آیا آقای احمدینژاد و جناحش مثل آقای خاتمی قبول خواهند کرد که بدون مقاومتی به حاشیه رانده شوند؟ به نظرمی رسد چنین قصدی ندارند. این واکنش میتواند به صورت تظاهرات خیابانی هم باشد.
پیشبینی عاقبت آقای احمدینژاد پس از به پایان رسیدن دوران ریاستجمهوری وی، با توجه به اتفاقاتی که به سرعت در ایران رخ میدهد کار سادهای نیست. آنچه میتوان از هماکنون پیشبینی کرد این است که خواست افراد و جناحها چیست و آنها چه میخواهند پیش بیاید و چه سیاستی را برنامهریزی کردهاند.
آقای خامنهای قصد دارند بدون سروصدا زمان باقی مانده از دوران ریاستجمهوری آقای احمدینژاد به پایان برسد، یعنی تجربه آقای بنیصدر تکرار نشود، بلکه مثل آقای خاتمی کنار گذاشته شود و در یک پروسه چند ماهه کاملا از حلقه قدرت به حاشیه رانده شود. این برنامهای است که آقای خامنهای دارد و ماهها در حال تدارک آن است و میخواهد جلوی هر گونه تنش را بگیرد و انتخابات به صورت عادی برگزار شود، البته عادی با تلقی ایشان. یعنی مثل چهار سال پیش آرایی به صندوق ریخته شود، اما نتیجه مطابق میل ایشان از صندوق خارج شود.
اما اینجا این سوال مطرح میشود که آیا آقای احمدینژاد یا مشایی یا دیگر کسانی که با ایشان در یک جناح قرار دارند مثل آقای خاتمی قبول خواهند کرد که به حاشیه رانده شوند بدون اینکه مقاومتی از خود نشان دهند؟
به نظر می رسد چنین قصدی ندارند. آن ها در مرحله کنونی در انتظارند که ببینند شورای نگهبان آیا کاندیدایی که آنها معرفی میکنند که میتواند آقای مشایی و یا فرد دیگری باشد را میپذیرد یا خیر؟
آقای مشایی اعلام کرده که قصد شرکت در انتخابات را دارد و حتی گفته میشود ستادهای انتخاباتیشان هم از مدتها پیش مشغول فعالیت هستند. اگر ایشان یا فرد دیگری، بتواند از سد شورای نگهبان عبور کند و یکی از چند کاندیدای انتخابات باشد و از این طیف وارد مبارزه انتخاباتی شود و انتخاب نشود این ظن وجود دارد که در انتخابات دستکاری شده و آراء جابجا شده و به نوعی تجربه چهار سال پیش آقایان موسوی و کروبی تکرار شده است. در چنین حالتی من فکر نمیکنم این داستان به سرعت خاتمه پیدا کند. یعنی آقای احمدینژاد و دوستانش برخوردی مثل آقای محسن رضایی داشته باشند و ضمن اعتراض که البته نوع آن هم بیشتر غر زدن باشد، به کناری بایستند و منتظر فرصت دیگری باشند. فکر میکنم حتما واکنشی از خود نشان خواهند داد که این واکنش حتی میتواند به صورت تظاهرات خیابانی باشد تا جایی که دوستانی که در ایران هستند میگویند نیروهای انتظامی و بسیج در حال آماده ساختن خود هستند که در صورتی که آنچه که آنها فتنه میخوانند در سال ۹۲ هم بر پا شد، بتوانند با آن مقابله کنند.
تیم آقای احمدینژاد تمرینی هم در این رابطه کردند و زمانی که هرج و مرج ارزی شروع شد و قیمت دلار و دیگر ارزها به سرعت بالا رفت حلقه اولیه تظاهرات خیابانی از نزدیکان آقای احمدینژاد تشکیل میشد و سازماندهی این تظاهرات را در واقع تمرینی برای حضور خیابانی واعتراض بعدی میدانستند. و بلافاصله چون مردم از این نظام ناراضی هستند هم به این تظاهرات پیوستند.
