چرا ایرانى ها در اندیشه رژیم جمهورى سکولار قانون مدار نیستند؟ و همیشه دنبال یک دیکتاتور مى گردند؟

پنجشنبه, 14ام تیر, 1397
اندازه قلم متن

بارها اینجا و آنجا میبینم سلطنت طلب ها از روى نا آگاهى کامنت هایى میگذارند که حتا مغایر سخنرانى اعلا حضرتشان است که گفت” من صداى انقلاب شما را شنیدم ” و توبه کرد و بعد هم گناه را بگردن همه آنهایى که یار غارش بودند و هر کار کثیفى را بخاطر او و بدستور او انجام داده بودنده انداخت و سپس آنها را براى فریب مردم به زندان افکند و فرار کرد. البته سگش را با خودش برد. ولى اینکه برخى آرزوى زمان شاه را دارند هم از همان برداشت غلطى است که ۴٠سالست بوسیله استمرار طلبان یا اصلاح طلبان گریبان گیر مردم ایران شده است: انتخاب بین بد و بد تَر، انتخاب میان شیخ و شاه، انگار گزینه اى به نام گزینه خوب وجود ندارد.انگار ما آینده اى نداریم و همواره باید به گذشته نگاه کنیم و راه رهایى از بدبختى ها را از گذشته بگزینیم. ساهنشاهى را برداشتیم ولى به ١۴٠٠ سال پیش برگشتیم، اکنون برخى از ایرانى ها بر این باورند رژیم جمهورى اسلامى را بردا رند و رژیم کهنه دیکتاتورى شاهى را که موجب این تراژدى بوده است را جانشین کنند.

براستى چرا ایرانى ها در اندیشه رژیم جمهورى سکولار قانون مدار نیستند؟ و همیشه دنبال یک دیکتاتور مى گردند؟

در این جا براى روشن شدن چرایى پدیدار شدن حکومت ویرانگر واپس گرای اسلامى من فهرست وار نکاتى را براى نوجوانانى که زمان شاه را ندیده اند بازگو میکنم:

دوست نو جوان پیش از همه به شما
توصیه میکنم کتاب iran between tow revolutions: Ervand abrahamian را که شنیده ام به فارسى هم برگردانده شده است بخوانید.
١- بله اگر رژیم شاه را با رژیم جمهورى اسلامى مقایسه کنید، رژیم شاه که هیچ حتا عقب مانده ترین حکومت ها هم رو سفید در مى آیند. ولى اگر بجاى منطق قیاسى از منطق علت و معلولى کمک بگیریم آنگاه در مى یابیم که راستى چه شد سر از چاه فاضلاب چمکران در آوردیم.

هم میهن عزیز اکر همه چیز خوب بود مردم دیوانه نبودند که در سرتاسر ایران به خیابان ها بریزند وجانشان را به خطر بیندازند و خواهان سرنگونى رژیم شاه گردند.
۲ – میگویند کارتل هاى نفتى از شاه بخاطر یکبار اعتراض به کمپانی هاى نفتى موجب سرنگونى او را فراهم کرده اند. این دروغى بیش نیست.

نخست، غرب هرگز خواهان براندارى رژیمى که تا بن استخوان بدان وابسته است نمیباشد.

دوم، شاه با پول نفت چه میکرد؟ بخش بزرگ درامد نفت صرف خرید اسلحه ها ى پیچیده غرب میشد، یعنى پولها از کیسه کمپانى هاى نفتى به جیب کمپانى هاى اسلحه سازى میرفت، از این جهت بدان petrodollar (دولار نفتى) میگفتند. بخش بزرگ پول نفت هرگز به ایران بر نمیگشت.

سوم، رجز خوانى هاى شاه بر علیه نفتى ها دستوری بود که به او داده بودند وگرنه او شهامت آن را نداشت. این رجز خوانى بر طبق رهنمود ها یى بود که یکى از کارشناسان وزارت أمور خارجه کندى بنام اقاى بولینگ بدست وزارت خارجه امریکا به او داده بود. انقلاب سفید شاه بر مبناى همین پیشنهاد ١۴ ماده اى وزارت خارجه آمریکا بود. آقاى بولینگ آشکا را میگوید که این پیشنهاد ها جنبه مردم فریبى دارد ولى شاه میتواند با مهارت انها را به اجرا در آورد بدون اینکه نماى مردم فریبى آنها آشکار گردد. من چند تا از آنها را مى آورم:

الف -انقلاب ارضى،

ب- دستگیرى تنى چند از دولتیان بجرم فساد. این کار را أمینى به دستور شاه انجام داد، و نیز شاه در سال ۵٧ همین کار را تکرارکرد

