خلع ید از مریم میرزاخانی

یکشنبه, 12ام شهریور, 1396
اندازه قلم متن

طاهره بارئی

شاخص مجموعه مقالات نوشته شده در مورد مریم میرزا خانی در زمان فعالیتش، سه کلمه بود: “یک فکر زیبا”. او جایزه یکی از ده فکر بزرگ ریاضی را برد. و امروز که او دفتر کارش را بسته و نیست تا از خود دفاع کند، به نام او و در واقع به بهانه او جایزه ای سکه میزنند که کاری به “فکر زیبا” و نه حتی خود “فکر” ندارد. چه میخواهد؟
می خواهد جایزه ای را که مریم میرزاخانی با اندیشه و پشتکارش کسب کرد از او گرفته و بسپارد به “چیزی” که در نظر خودش ماهیت زن را نباید چیزی جز آن تشکیل دهد.

شما را به شنیدن این داستان دعوت میکنم.

در یک نشست خبری اعلام میشود که ایده جایزه زنان در علم با پیشنهاد دکتر اکرم قدیمی، در دومین جلسه شورای سیاست گذاری امور زنان و خانواده وزارت علوم و تحقیقات و فناوری مطرح شده است.

من به عنوان راوی داستان، توضیحی ندارم در مورد شورای سیاست گذاری امور زنان و خانواده وزارت علوم، به شما خوانندگان ارائه کنم. چون علت وجودی چنین سرویسی را در وزارت علوم نمیدانم. و نمی دانم چرا جایزه ای برای فکر از بخش زنان و خانواده باید بیرون بیآید.

اما برای اینکه شما با حدسیات خودتان نقاط خالی داستان را پر کنید به روایت ادامه میدهم.

در همین نشست خبری روز شنبه ۲۸ مرداد در تهران، دکتر الهه حجازی مشاور وزیر علوم هدف جشنواره را، (چون این مراسم جشنواره نامیده شده)، شناسائی و معرفی زنانی اعلام میکند که “تولید کننده” دانش واقعی هستند. من البته فرق دانش واقعی و غیر واقعی را متوجه نمیشوم و نمیدانم چه کسی قرار است اینها را از هم متمایز کند اما روی واژه “تولید”، قلبم از حرکت می ایستد چون می بینم از جایزه فیلدز به ارزش “تولید مثل” رسیده ایم، و بخصوص تپش قلبم بیشتر میشود وقتی که می شنوم شاخص های ارزیابی که زیر نظر دکتر فرهادی وزیر علوم به گفته خودشان با “دقت زیاد”، تعیین شده شامل زنانی میشود که با “وارد کردن دانش خود در چرخۀ تولید، باعث قوی شدن بُعد “ترویجی” علم میشوند”.

خوانندگان ملاحظه بفرمایند که چطور ناقلان نشست خبری که نه از سهل انگاری و باری به هرجهت، بلکه به اعتراف خودشان با دقت و زیر دقیق ترین نظر ها، اجزا برنامه جشنواره را چیده اند، ما را با انتخاب یک محدوده واژگانی از تجلیل فکر زیبا به سوی تولید مثل و” ترویج” یا همان ازدیاد نفوس و تنازع بقا پیش میرانند و جایزه را هم فعلا به زنان میدهند و از زیر ردای بخش زنان و خانواده بخش علوم هم بیرونش می آورند. آیا برای مردان ننگی می بود اگر جایزه مریم میرزا خانی را دریافت میکردند؟ شاید بگویند در سالهای آینده این جایزه را به مردان هم ممکن است بدهند. حداقل به دانش آموزان پسر. چون همین اواخر حرفش بود که با سرو صدا و بیل وکلنگ “معبر” ی را به نام این دانشمند افتخارآفرین نام گزاری کنند.کجا؟ در نزدیکی مدرسه تیزهوشان! حالا چرا آنجا و نه در پیشانی دانشگاه صنعتی یا دانشکده ریاضی؟ برای آنکه به گفتۀ مجتبی شاکری در گفتگو با خبرنگار مهر، دانش آموزان این مدرسه بدانند در سالهای دور یکی از ده نخبه برتر دنیا در اینجا تحصیل کرده است.

می بینید؟ نمیتوانند ذهن خود را از دو بیتی شناخته شده “زنان و کودکان” دور کنند و نام مریم میرزا خانی در بهترین حالت کنار خیابانی که به مدرسه ختم میشود میتواند حضور داشته باشد.

دلسرده نشده، با آهی از تاسف داستان را پایان یافته نپندارید.

