اثر قدرت بر ساختار مغز: قدرت چه بر سر رهبران می‌آورد

جمعه, 20ام بهمن, 1391
اندازه قلم متن

rahbaran-siasi

در نظام‌های دموکراتیک اصل محدود نگاه داشتن دوره زمامداری هر رهبر نه فقط به دلایل سیاسی، بلکه از نقطه نظر زیست‌شناسی انسانی و اثرات قدرت بر مغز و روح و روان انسان‌ها کاملا به‌جا و خدشه‌ناپذیر است

هفته‌نامه علمی «نیوساینتیست» مقاله‌ای را به قلم ای‌ین رابرتسون، متخصص اعصاب و روان‌شناسی و استاد دانشگاه دابلین، چاپ کرده است. این مقاله بر اساس کتاب اخیر وی با عنوان «عوامل برنده، چگونه قدرت بر مغز تاثیر می‌گذارد» نوشته شده است.

قدرت به‌واقع فساد می‌آورد. پژوهش‌های علمی نشان می‌دهد که مقام ریاست بر مغز اثر می‌گذارد و آن را دستخوش تغییر می‌کند.

هر هفته یا هر چند روز مقامات امنیتی آمریکا فهرستی از افراد مظنون به مشارکت در فعالیت‌های تروریستی در اختیار باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، می‌گذارند. رئیس جمهور شخصا باید تصمیم بگیرد که کدام یک از این افراد باید با هواپیماهای بدون سرنشین شکار شوند.

اولین مورد از این حملات درست چند روز پس از آغاز ریاست جمهوری اوباما انجام شد و در گزارش‌ها چنین آمد که باراک اوباما به خاطر کشته شدن تعدادی کودک در این حمله بسیار ناراحت شده بود.

اما امسال در جریان شام رسمی کاخ سفید برای خبرنگاران مطبوعات و رسانه‌ها باراک اوباما در سخنرانی خود از روش شکار تروریست‌ها با هواپیماهای بدون سرنشین به عنوان دستمایه‌ای برای طنز و شوخی استفاده کرد.

او خطاب به یک گروه موسیقی پاپ جوان‌پسند که ظاهرا دختران اوباما از طرفداران سرسخت آن هستنند گفت: «مواظب خودتان باشید بچه‌ها، فقط دو کلمه به شما می‌گویم، هواپیمای بدون سرنشین.»

از سوی دیگر آقای اوباما استفاده از شوخی‌های طعنه‌آمیز حتی با چاشنی سکس را در سخنرانی‌های خود افزایش داده است. شاید همه این‌ها شگرد هوشمندانه‌ای باشد با این هدف که در سال انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نشان دهند باراک اوباما فردی خشک یا سیاستمداری دور از مردم عادی نیست.

اما از این نمونه‌ها می‌توان تفسیری دیگر نیز ارائه داد. برای مثال، استفاده از ماجرای هواپیماهای بدون سرنشین در قالب شوخی و لطیفه که بسیار طنزآمیز و هوشمندانه بود ممکن است برای هر فرد دیگری عادی تلقی شود. ولی شخص رئیس جمهور آمریکا که هر چند‌گاه یک بار دستور چنین حملاتی را صادر می‌کند و می‌داند که بر اثر آن تعدادی غیرنظامی و حتی کودکان نیز کشته می‌شوند قاعدتا نباید فکر کند که این مسائل شوخی‌بردارند.

تردیدی نیست که چهار سال عهده‌داری ریاست جمهوری آمریکا و بودن در موقعیت نیرومند‌ترین فرد جهان روی مغز و خصوصیات شخصی باراک اوباما اثر گذاشته است. داشتن قدرت میزان تستوسترون در خون انسان را افزایش می‌دهد و این باعث می‌شود که مغز ماده دوپامین بیشتری جذب کند. نتیجه آن افزایش خودمحوری و کاهش مهر و عطوفت است.

شوخی با موضوع هواپیماهای شکاری بدون سرنشین یا لطیفه‌هایی با چاشنی اشاره به جزئیات رابطه جنسی با همسر خود نمونه‌هایی از اثر قدرت بر نحوه رفتار رئیس جمهور آمریکا هستند.

ماده دوپامین مثل سایر موادی که در انتقال پیام‌های عصبی و کارکرد مغز اثر دارند، نقشی متغیر دارد. میزان زیاد از حد یا ناچیز آن می‌تواند فعالیت همه‌جانبه مغز را تحت‌الشعاع قرار دهد. این ماده به نوعی شبیه به اثر ماده مخدر کوکائین است که سیستم ارزیابی و پاداش‌دهی مغز ما را تا اندازه‌ای مختل می‌کند و قدرت بیش از حد عوارضی نظیر قضاوت غلط، مشکل در رفتار احساسی، خودخواهی و حس بیگانگی نسبت به دیگران را پدید می‌آورد.