پ- به شاه دستور دادند که” ژست ضد کارتل هاى نفتى بگیرد و ظاهرا قرار دادى را با کارتل هاى نفت امضاء کند که به ظاهر آنها را تسلیم خود کرده باشد”

ج- تربیت نیرو هاى ویژه براى سرکوب جنبش هاى داخلى. اعلیحضرت شاه همه چهارده پیشنهاد را کم و بیش انجام داد.نگاه کنید به:
J. W. Bowling US Department of State. “ the current situation in Iran pp 8-9”
٣
– وجود ناموزونى اقتصادى که منجر به اختلاف ژرف طبقاطى شد، یعنى عده اى فربه شدند ولى بسیارى در فقر ونادارى بسر مى بردند.
۴ – شاه ۶٠٪؜ بودجه را صرف خرید اسلحه هاى فوق مدرن و دستگاه شکنجه ساواک میکرد ولى یک جاده برأی کشور درست نکرد روستا ها نه آب نه برق نه گاز داشتند. تنها یک جاده بر حسب دستور امریکا درست کرد که کراچى را به آنکارا وصل کرد، این جاده معروف به جاده سنتو بود که مصرف نظامى داشت.

مخارج خرید هاى نظامى به ٢٠ میلیارد دولار در سال ١٣۵٧ رسید.

با این پول او میتوانست تمام ایران را جاده بکشد و براى مردم خانه و مترو بسازد که کار هم براى مردم تولید میشد.

۵- بله از برکت بالا رفتن قیمت نفت، ایران پیشرفت اقتصادى هم کرد و بخشى از جامعه بسمت مدرنیته پیش رفت ولى او فقر را هم مدرنیزه کرد. براى اولین بار در تاریخ ایران, شهرک هاى حلبى اباد و زاعه نشین ها بوجود آمدند، یعنى کارتون خوابى رواج پیدا کرد. همین حاشیه نشین ها بودند که لشکر خمینى را در سال ۵٧ تشکیل دادند که بعد ها از کمیته ها و سپاه پاسداران و سپاه بسیج سر درآوردند.

۶ – شاه نمیدانست یا نمى توانست بفهمد زیرا که دیپلم دبیرستانش را نتوانست بگیرد (نگاه کنید به کتاب نگاهى به شاه: عباس میلانى) ولى او همه کاره بود و در همه کارها دخالت میکرد یعنى وزیر همه بخشهاى حکومتى بود و همین باعث شد که درامد نفت را بجاى اینکه صرف کارهاى عمرانی بکند صرف خرید اسلحه که هیچ لزومى نداشت و یا صرف ساختن قصر هاى داخل و خارج ایران و یا جشنها ى مسخره تاجگذارى و ٢۵٠٠ساله میکرد در حالیکه همزمان در بلوچستان و بخشهایى از آستان فارس قحطى بود. این ولخرجى هاى بى برنامه باعث تورم وحشتناک و بدنبالش رکوداقتصادى گردید.

٧- شاه میخواست کشور را بروش ٢۵٠٠ سال پیش اداره کند او نمیخواست یا نمیتوانست بفهمد پیشرفت اقتصادى بدون پیشرفت سیاسى به بن بست میرسد، در تاریخ دیده نشده یک رژیم دیکتاتورى قرون وسطایى که مردم را رعیت خودش میداند نه شهروند،پایدار بماند. او میخواست با مدیریت سلطانى بهمراه شکنجه گران ساواک و اسلام عزیز، ایران را به دروازه تمدن برساند. همین دیکتاتورى قرون وسطایى باعث شد قشر متوسط که از این فشار سالها تلمبار شده سیاسى به تنگ آمده بود وقتى کمى فشار سیاسى برداشته شد، سر به شورش بزند و به مبارزه ضد دیکتاتورى به پیوندد. هنگامى که رکود بدنبال تورم در اثر نادانی مدیریت او پدیدار شد مبارزه طبقاطى هم اضافه شد. خمینى هم این را درک کرد و شعار چپ ها (کار، نان، مسکّن، آزادى)را دزدید و گفت ما حکومت مستضعفین را مستقر مى کنیم، و به همه آب، برق،نآن مسکن میدهیم و جلو دار جنبش میلیونى مردم به تنگ آمده از حکومت آریا مهرى شد. یعنى کارگران و زاغه نشین ها یا همه تهیدستان هم به جنبش ضد دیکتاتورى پیوستند.

