از جمله موسیقی را حرام اعلام کند. شاید از نخستین مصادیق این جریان ماجرای انتخاب اذان (صدای انسان) به جای ناقوس کلیسا و یا شوفار (ساز مقدس یهودیان) و یا سازهای ضربی و طبل مشرکان بود.

اما در زمان خلفای اموی و عباسی موسیقی در دربار رواج داشت. پس از گسترش اسلام و تصرف ممالک جدید، خوانندگان و نوازندگان از سرزمین های شام و پارس به حجاز رفتند. حتی در دربار خلفا حضور پیدا کردند. یزید و معاویه به موسیقی علاقه داشتند. همین طور مامون خلیفه عباسی به موسیقی علاقه مند بود و این فرهنگ را اشاعه می داد. مامون تا آن جا به موسیقی علاقه ‌مند بود که مهم ترین موسیقیدانان را در دربار خود جمع می کرد و خود شخصاً جویای کارهای آن ها می شد. هم چنین او آموزش موسیقی را در دارالحکمت -نخستین دانشگاه به سبک دانشگاه‌های امروزی-، ترویج می کرد.

از موسیقیدانان بسیار برجسته که در دربار خلفای عباسی پرورش یافتند و نام های آن ها به عنوان بنیانگذاران جریان موسیقی اصیل در جهان ذکر می شود، می توان به افرادی چون ابواسحاق ابراهیم ماهان، مشهور به ندیم موسیقی، که موسیقیدان عهد هارون الرشید بود، یا ابوالعبک بختیار، که استاد رودکی، شاعر بزرگ در نواختن بربط بود یا ابو محمد اسحاق ابن میمون موسوی، که از بزرگ ترین موسیقیدانان عهد مامون و متوکل عباسی بود و نیز زریاب، که از او به عنوان ساز گیتار اروپایی یاد می شود، نام برد.

محمد حسین مشایخ فریدنی، در مقدمه کتاب الاغنی می نویسد: از نیمه دوم قرن اول هجری با فتح سرزمین های جدید پای استادان موسیقی به مکه و مدینه باز شد. استادانی چون نشیط و معبد، ابن مسجع، جمیله، ابن عایشه، حبابه از جمله اینان بودند.

اما شیعیان فرهنگ دربار اموی و عباسی را محکوم می کردند. آن چه را که آن ها انجام می دادند، شیعیان مذموم و قبیح و مصداق ابتذال و گناه می دانستند. در واقع در اندیشه شیعی اشتغال به لذات دنیوی -از جمله رقص و آواز-، انسان را از پرداختن به اعمال دینی و ذکر یاد خدا باز می دارد. از این رو موسیقی که بخش جدایی ناپذیر دربار امویان و عباسیان بود حکمی جز گناه، فساد و تباهی نداشت. علاوه بر این در اندیشه شیعی یکی از نشانه های مسلمان واقعی، محزون بودن و همواره به یاد مرگ بودن است. طبعاً حالت حزن و خوف و رجاء که بنیان های رفتاری یک مسلمان نمونه شیعه را تشکیل می دهد، با ساز و آواز و رقص سنخیتی ندارد.

از امامان شیعه چنین روایاتی برجا مانده است: موسیقی عمر را کوتاه می کند، مرد را دیوث می کند و عقل را زایل می کند.

اما در ایران عموم مردم اهل سنت بودند. شعر و آواز و موسیقی هم در فرهنگ ایرانیان پس از اسلام جایگاه خود را داشت.

مثلا حافظ در مغنی نامه چنین آورده:

مغنی نوایی به گلبانگ رود – بگوی و بزن خسروانی سرود

روان بزرگان ز خود شاد کن – ز پرویز و از باربد یاد کن

مغنی از آن پرده نقشی بیار – ببین تا چه گفت از درون پرده‌دار

چنان برکش آواز خنیاگری – که ناهید چنگی به رقص آوری

رهی زن که صوفی به حالت رود – به مستی وصلش حوالت رود

مغنی دف و چنگ را ساز ده – به آیین خوش نغمه آواز ده

زمانی که صفویان به قدرت می رسند تلاش بسیاری می کنند تا جمعیت ایران را شیعه کرده و با مظاهر فرهنگ اهل سنت مبارزه کنند.

