کیومرث اشتریان- استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
اول: دکتر سیدامامی جاسوس بوده باشد یا نباشد، یک امرِ مسلم درباره وی باید به اجرا گذاشته شود و آن عدالت فرایندی است. عدالت فرایندی عبارت است از آنکه فرایندهای قانونی درباره وی باید به اجرا گذاشته شود؛ یعنی امکان داشتن وکیل، دسترسی به پرونده وی، نحوه بازجویی از او و بررسی دقیق اتهامات از سوی دادگاه صالح و قانونی برای وی فراهم باشد. اصل سیودوم قانون اساسی اشعار میدارد که «هیچکس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتبا به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیستوچهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضائی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود». این اصل درواقع بنیانهای عدالت فرایندی را پیریزی کرده است و به بهانه سیاسی یا امنیتی نمیتوان از آن عدول کرد. به همینترتیب قانونگذار نیز در ماده ٣۵٣ آیین دادرسی کیفری انتشار گزارش پرونده را با ذکر نام ممنوع کرده است. این ماده حکم میکند که «انتشار جریان رسیدگی و گزارش پرونده که متضمن بیان مشخصات شاکی و متهم و هویت فردی یا موقعیت اداری و اجتماعی آنان نباشد، در رسانهها مجاز است. بیان مفاد حکم قطعی و مشخصات محکومٌعلیه فقط در موارد مقرر در قانون امکانپذیر است. تخلف از مفاد این ماده در حکم افتراء است». عدالت فرایندی نهتنها حق فرد، بلکه حق جامعه و بهویژه حق استادان دانشگاه و همصنفان دکتر سیدامامی است که از چندوچون ماجرا آگاه باشند. حتما در کشور وکلایی خوشنام وجود دارند که صرفا به منافع خود نمیاندیشند، بلکه به ملاحظات امنیتی کشور متعهدند و در صورتی که (ولو تسخیری) به پرونده ورود کنند، میتوانند شفافسازی کرده و از طی فرایندهای قانونی اطمینان حاصل کنند.
دوم: اما این موضوع از منظری دیگر قابلتوجه است. اتهام، هم برای دکتر سیدامامی بسیار سنگین است؛ و هم برای همصنفان و هممسلکان و همفکران وی تلخ است. تا آنجا که من به خاطر دارم، در تاریخ ۴٠ساله جمهوری اسلامی تاکنون سابقه نداشته است که فردی در کسوت استاد دانشگاه جاسوس بوده باشد. این اتهام، بنیانهای اخلاقی را برای شماری از افراد به لرزه درمیآورد و میتواند قبح بزرگ عمل جاسوسی را برای عدهای عادی جلوه دهد. هشدار! که با ذهن و دل جوانان و نوجوانانی که برای نخستینبار حکایتی از جاسوسی میشنوند و میبینند، بازی نشود. توجه داشته باشیم که امروزه نسبیگرایی از لابهلای کتابهای معرفتشناسی و اندیشه سیاسی بهدر آمده و به دلیل گسترش ارتباطات در کوچهوبازارِ فضای مجازی گذر میکند و در حال آمیختهشدن با زندگی روزمره جوانان است. نمیتوان بهسادگی فروریزی بنیانهای اخلاقی قبح جاسوسی را ترمیم کرد. نکته مهمتر آنکه ابزارهای جاسوسی سادهتر شده و «موج» جاسوسانی که عمل خود را تطهیرشده میبینند و مجهز به ابزارهای ساده فناوری اطلاعات هستند، بنیانهای امنیت ملی را تهدید خواهد کرد. ازاینرو، هم به دلایل حقوقی و هم به دلایل اجتماعی باید با این پدیده و ریشههای احتمالی آن بسیار محتاط برخورد کرد. آیا اگر مسئولان امنیتی کشور اجازه پخش گزارش پنجشنبهشب سیمای ملی را دادهاند، اساسا چنین تحلیلهایی را مدنظر داشتهاند؟ همواره از کودکی آنچه از جاسوس در نظر نسل ما وجود داشته، این بوده که جاسوس فردی زبون، حاشیهای، بیخاصیت، بیشخصیت، وطنفروش و بزدل بوده که برای مشتی پول جاسوسی کرده و نه یک استاد دانشگاه که دارای آثار و تألیفات جدی بوده است. هشدار! که به عواقب کار خود بیندیشیم. روزنامهها و رسانههایی که دائما سعی میکنند فضای نفوذی، جاسوسی و امنیتی را در دانشگاهها به نمایش بگذارند و ارتباطات ساده علمی و اجتماعی را تأویل به نفوذ و جاسوسی کنند، آیا به پیامدهای کار خود و اثری که بر جامعه علمی و بر جوانان میگذارند، اندیشیدهاند؟ مسئولان سیمای ملی در هر فرصتی سعی میکنند فضای «راز»آلود و فراماسونرزدهای را در دانشگاهها نشان دهند و دانشگاهیان را در معرض چنین بهتانهایی قرار دهند. آیا اینان اندیشیدهاند که جاسوسی را برای دانشجویانی که آینده این کشور هستند، عملی عادی جلوه میدهند؟ درواقع آنچه در صداوسیما، آگاهانه یا ناگاهانه، در جریان است، ترویج نوعی «جاسوسی ایدئولوژیک» است که عملا تطهیر جاسوسی است و نه ذم آن.
از: شرق