هم میهن سلطنت طلب، نمونه کره جنوبی را نگاه کن، تا وقتى حکومت سرهنگ ها با دیکتاتورى اداره کشور را بدست داشتند، جامعه ایستاده بود، هیچ رشد ى نداشت. هنگامى که سرهنگ ها کنار رفتند و دموکراسى یعنى شرکت مردم دراداره أمور زندگیشان مستقر شد، آنوقت جامعه پیشرفت کرد.در حالیکه در کره شمالى بخاطر دیکتاتورى گفته مى شود هم اکنون قحطى وجود دارد.
دموکراسى، یعنى مسؤلین باید پاسخگو باشند ورأى مردم ارزش داشته باشد، ملت میتواند با رایش حکومت ومجلًس را عِوَض کند ولى در حکومت هاى دیکتاتورى مردم دارای این حق نیستند و تنها با شورش مىتوانند حکومت را عِوَض کنند که چه بسا میتواند با تلفات بزرگ انسانى و مالى همراه باشد و یا مانندانقلاب ایران به کجراهه برود.

٨- خرافات یعنى مذهب همیشه در سیستم هاى خفقان دیکتاتورى که پیشرفت فکرى را (بخوان روشنفکران) دشمن خود میدانند رشد میکند، دموکراسى پاد زهر رشدخرافات یعنى مذهب است. شاه اسلام پناه در تمام طول حیاتش بدنبال ریشه کن کردن روشنفکران و آزادى خواهان میهن دوست ایران بود. دستگاه جهنمی ساواک از دستاوردهاى پلید دوران پهلوى است. او پیام آوران روشنایى را در سیاهچال هاى ظلمت به زنجیر بسته بود در حالیکه اخوندهاى تاریک اندیش به تبلیغ خرافات آزادانه در میان مردم مشغول بودند. او سگهاى هار را آزاد گذاشته بود و سنگ ها را بزنجیر بسته بود. تعداد آخوند ها از ٨٨٠ نَفَر در سال ١٣٢٠ به ١٣٠٠٠٠ درسال ١٣۵٧ رسید. یک سپاه عظیم که بوسیله ۶٠٠٠٠ مسجد و دست کم۵٠٠٠٠ هیئت های زینبیه قاسمیه،حسینیه،اصغریه،،،،،،، و صد ها مدرسه دینى مانند فیضیه قم در سرتاسر ایران سازماند هى شده بود. در حالیکه در دوران پهلوى یک سازمان، گروه، محفل سکولار اجازه فعالیت نداشت. این شاه بود که زین العابدین رهنما نویسنده کتاب پیغمبر و حسین را به عراق فرستاد تا ایت اللاه قمى را به ایران برگرداند. قمى بخاطر مخالفتش با حجاب توسط پدر محمد رضاشاه تبعید شده بود. او بشرطى برگشت که شاه دروس شرعیات و تعلیمات دینى و نیز درس عربى را در برنامه آموزشى دبستان و دبیرستان گنجاند. در حالیکه کتاب خواندن پیش از سال ١٣۵٠ حد اقل ٣ ماه و پس از سال ۵٠ ١٣ محکومیت ٣ سال زندان و پس از ١٣۵٣سا لها زندانى داشت. ولى مجله ” مکتب اسلام ” به سرپرستى آخوند ناصر مکارم شیرازی (آیت الآه کنونى)۶٠ هزار در ماه تیراژ داشت که میتوانست تا ٢٠٠ هزار هم برسد. ( نگاه کنید به کتاب صدایى که شنیده نشد، از گروه پژوهشى تلویزیون ایران سالهاى ١٣۵٠) پول انتشارمجله راهم اداره اوقاف میداد. البته آیات عظام هم سالانه میلیون ها تومان از نخست وزیرى پول دریافت مى کردند ( گفته هویدا به سفر انگلیس (the pride & the fall: anthony person). ساختن مسجد دانشگاه یا لانه خرافات با مناره هاى بلندش از کارهاى دیگر شاه براى ترویج اسلام و شیعه گرى بود. فراموش نکنیم که بزرگترین مرکز ترویج اسلام ” حسینیه ارشاد”بسبک مدرن در سال هاى ١٣۴٠ زیر چشم ایشان گشایش یافت.مطهرى وسپس على شریعتی سالها آزادانه بلند گوى خرافات اسلام شده بزند جوانان بیشمارى را به گمراه مذهب کشاندند. در آن سالها همه جا انجمن ها و گرد همایى هاى مذهبى برای اشاعه اسلام عزیز داغ بود ولى در همان زمان هیچ سندیکای مستقلى از جمله نویسندگان اجازه فعالیت نداشت. فقط یک حزب بود، آنهم حزب اللاه یا حزب شاهنشاهى رستاخیز که گردانندگانش همه ساواکى بودند. این حزب منفور که ادامه بازوى ساواک بود در تارو پود زندگى مردم دخالت میکرد.