واکنش آقای احمدینژاد به دستکاری نتیجه انتخابات میتواند واکنش خیابانی باشد و به همین دلیل هم نیروهای پاسدار و بسیج و غیره در این روزها بارها تکرار کردهاندکه آماده مقابله با چیزی هستند که آن را فتنه جدید میخوانند.
به نظر می رسد در صورت حصر آقای احمدینژاد یا شکست در انتخابات یا تردید در دستکاری در نتیجه انتخابات دوستان آقای احمدینژاد آمادگی دارند که مردم ناراضی را به خیابانها بکشانند چون مردم منتظر هستند تا در اولین فرصت نارضایتی خود را نسبت به سیاستهای نظام نشان دهند.
یک مسئله دیگر میماند و آن این است که در آن صورت چه خواهد شد؟ من فکر میکنم این انتخاباتی که پیش روی ماست، آخرین انتخابات از نوع سی و سه سال گذشته خواهد بود. یعنی آخرین انتخابات این شکل از نظام جمهوری اسلامی. یا جمهوری اسلامی به عنوان نظام میپذیرد که باید تحولات و تغییراتی صورت بگیرد و شیوه عملکرد خود را عوض میکند و جامعه و محیط سیاسی خود را بازتر میکند و یا اینکه عملا مجبور میشود با کنار گذاشتن آقای احمدینژاد و مشایی و با توجه به اینکه قدرت تقسیم شدن مجدد ندارد، چون دیگر نیرویی برای تقسیمبندی نمیماند؛ یا تبدیل به سیستمی یک نظری و تک جناحی خواهد شد و یا تبدیل به یک نوع سیستم استبدادی از نوع دیگرش که با سیستم کنونی متفاوت خواهد بود. بنابراین، این انتخابات در هر حال تحولی را در جمهوری اسلامی ایجاد خواهد کرد که به نظر من این تحول قابل پیشبینی نیست به کدام سمت خواهد رفت. می تواند به سمت باز شدن فضای جامعه بشود؛ یعنی حکومت تن به خواست مردم خواهد داد و به نوعی قبول خواهد کرد که سیستم بسته کار نمیکند، و یا به سیستم بستهتر دیگری تبدیل خواهد شد که میتوان آن را با سیستمی به عنوان مثال کره شمالی مقایسه کرد که هیچ گونه فضایی حتی برای انتقادی جزئی هم وجود نخواهد داشت.
به نظر می رسد آقای احمدینژاد در صورت کنار گذارده شدن کاملا چهره متفاوتی با گذشته خواهد داشت. ایشان یک سری اسرار دولتی حکومتی را آنچنان که در ماههای اخیر بارها گفتهاند که خواهم گفت و حرف خواهم زد، افشا خواهم کرد، برملا خواهد ساخت یا بحران را مستقیم به خیابانها خواهد کشاند، یعنی طرفدارانش به خیابانها خواهند ریخت و با نیروهایی که وابسته به آقای خامنهای هستند درگیرخواهند شد. من دو نوار سخنرانی از آقای مشایی را اخیرا گوش دادم که گفتند ما به انتخابات میرویم و اگر در این انتخابات حق ما گرفته شود آماده شهادت هستیم. استنباط من از سخنان مشائی این است که ایشان آماده هستند در صورت کنار گذاشته شدن احمدینژاد و کل جناح وابسته به ایشان در مقابل آقای خامنهای و نیروهای طرفدارش بایستند. این هم یکی از گزینههایی است که باید در نظر داشت. یعنی تنها گزینه افشاگری نخواهد بود. چون افشاگری در کشورها و سیستمهایی جواب میدهد که افکار عمومی دارای یک قدرت فشار باشد. متاسفانه در ایران افکار عمومی قدرت آنچنانی ندارد که به حکومت فشار وارد کند. اگر چنین قدرتی داشت چهار سال پیش نتیجه انتخابات به تاراج نمیرفت، دزدیده نمیشد و امروز آقای احمدینژاد رئیسجمهور نبود.
از: سایت ملی – مذهبی