محمدعلی موحد: رویاروئی آیت الله کاشانی و دکتر مصدق

سه شنبه, 15ام خرداد, 1397
اندازه قلم متن

ابوالقاسم کاشانی

رویارویی آیت الله و دکتر مصدق: کاشانی مقام خود را خیلی بالاتر از نمایندگی مجلس می دانست.

آیت الله کاشانی پس از وقایع سی تیر قدرت و موقعیت خاص برای خود قایل بود. او زمامداری مجدد مصدق را مرهون نفوذ کلام و مطاعیت و اقتدار روحانی خود در میان مردم می دانست و متوقع بود که از آن پس مصدق بیش از پیش رعایت جانب وی را بکند و متاسفانه خیلی زود یعنی در همان اوایل مرداد بی اعتنایی مصدق به تمایلات آیت الله برسر انتخاب برخی از وزیران و صاحب منصبان ارشد دولت نشان داد که راه آ ن ها ازهم جدا خواهد بود.

آیت الله کاشانی البته اسآسا جزو نمایندگان منتخب مردم در مجلس بود اما او مقام خود را خیلی بالاتر از نمایندگی مجلس می دانست و هیچ گاه در جلسات مجلس شرکت نمی کرد. وقتی هم که قرار شد ریاست مجلس را بر عهده گیرد روش خود را تغییر نداد. جلسات مجلس را دو نفر نایب ریس اداره می کردند و او در پس پرده بود و از رو به رو شدن با مشاجرات و قال و قیل های خاص جلسه های علنی خودداری می نمود. در مرحله اول هم که دکترمصدق برای مدت شش ماه تقاضای اختیارات فوق العاده کرد و حائری زاده و مشار با آن مخالفت نمودند آیت الله مخالفتی از خود نشان نداد و سکوت کرد، اگرچه قراین چنان می نماید که وی در دل هیچ گاه موافقتی با اعطای اختیارات نداشت.

آیت الله کاشانی، شاید برخلاف میل و اراده خود، با حسابگری های محیلانه حائری زاده و بقایی به مرکز ثقل مخالفت های آینده با مصدق تبدیل شد. در واقع مصدق و آیت الله پیش از وقوع آخر تیرماه نیز با هم اختلاف نظرهایی داشتند. آیت الله کاشانی در میان مردم بود و آن ها که در ادارات و مراجع رسمی به مشکلی بر می خوردند طبعآ حاجت پیش او می بردند و توقع داشتند که برای رفع اشکال از نفوذ کلمه او بهره جویند. فرزندان و اطرافیان کاشانی نیز در استفاده از نفوذ وی حد نگاه نمی داشتند و چنین بود که سیل توصیه ها به خط و امضای آیت الله به سوی ادارات روان بود و نویسنده خوب به یاد دارد گرفتاری ها و محظورهای مسوولان اجرایی را که از سویی در برابر بن بست های مقرراتی و از سوی دیگر در برابر توقعات نامتجانس گیر می کردند و نمی دانستند چگونه عمل کنند. زیرا که مقاومت در برابر ارباب رجوع که سفارش از آیت الله دردست داشتند از عهده هرکس ساخته نبود. راه حلی که سهام السلطان بیات در خوزستان داشت این بود که سفارش نامه های آیت الله را از دوایر مختلف پیش او می فرستادند و او همه را جمع می کرد و می برد به خانه خود و اثری در اداره برجای نمی ماند. سنجابی در خاطرات خود از دورانی که سمت وزارت فرهنگ را برعهده داشت یاد می کند ومی گوید:

«آیت الله کاشانی علاقه داشت که از محل وجوهات اوقاف مصارفی مطابق دستورالعمل او به عمل بیاید وحتی دراین باره چندین نامه به من نوشت و علنا خواسته بود که به اشخاص معینی وجوهاتی ازمحل اوقاف بدهم و من ناگزیر بودم که این مطالب را قبول نکنم برای این که اوقاف قانونی داشت و مصارف وجوه اوقاف معلوم بود … به عنوان مثال بگویم: ایشان نامه ای نوشتند که مبلغ پنج هزارتومان که برای آن زمان پول نسبه قابل توجهی بود به پدر شمس الدین قنات آبادی بدهم و من ناچاربودم که فرمایش ایشان را که به سود او هم نبود رد بکنم.»

خواب آشفته نفت، دکتر مصدق و نهضت ملی ایران- محمدعلی موحد -جلد دوم- ص ۵۷۵-۵۷۶

@mohammadmosaddeghتلگرام


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.