موساد در سال ١٣۵٧گزارش داد” تنها سازمانى که وجود دارد سازمان آخوندها برهبرى خمینى است، سازمان های چپ و ملیون هیچ نقشى در تظاهرات میلیونى ندارند”.گزارش درست میگفت، آنها یا در زندان به زنجیر بودند، یا کشته شده بودند و یا فرارى.

٩- رژیم شاه با زیر پا گذاشتن قانون اساسى که شاه باید سلطنت کند نه حکومت، دست به یک خیانت تاریخى زِد. او با همکارى و نوکرى سازمان سیا و mi6 انگلیس و آیات عظام کاشانى و بهبهانی به نفع کمپانى هاى نفتى در مقابل منافع مردم ایران دست به کودتا زِد و حکومت ملی مصدق را سرنگون کرد. او بزرگترین ضربه را به جنبش نو پاى مستقل سکولاریسم – دموکراسى جوان زِد. از آن ببعد او معروف به شاه خاین شد و بدین ترتیب مشروعیتش را از دست داد، البته آیات عظام به او لقب پادشاه اسلام پناه را دادند،آیت الاه بروجردى مرجع تقلید شیعه ها به شاه تبریک گفت، و خمینى هم خوشنود شد زیرا همواره میگفت اسلام از ملیون سیلى خورده است. اشاره او به بى آبرو شدن کاشانى و نیزرشد جنبش سکولاریسم و مدرنیته برهبرى مصدق بود. دو نسل، این خیانت و توهین شاه و سازمان جاسوسى امریکا به مردم ایران را فراموش نکردند.

١٠-شاه اگر کمى سواد و درایت میداشت و کمى از نخوت و خود بزرگ بینى اش میکاست و بختیار را بجاى آموزگار مى اورد اکنون ما این بدبختى ها را نداشتیم. هنوز آن نامه کذایى را در اطلاعات بر علیه خمینى ننوشته بود و نامى هم از خمینى نبود، ولى قدرت وخود بزرگ بینى او بهمراه توهمات مذهبیش، آن ته مانده توانایى اندیشیدن را از او گرفته بود و دچار پریشان روانى شده بود. بى سبب نبود که کندى در باره اش گفته بود:
‏A corrupt petty tyrant
یک خودکامه(ستمگر) فاسد حقیر

١١- در کشور هاى متمدن هنگامى یک کمپانیى ورشکست میشود و یا از جانب دولتی که در اثر اشتباهات سیاسیت هایش زیان هایى متوجه مملکت میشود، رئیس کمپانى یا رهبر مملکت گناه را به گردن دیگران نمی اندازد زیرا که خود او مسئول است و از مردم پوزش میخواهد و حتا استعفا میدهد. اکر ما به اینجا رسیده ایم بخاطر اشتباهات بزرگ( اگر نکوییم خیانت)شاه و پایمال کردن قانون اساسى بوده است. زیرا او ناخداى کشتى بود.شاه اگر کمى درایت داشت زمانى که نامى از خمینى نبود بجاى آموزگار آقاى بختیار را نخست وزیر میکرد، میهن ما در چاه فاضلاب چمکران نیفتاده بود. بى تردید در آینده رژیم شاه سرنگون میشد از همین رو غرب شتابانه مداخله کرد و انقلاب را زود رس کرد تا حکومت بدست میهن دوستان نیفتد. اکنون شاهى ها باید از مردم ایران نه تنها بخاطر کشتن و زندانى کردن فرزندان آنها بلکه بخاطر این که شاه، کشور را به آخوند ها سپرد نه به سکولار ها پوزش بخواهند نه اینکه طلبکار باشند.

ایرج قهرمانلو
“کامل این مقاله پژوهشى در پیوست چاپ دوم کتاب خاطراتم ”گذر از آتش” که بزودى تجدید چاپ خواهد شد آمده است”


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

یک نظر

  1. من از فرزندان انقلاب هستم و به خوبی هم زمان شاه و هم اوایل اتقلاب و هم بعد از آن و هم نسل انقلابی و نسل کنونی همه رو خوب دیدم و میفهمم اما نمیفهمم شما که سواد درستی ندارین چطوز یه چنین تحلیلی کردین به این دلیل میگم سواد درست ندارین چون تحلیل بسیار غلط و نا مغایر با حقیقت دوران پهلوی ارائه دادید