دانیل دی براون، در کتاب مقدمه ای جدید بر اسلام می گوید: شاه اسماعیل از تمام شیعیان -به ویژه علمای شیعه ملقب به شیخ الاسلامها که در مناطق جبل عامل و بحرین ساکن بودند-، دعوت می کند تا به ایران بیایند و آن ها را در شهرها ساکن می کند و جلوی فعالیت مساجد اهل سنت را می گیرد. سفیر پرتغال پیرس در این مورد نوشته که شاهان صفوی جلوی فعالیت کلیساها را نمی گیرند، ولی اهل سنت را سرکوب می کنند. در نتیجه علمای شیعه تازه وارد که در شهرهای ایران ساکن می شوند، فرهنگ شیعی را ترویج می کنند.

به گفته علامه دهخدا شیوخ شیعه صفوی روایاتی را برای اولین بار مطرح کردند، از جمله روایت حدیثی در مورد قفندر که از این قرار است. طبق روایات و احادیث اسلامی قفندر جنی است که هنگام نواختن یکی از آلات موسیقی از پنجره اتاق وارد شده و خودش را به تمام اعضای بدن نوازنده ساز می چسباند و آن نوازنده دیوث شده و از آن پس نسبت به ناموس خویش بی تفاوت می گردد.

امام صادق گفته: اگر در منزل شخصی چهل روز آلات موسیقی بنوازند و مردان دیگر به آن منزل وارد بشوند، شیطانی به نام قفندر بر روی بدن صاحب منزل چنان می نشیند که هر عضوی روی عضو مثل خود قرار می گیرد. و نفسی بر بدن صاحب منزل می دمد که دیگر غیرت از او سلب می شود به طوری که اگر به ناموسش هم تجاوز نمایند، غیرتش به جوشش و حرکت در نمی آید و اهمیت نمی دهد.


ارکستر حسام السلطنه، موسیقیدان دوره مشروطه

از اواخر قرن نهم تا ابتدای قرن دهم میلادی ما با شکل گیری جنبش جدیدی در جریان شیعه مواجهیم که دست بر قضا برخلاف رویه امامان شیعه بوده است. و این امر باب شدن اجتهاد است. برخلاف رویه امامان شیعه که در طی سال ها سکوت، تقیه و انفعال را پیش گرفته بودند، علمای شیعه، مانند شیخ کلینی، موضوع اجتهاد را به صورت کلان و نظری عرضه کردند. موضوع اجتهاد براساس نوعی راسیونالیسم لوکال شکل گرفته بود که بنا بر آن مسائل روزی که با تکیه بر کتاب و سنت قابل حل نبود، با تکیه بر عقل و اجماع قابل حل باشد. دقیقاً از همین زمان با پدیده فتوا و تقلید مواجه هستیم. رسالات علمیه به سرعت نوشته شد و در میان اقشار جامعه یافت می شد. بنابر این، منابع فقه شیعه شامل قرآن، حدیث، عقل و اجماع در برابر منابع اهل سنت یعنی قرآن، سنت اجماع و قیاس قرار گرفت. علاوه بر منابع اصلی در فقه شیعه با منابع ثانوی نیز سر و کار داریم؛ یعنی مجموع احادیثی که در طول تاریخ گردآوری و ثبت شده اند. چهار کتاب را می توان از مهم ترین منابع فقاهتی اندیشه شیعه دانست: کتاب الکافی شیخ کلینی، کتاب من لایحضره فقیه نوشته محمد ابن علی ابن قمی یا شیخ صدوق -که آن را می توان نخستین خودآموز دستورات فقهی شیعه دانست-، کتاب تهذیب الاحکام نوشته شیخ طوسی و کتاب الاستبصار فی ما اختلف من الاخبار – کتابی که در آن روایات گوناگون وجود دارد- شیخ طوسی. به این چهار کتاب اصطلاحاً کتب اربعه گفته می شود.