مشاور علوم، آنهم نه در هر زمینه ای بلکه در امور زنان وخانواده وقتی میخواهد گروه های مورد ارزیابی را بشمارد از کجا شروع میکند؟ از ارزیابی در گروههای آموزشی شامل علوم کشاورزی و صنایع غذائی!

درست شنیدید حالا اگر به تجربه شخصی خودتان در زمینه پزشکی زن بیشتری دیده باشید تا در کشاورزی مهم نیست. در نشست خبری اعلام میشود که دانشگاههای علوم پزشکی با موافقت دکتر فرهادی وزیر علوم وارد چرخۀ ارزیابی نشده اند. زیرا برای ارزیابی آنها، نیاز است کمیتۀ تخصصی در این زمینه حضور داشته باشد. گوئیا در زمینه های دیگر لزوم کمیته تخصصی در میان نبوده است. غذا، غذا ست دیگر، مسئله طعم و رنگ ست و مزه! جالب آنکه حوزه های علمیه و دفاتر مطالعاتِ آن ها نیز در این ارزیابی شرکت ندارند. معلوم است! توقع داشتید به زنانی که در زمینه فقه و دین نظرتات تازه عرضه میکنند جایزه بدهند و از آنها قدردانی شود؟

نه، جایزه به جهانی تعلق دارد که زنها تولید مثل میکنند، به بقا ذات مدد میرسانند و غذا تهیه میکنند و می خورانند و در کنار کودکان قرار می گیرند..

باید با یک “فلش بک” شما را به بخشی از سخنان دکتر فرهادی هدایت کنم، که گوئی به قول فروید دچار lapsus یا اشتباه لُپی شده و نا خودآگاهش، ذات واقعی تمام جشنواره را رو میکند. گزارش خبری نقل میکند:” فرهادی همچنین خاطر نشان کرد: برای رشد و تعالی زنان کشور به ویژه در حوزه های علمی و پژوهشی باید چند نکته را مد نظر قرار داد. این مسئله که زنان در هر مسئولیت علمی و اجتماعی که باشند وظایف مادری و همسری را با سایر مسؤولیت شان توامان انجام دهند. این توانائی اگر چه باعث افتخار است، اما خواه ناخواه از نظر روحی و جسمی آنها را خسته میکند و می تواند کارآئی آنها را تحت تأثیر قرار دهد.”

ممکن است شما هم تک سرفه ای کرده به ته صندلی و یا مبل خودتان پناهنده شوید چون درست نفهمیده اید که بالاخره عدم توانائی های زنان را و تحت تأثیر قرار گرفتن کارآئی آنها را میخواهد جایزه بدهند یا دارند منت سر زنها میگذارند که علیرغم نقائصی بزرگ در پرونده آنها از قبیل مادری و همسری که گویا شامل مردان نمیشود و وظایف پدری و همسری از کارآئی انها نمی کاهد، باز هم میخواهند به آنها جایزه بدهند. یا میخواهد بگویند جایزه را فقط به مادری و همسری میتوان داد چون در زمینه علمی که با این نقائص موجود، تمام تنه نمیتوان مثل مردان وارد شد. بخصوص به کلمه “مسئولیت” در اینجا خوب دقت کنید چون حلقه های تسبیح دارد تکمیل میشود. فکر زیبا تبدیل شد به تولید و ترویج چرخه و ارزیابی هم اول رفت سراغ کشاورزی و علوم تغذیه، حالا رسیدیم به مسئولیت خانوادگی زنان جایزه هم از زیر ردای سرویس خانواده وزارت علوم بیرون آمد ه بود. اینها را تکرار میکنم تا برای رسیدن به پرده های بعدی نمایشنامه آمادگی داشته باشید و جا نخورید.

گزارشگر دویچه وله (صدای آلمان) را تحسین میکنم که با در دست داشتن خبر مربوط به جشنواره از سوی خبرگزاری ایسنا و مهر به درستی موضوع را خلاصه میکند که” به این ترتیب قرار است هر سال یکبار سهم زنان در “تولید علم” به جامعه شناسانده و از آنها تجلیل شود.” بله سخن از فکر زیبا، فکر زیبای مریم میرزاخانی نیست، سخن از تولید است در همسایگی ذهنی ِ تولید مثل.

و از قول امیرحسن گنج بخش در مصاحبه اش با رادیو فردا نقل میکنم که در مورد فکر زیبای مریم میرزاخانی و نوع جهانی که به آن متعلق است می گوید: “نوابغی نظیر مریم میرزاخانی به دنیائی دسترسی دارند و با چشمی به دنیا نگاه میکنند که خواه ناخواه از دید آدمهای عادی تا حدودی دور بوده و به همین دلیل هم اینها نابغه و کمیاب محسوب میشوند”. گنج بخش می افزاید: ” اینها اساساً نوع فکر کردنشان، و نوع دیدنشان با آدمهای عادی متفاوت است. یعنی یک نگاهی دارند که حالا در ریاضیات ایشان دنیا را اساساً سه بعدی یا چهار بعدی نمی بینند، دنیائی را می بینند که شاید مغز ما از دیدنش عاجز باشد”.