یکی از سیاستمداران سابق بریتانیا سال‌ها پیش گفته بود که برای بسیاری از سیاستمداران قدرت به ماده مخدری بدل می‌شود که ترک آن بسیار دشوار است. به همین خاطر رفتار جنون‌آمیز دیکتاتورهایی نظیر معمر قذافی را نمی‌توان صرفا با ویژگی‌های فردی وی توضیح داد. بخش زیادی از این نوع رفتار‌ها محصول نامتعادل شدن کارکرد مغز تحت تاثیر قدرت بیش از حد است.

ابزارهای دموکراتیک نظیر انتخابات، محدودیت دوره زمامداری رهبران، تفکیک قوا و آزادی رسانه‌ها همه برای کنترل قدرت‌گیری بیش از حد سیاستمداران است. حتی حکومتی نظیر چین نیز هر ده سال یک بار کادر رهبری خود را عوض می‌کند.

ولی این موضوع فقط به سیاستمداران مربوط نمی‌شود. صد‌ها میلیون نفر از مردم به خاطر مشاغلی که دارند از سایرین قدرتمند‌تر هستند.

تحقیقی در این زمینه نشان می‌دهد که روسایی که قدرت بسیار زیادی در اختیار دارند معمولا رفتارشان با کارمندان بهتر است، ولی سایر روسا از مقام خود برای زورگویی و اعمال فشار به دیگران سوء استفاده می‌کنند. یکی از دلایل چنین وضعیتی این است که هر فردی که در مقام ریاست قرار می‌گیرد تلاش می‌کند به هر وسیله‌ای موقعیت خود را حفظ کند و مجبور است با انتقاد‌ها، رقابت‌ها و مخالف‌خوانی‌هایی که از هر سو به وی وارد می‌شود مقابله کند.

برخی از افراد با فشار ناشی از یک چنین شرایطی انطباق پیدا می‌کنند و برخی دیگر استعفا می‌دهند. شماری از سیاستمداران اشتهای سیری‌ناپذیری برای قدرت دارند. برای مثال، تونی بلر نخست وزیر اسبق بریتانیا دچار اشتباهات فاحشی شد که یک نمونه آن حمله نظامی به عراق بود. یا ولادیمیر پوتین که سال‌ها در روسیه در راس قدرت بوده هنوز هم می‌خواهد قدرت ریاست جمهوری روسیه را در دست خود نگاه دارد.

اما نکته در این است که برای هدایت امور کشور‌ها به افراد توانا و نیرومندی نیاز هست، افرادی که بتوانند تمام فشارهای ناشی از یک چنین موقعیت حساسی را تحمل کنند. به همین خاطر است که بسیاری از رهبران کشورهای دموکراتیک در سال‌های رهبری کشور به سرعت پیر می‌شوند. بنابراین جامعه به آنها اختیارات و قدرت کافی را می‌دهد تا به عنوان مشوقی بسیار موثر بتوانند در دوره رهبری آنها را فعال نگاه دارد.

به همین خاطر باید به تاثیرات قدرت بر اعصاب و مغز و روحیه رهبران سیاسی توجه فراوانی داشت. نه فقط سیاستمداران، بلکه هر فردی که در مقام قدرت قرار می‌گیرد، از روسای موسسات مالی و بانک‌ها گرفته تا پزشکان یا وکلا همه می‌توانند تحت اثرات مخرب قدرت تصمیمی بگیرند یا رفتاری داشته باشند که به ضرر سایر شهروندان تمام شود.

البته فراموش نکنیم که تمام اثرات قدرت منفی نیستند. برای مثال، قدرت باعث می‌شود که افراد هوشمند‌تر شده یا عوامل طولانی‌مدت و فراگیر را بهتر شناخته و در نظر بگیرند. در عین حال قدرت باعث می‌شود که رهبران در شرایط دشوار بتوانند عطوفت خود را کنار گذاشته و تصمیم‌های درستی بگیرند که ممکن است به نفع همه یا توام با در نظر گرفتن مشکلات تک‌تک افراد نباشد.

در پایان باید گفت که در نظام‌های دموکراتیک اصل محدود نگاه داشتن دوره زمامداری هر رهبر نه فقط به دلایل سیاسی، بلکه از نقطه نظر زیست‌شناسی انسانی و اثرات قدرت بر مغز و روح و روان انسان‌ها کاملا به‌جا و خدشه‌ناپذیر است.

از: رادیو فردا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.