در تمامی کتب فوق حکم شنیدن موسیقی با توجه به تولید و ساخت آن، به طور مطلق عنوان نشده است. در واقع موسیقی از جنس آن دسته از مواردی است که به قول مردم در بین علما اختلاف است. اما قدر مسلم بنابر روایات هر چهار کتاب، موسیقی که در فرهنگ عامه معادل غنا پنداشته می شود (یعنی آوازی که از حنجره آدمی بیرون آمده یا صوتی که از ساز خارج شده و در شنونده حالت سرور و وجد ایجاد می کند)، در میان تمام فقها به طور مطلق حرام است. گروهی از علما حتی دیدن نواختن موسیقی را -بدون شنیدن-، جایز ندانسته اند. گروه دیگری از علما تعلیم و تعلم، استماع موسیقی را بنابر احتیاط واجب حرام دانسته اند. این نکته جالب توجه است که در قالب نوشته های فقها تقریباً هیچ اشاره ای به موسیقی های هنری که بافت دراماتیک دارد، نمی شود؛ گویی از نگاه علمای شیعه موسیقی بخشی جدایی ناپذیر از مجالس لهو و لعب است. گروهی از مستشرقین و موسیقی شناسان شرق، از جمله کیزوتر، موسیقی پژوه اهل چک، یا ژان دورینگ در کتاب هنر موسیقی ایرانی، پدید آمدن فاصله های کم تر از نیم پرده را میکروتون که در به صورت نادقیق به آن ربع پرده گفته می شود، به رفتار تکاملی ایرانیان در چنین فضای اسلامی و مقدس مابانه نسبت می دهند. برای مثال جی جی بریلی (G J Breyly)، چنین استدلال می کند که به دلیل سلطه روزافزون مذهب و فرهنگ شیعی فقاهتی بر ایران، به تدریج سازها به پستوهای خانه ها رانده شد، صدای سازها کم تر شد، آوازها به نجواها تبدیل شدند و حتی تن صدای صحبت کردن عادی میان شهروندان کاهش یافت. این کاهش در سطح صدا سبب تغییری در فرکانس های صوتی و ایجاد فاصله های کمتر از نیم پرده یا ربع پرده شد.

از جمله حکما و موسیقیدانان ایران، فارابی است که برای اجتناب از تکفیر شدن، موسیقی را به شکل غیر غنایی اجرا کرد. این حکیم آشنا به موسیقی علاوه بر نظام مند کردن نظریه موسیقی ایرانی، برای نخستین بار اعلام کرد که موسیقی وسیله شور و شوق و خروج از حالت طبیعی نیست. با این همه، تاثیر رسالات علمیه همراه با حضور بسیار پررنگ روحانیت در متن جامعه آن قدر بود که موسیقی و اشتغال به موسیقی نزد عامه مردم، با مطربی یکی پنداشته شود. مطربان در جامعه آن زمان ایران، در رده رقاصان، دلقکان و حتی فاحشه گان پنداشته می شدند. یادگیری، تعلیم و تمرین ساز و آواز برای خانواده های سرشناس ننگی نابخشودنی محسوب می شد. در برداشت کلی، هیج انسان مسلمان شریفی وقت خود را صرف موسیقی نمی کرد.

در چنین شرایطی، طبیعی است این سوال پیش آید که:

موسیقی ایران چطور به بقای خود ادامه داد؟

در شرایط خفقان فرهنگی، حیات موسیقی ایران به ناچار به گروه هایی منتقل شد که در نگاه عامه، جزو پست ترین و بی اهمیت‌ و حاشیه ای ترین گروه ها بودند. اقلیت های مذهبی یهودی، ارمنی و بهایی ایران، بار این مهم را بر دوش کشیدند. بسیاری از نغمه ها و آواهای موسیقی ایران به صورت سینه به سینه توسط بهاییان و کلیمیان، حفظ و منتقل شد. ارامنه ایران به سرعت بهترین سازندگان سازهای ایران شدند که از معروف ترین ایشان می توان به یحیای تار ساز (ههانس آبکاریان) اشاره کرد، که در فضای موسیقی ایران به عنوان بهترین تار ساز تاریخ از او یاد می شود. به دلیل عدم وجود خط نت از دیرباز، دستگاه‌های موسیقی ایرانی با شعر و اوزانی همراه می شد که کلیمیان ایران این اشعار و اوزان را به زبان فارسی اما به رسم الخط عبری می نوشتند. از مهم ترین کلیمیانی که بیش ترین سهم را در حفظ موسیقی ایرانی داشته اند، می توان به موسی خان کاشی (نوازنده تار و نی)، مرتضی خان نی داوود (آهنگساز بزرگ، سازنده تصنیف مرغ سحر) و سلیمان روح افزا (آهنگساز و نوازنده) اشاره کرد.