به آنچه تا این لحظه شنیدید این موضوع را نیز اضافه میکنم که قرار است این برنامه در روزی که یونسکو به نام “روز زن” نامگذاری کرده است، به هیاهو بپردازد. از شما می پرسم چرا روز زن؟ مگر آن جهان فراتر از چهاربعدی (به قول گنج بخش)، که مریم میرزا خانی به آن راه یافت، جهان زنان و تولید مثل و بقای نسل بوده است؟ چرا به اصرار میخواهند دامنۀ ارزش این جایزه را کاسته و آنرا از جهان اندیشه و نبوغ تا جنسیت، آنهم از نوع ابتدائی و غریزی آن پائین بکشند؟

مضحک آنکه وزیر علوم این زن بزرگ را تمام مدت مرحوم مریم میرزا خانی می نامد و متوجه نیست (یا با دقت اینکار را انجام میدهد) که نام شخصیت ها، به صورت “اسم خاص” در میآید و نامیدن آنها با القابی چون مرحوم یا حتی خانم و آقا، گاه رنگی از طنز و تمسخر به آن شخصیت داده، اسم خاص شدن و فراگیر بودنش را از او می ستاند. تصور کنید در چه مواردی ممکن است بگویئم مرحوم انشتین، یا آقای فروید؟ جز وقتی که پرونده ای در نقد آنها میخواهیم بگشائیم؟

داستان تمام نشده خواهش میکنم صبوری به خرج دهید، هنوز معمای داستان گشوده نشده است.

اگر در مورد شانزده خانمی که در اولین دور جایزه زنان روز بیست و هشت مرداد تقدیر شدند، جستجوی کوچکی روی انترنت بکنید، یک مورد را درهمه آنها مشترک خواهید یافت. البته حتما مدارج علمی را پیموده اند حالا گیرم سرعت انتخاب و جمع کردنشان از رشته های مختلف در یکجا، به عملیاتی محیر العقول بماند آنهم وقتی فقدان کمیته تخصصی لازم برای ارزیابی از ابتدا مطرح بود ه است. پس چه چیز سوای تولید علم در آنها جلب نظر و برگزیدگیشان را به آن سرعت ممکن کرده است؟

آن وجه مشترک در شانزده برنده ی زن، که جایزه در واقع به آن داده شده نه مدارج علمیشان، چیزی نیست جز” سری پوشانده داشتن” تا حد افراط، تا حدی که چشم ناظر از حیرت بیرون بزند.

کلید معما در دست شماست. جایزه فیلدز پشت هیاهوئی برای هیچ از دستان مریم میرزاخانی گرفته میشود، تا به “سرپوشاندگی” زنان ِتولید و ترویج و مسئولیت خانوادگی داده شود.

در تزئینات سالن برنامۀ بزرگداشت نیز تنها نیمرخی از میرزاخانی کنار تابلو درس دانشگاه قرار داشت و نیمی از سر او سانسور شده بود تا مبادا بیرون بودن ِ سر او آنچه را قرار نیست هیچ جا سوژه برنامه باشد، تحت الشعاع قرار دهد. اما تصویری قاب گرفته از او با سر و گردن و غبغب پوشیده روی میز دیده میشود که شباهتی ظاهری به مریم میرزاخانی دارد. اگر از هر بیننده در مورد این عکس بپرسند خواهد گفت چهره دختری ساده و معصوم را دارد. دختری روستائی شاید دلخوش به دوشیدن شیر و نان دادن بچه هایش و تمیز کردن خانه و صبور بودن در برابر غرغر شوهر و مادر شوهر. اما چهره ای که به درستی این اواخر در غالب نشریات غربی بعنوان معرف آنچه مریم میرزاخانی بود ثبت شده، انسان دیگری را نشان میدهد. در این چهره نبوغ هست، نگاهی هست که به کلام امیر حسین گنج بخش به جهانهائی فراتر از بُعد سوم یا چهارم می نگرد.

نه! در نمایش بیست و هشت مرداد، آنهم نه هر روزی، از فکر زیبا و روح اندیشمند مریم میرزاخانی خلع ید شده و حکومتِ سرهای پوشیده را بر کرسی قدرت نشانده اند.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.