مرگ بر چی؟

سه شنبه, 12ام تیر, 1397
اندازه قلم متن

جمعیت معترضِ بدون سازماندهی داخلی، معمولاً مستعد پذیرش هر نوع شعارِ اتفاقی است؛ شعاری که می‌تواند حتی توسط یک نفر مطرح و از سوی دیگران تکرار شود و پالس‌های اشتباهی به دنیا بفرستد… متأسفانه برخی از ما ایرانیان در نبود یک فضای آزاد گفتگو و طرح مسئله، سوراخ دعا را گم کرده‌ایم!

اعتراض‌های خیابانی ماههای اخیر از هر ماهیتی برخوردار باشد؛ یقیناً سازماندهی شده نیست.

در داخل کشور طبعاً امکان سازماندهی این اعتراض‌ها وجود ندارد؛ زیرا همین که افراد یا جریان‌هایی در صدد این کار برآیند؛ به راحتی شناسایی و دستگیر می‌شوند.

همین وضع، احتمالاً برخی نیروهای خارج از کشور را به طمع انداخته است که با استفاده از رسانه‌های برون مرزیِ در اختیارشان، برای سوار شدن بر این اعتراض‌ها تلاش کنند.

شاید برخی از جناح‌های حاکم نیز ترجیح‌شان همین باشد؛ چرا که گمان می‌کنند با انتساب منشأ اعتراض‌ها به خارج از کشور، مهار و منکوب آنها آسانتر است.

این اما به نوبۀ خود، مشکلات پیچیده‌تری ایجاد می‌کند. جمعیت معترضِ بدون سازماندهی داخلی، معمولاً مستعد پذیرش هر نوع شعارِ اتفاقی است؛ شعاری که می‌تواند حتی توسط یک نفر مطرح و از سوی دیگران تکرار شود و پالس‌های اشتباهی به دنیا بفرستد.

برای نمونه، برخی رسانه‌ها، از اعتراض های اخیر بازار تهران، فیلم‌هایی نمایش دادند که معدودی از معترضان شعار «مرگ بر فلسطین» سر می دادند!

قاعدتاً برخی از معترضان، به سیاست ایران در برابر مسئلۀ فلسطین و یا کمک‌هایی که به برخی گروه‌های فلسطینی می‌شود؛ معترض‌اند؛ اما تبلور این نارضایتی در شعار «مرگ بر فلسطین» با هیچ منطقی نمی‌تواند امری آگاهانه باشد و به احتمال زیاد؛ یک نفر در آن وسط چیزی از دهانش پریده و عده‌ای انگشت شمار هم نادانسته آن را تکرار کرده‌اند.

می‌دانم که برخی از «نتانیاهوپرستان» تازه ظهورِ آن سوی مرز، از این تعبیر و تفسیر به خشم می‌آیند و تمام نیاکانم را به باد فحش و ناسزا می‌گیرند که مثلاً این هم مدافع «ایدئولوژی رژیم» است و از فلسطینی‌ها حمایت می‌کند‍.

این رعب‌افکنی‌ها هیچ تأثیری بر من ندارد؛ همانطور که فشارهای سنگین سال‌های اخیر بر تغییر نگاهم در دفاع از راه حل دو کشوری برای بحران فلسطین تأثیری نداشت.

از نگاه من، شعار «مرگ بر فلسطین» از لحاظ اخلاقی، امری مردود و از لحاظ عملی نیز فاقد هر نوع مصداق عینی است.

اصولاً منظور از فلسطین چیست که تعداد انگشت شماری مرگ آن را خواسته‌اند و تعداد بیشتری در آن سوی مرزها از آن به وجد آمده‌اند؟

اگر منظور از فلسطین، همان سرزمین تاریخی دوران امپراتوری عثمانی باشد؛ یهودیان از ۷۰ سال پیش، در بیش از ۷۵ درصد مساحت آن، اسرائیل را بنا نهاده‌اند.

اگر منظور، آن کمتر از ۲۵ درصد بقیه یعنی کرانۀ باختری باشد که آن راهم اسرائیل از ۵۰ سال پیش تا کنون در اشغال خود دارد.

اگر منظور از فلسطین، ساف و فتح و دولت خودگردان باشد؛ آنها هم که اغلب مناسبات سرد و تیره‌ای با جمهوری اسلامی داشته‌اند و حمایت از آنان در ایران مترادف حمایت از اسرائیل تعبیر شده است!

اگر منظور از فلسطین، حماس باشد؛ اولاً از کِی تا به حال، یک گروه، مساوی یک کشور یا سرزمین به شمار آمده است؟ ثانیاً حماس نیز در جریان بحران سوریه از جمهوری اسلامی فاصله گرفته و با آن رابطۀ گرمی ندارد.

اگر در این میان، موضوع کمک‌های ایران به برخی گروههای فلسطینی، مورد نارضایتی و انتقاد باشد؛ طبعاً انتقادها باید معطوف به کمک کننده باشد؛ کمک گیرنده در این میان چه گناهی کرده است؟

بنابراین منظور از شعار «مرگ بر فلسطین» چه می‌تواند باشد؟

در آخر نباید از یاد برد که دولت ایالات متحدۀ آمریکا سالانه حدود ۷۰۰ میلیون دلار به فلسطینی ها کمک می کند؛ دیگر کشورهای جهان نیز هر کدام بنا به بنیۀ اقتصادی خود از آوارگان حمایت می کنند. از این رو، اصل کمک به فلسطینی ها یک امر پذیرفته شدۀ بین المللی است؛ اما مهم این است که کمک به فلسطینی ها شفاف، علنی، حساب شده و در جهت رفع آلام انسانی آنها باشد؛ نه به قصد و شیوه ای که در عمل هر دو طرف را با خطر و تهدید روبرو کند.

متأسفانه برخی از ما ایرانیان در نبود یک فضای آزاد گفتگو و طرح مسئله، سوراخ دعا را گم کرده‌ایم!  این همه سوء مدیریت، اتلاف و نابودی منابع و رانت خوری و دستبرد به اموال عمومی را می بینیم و بعد خشم‌مان را به گونه ای رسوا و شرم آور، بر سر یک مراسم افطاری در نوار غزه خالی می‌کنیم! این ره به کفۀ زیدآباد است!

از: ایران امروز

به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

۲ نظر

  1. آقا تجاهل نکنید! خوب می فهمید و می دانیم منظور مردم چیست. این شعار هم درست مثل مرگ بر کارگر آن بیچاره ها بود که در جو سرکوب خوب منظور خود را بیان کردند. این شعار یعنی رد کلیدی ترین آرمان نظام نه چندان اسلامی مستقر در ایران اشغالی. آرمانی که بر خلاف مصالح و نیز خواست ملی به اتلاف منابع کشور ایران، دشمنی بسیاری از ملل مترقی با ما و سر آخر نفرت اعراب از نقش آشوبنده ایران در خاور میانه انجامیده است. معلوم است مردم با فلسطینی ها دشمنی ندارند.

  2. همین طرز تفکر امثال شماست که با میمون و مقلد فرض کردن عموم مردم فکر میکنید که هیچ کس از شما بیشتر نمیفهمد. اما واقعیت این است است که سال ۵۷ همین امثال شما پشت یک جانی به به اسم خمینی قطار شدید و تمام اصول ملی گرایی خود را زیر پا گذاشتید. نتیجه این شد که حالا حتی خود شماها هم خودی محسوب نمیشود. مردم در سال ۵۷ میدانست چه نمی خواهد اما نمی دانست چه میخواهد و شعار تقلیدی میداد. اما حال به درستی میداند که چه میخواهد و چه نمیخواهد