هم چنین به دلیل تاکید صریح رهبران بهایی بر اهمیت و ارزش موسیقی، تعلیم موسیقی دارای اهمیتی ویژه ای در این دیانت شد. از جمله بزرگ ترین نوازندگان بهایی، می توان به خانواده خادم میثاق اشاره کرد. علی محمد خادم میثاق آهنگساز بهایی از جمله دانشجویان هنرستان موسیقی بود که با ساز کنترباس فارغ التحصیل شد. برادر او عطالله خادم میثاق نیز از ویالون نوازان برجسته ایران بود. فرزند وی بیژن خادم میثاق، یکی از بهترین تکنوازان ویالون هم در چندین برنامه به اجرای موسیقی به همراه ارکستر سمفونیک تهران پرداخت. هم چنین فرزندان وی وحید و مارتا خادم میثاق که از نوازندگان چیره دست ویالون هستند، پس از اتمام تحصیلات خود در اتریش به برگزاری کنسرت همراه با رهبران صاحب نام و ضبط آلبوم در معتبرترین کمپانی ها ادامه دادند.

بهاییان ایران به دلیل اهمیت خاص آموختن موسیقی، بهترین نوازندگان را در هر ژانری به موسیقی ایران هدیه کردند. استاد رحمه الله بدیعی که در زمان قبل از انقلاب سرپرست نوازندگان (کنسرت مایستر) ارکستر سمفونیک تهران بود، پس از انقلاب به دلیل مهارت بالا در نوازندگی، در ارکستر سمفونیک شهر لاهه هلند مشغول به کار شد. یا استاد شجاع الدین لشکرگو که در زمان پیش از انقلاب سرپرست نوازندگان ارکستر بزرگ رادیو و تلویزیون ملی ایران بود. در سنتور نوازی نیز، بهاییان همیشه بهترین نوازندگان را به جامعه موسیقی معرفی کردند. از جمله آن ها باید به سعید ثابت و مسعود میثاقیان اشاره کرد. بسیاری از نوازندگان بهایی، پیش از انقلاب در بهترین ارکسترهای موجود از جمله ارکستر سمفونیک تهران و اپرای تهران و رادیو تلویزیون ایران به نوازندگی پرداختند.


واروژ هاخباندیان (مشهور به واروژان)، موسیقیدان، آهنگساز و تنظیم کننده مشهور ارمنی تبار ایرانی

حاملان موسیقی کلاسیک غربی در ایران اما بدون تردید، ارامنه ایران بودند. هنر پیانو نوازی و آواز کلاسیک مدیون تلاش ارزنده موسیقیدانان ارمنی است. روبیک گریگوریان، روبن صفاریان، لوریس چکناواریان، واروژان و لودویک بازل از این دسته اند.

از سوی دیگر، در مناطق غربی کشور و در میان اقلیت مذهبی یارسان یا اهل حق، موسیقی جزو جدایی ناپذیر آیین و اذکار ایشان است و معمولاً در مراسم آیینی به تنبور نوازی و دف می پردازند. از بزرگ ترین تنبور نوازان اهل حق می توان به زنده یاد سید خلیل عالی نژاد اشاره کرد.

***

آیت الله خمینی و طبقات حامی ایشان -بازاریانی که هیات موتلفه را تشکیل دادند و یا بازماندگان فداییان اسلام که رهبری فعلی انقلاب ارادت خاصی به اندیشه آن ها دارد-، همگی به گروه های به شدت مذهبی تعلق داشتند که هیچ سنخیتی با موسیقی نداشتند. در سال های اولیه پس از انقلاب حتی گروهی قصد داشتند تا در دم و دستگاه موسیقی رادیو و تلویزیون را کلاً تخته کنند؛ هرچند که عملاً نتوانستند. جمهوری اسلامی نوپا به اشکالی از موسیقی برای تهییج جوانان برای شرکت در صفوف جبهه های جنگ نیاز داشت و از این رو، نوحه ها را به موسیقی حماسی تبدیل کردند. در زمان دولت اصلاحات، آیت الله خامنه ای در دیدار با هیات دولت گفته بود: “ترویج موسیقی را نباید در دانشگاه ها ترویج کرد”.
آن چه امروز در مشهد اتفاق می افتد، چندان با مواضع رهبر جمهوری اسلامی تفاوتی ندارد.
از: خط صلح


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.