قتل در زندان!

جمعه, 15ام تیر, 1397
اندازه قلم متن

انتشار خبر کشته شدن وحید مرادی در زندان و دست به دست شدن فیلم عربده‌کشی و رجزخوانی قاتلان یکی از معروف‌ترین شرورهای ایران، این پرسش را در برابرم نهاده که مگر انجام چنین کاری در زندان های جمهوری اسلامی شدنی ست؟!

پاسخ من به آشنایان، بر اساس تجارب سه زندانی که در آن ها حبس کشیده ام، این بوده است: “بله، بدون شک؛ اصلا شک نکنید!”

پیش از حبس سال ٨٨ اگر کسی در خصوص چنین رویدادهای از من  می پرسید، آن را رد می کردم و پرسشگر را به فیلم ها و سریال های تلویزیونی یا سینمائی، به ویژه هالیوودی حواله می دادم!

شاید اگر تبعید به زندان رجایی شهر و همچنین اقامت دو سه هفته ای سال ٨٩ در زندان شهید کچویی فردیس کرج پیش نمی آمد باز همین نظر را داشتم.

علت هم روشن بود. در بند ٢٠٩ وزارت اطلاعات و بازداشتگاه ٢ الف سپاه در اوین، زندانی از داشتن وسائل برنده محروم بوده و هست، چه برسد که امکان قتل دیگری فراهم آید. چون بیم آن می رود که زندانی زیرفشارها و شکنجه های روحی یا جسمی خودکشی کند؛ نه این که گاه خبر خودکشیآنده شود و پس از مدتی دوستان و بستگان ماجرا را افشا کنند!

اما ماجرا در زندان هایی چون رجایی شهر و حتی فردیس کرج متفاوت است. در این زندان ها می بینیم و می شنویم که زندانیان زخمی و لت و پار شده را به بهداری می أورند یا بیمارستان می برند- چه زن و چه مرد.

این زندان ها و زندانیان آن ها دنیای خاص خود را دارند، البته هر زندان مراتب و شدت و ضعف خود و اقدام هر زندانی شرایط خاص خود را.

اگرچه  زندانیان سیاسی در این مکان ها از ارج و قرب لازم برخوردارند، اما این دلیلی نمی شود که از جانب برخی از زندانبان ها، مددکارها و حتی زندانیان، به محض ورود، هشدارها و توصیه هایی دریافت نکنند: “مراقب باش! به هیچ وجه با دیگر زندانیان درگیر نشو، نه تنها صدمه می بینی و بر مدت زندانت افزوده می شود، ممکن است ناقص شوی و حتی به قتل برسی!”

قتل در زندان؟ چرا، چگونه و با چه وسیله ای؟ مدتی که از حبس بگذرد خود متوجه می شوی که چرا: باج گیری، روکم کنی شخصی، حال گیری بر اساس دستور مقام های بالا، و از همه مهمتر قتل جدید با هدف به تعویق انداختن زمان اجرای حکم اعدام.

قانون این است که اگر جرم جدیدی اتفاق افتاد، تا رسیدگی به آن، حکم اعدام قتل های گذشته معلق می شود، پس انجام قتل جدید می تواند عملی نجات بخش باشد؛ تعداد قتل هم که بر تعداد اعدام نمی افزاید! پس قتل های زنجیره ای شکل می گیرد؛ قتل جدید برای فرار از اجرای حکم اعدام قتل قبلی!

به چه وسیله؟ “تیزی” که خود مراتب مختلف دارد. از شیشه و بطری شکسته تا درفش و کارد و چاقو یا دشنه و قمه و شمشیر!

باورش در زمان ورود شاید سخت باشد، اما حبس که طولانی شد واقعیت می یابد، با دیدن ابزار برنده یا مشاهده مجروح و مقتول با چشمان خود یا شنیدن تجارب دیگران، با ذکر نام آلت قتل و اسم قاتل و مقتول.

اولین بار یکی از این آلات برنده را در زندان کچویی کرج مشاهده کردم، در دست فردی که قتل با شمشیر در وسط خیابان از افتخارهای او بود؛ از آن داش مشتی های حق طلب و به قول خودش عاشق زندانیان سیاسی که از دید او ماموریتی مشابه داشتند؛ یکی در راه حق، جان می گرفت و دیگری در راه احقاق حق، جان می باخت!

می گفت که سفارش داده دشنه ی خوش دستِ دسته چرمی برایش بسازند. پرسیدم کجا؟ گفت در کارگاه آهنگری زندان! جایی که در شرایطی استثماری، زندانی برای کسب اندک کمک خرجی یا مهم تر از افزایش تعداد و مدت مرخصی کار می کند.

در این جا مواد اولیه لازم برای ساخت این محصولات به اندازه کافی در دسترس است؛ تسمه های زیر تخت های فلزی یا میله های آن و مواد اولیه خریداری شده برای تولید محصولات خاص، برای مصرف داخلی یا فروش در خارج از زندان.

چندان طول نکشید که حاصل این تولید داخلی و خودکفایی درون زندان را در حراست زندان رجایی شهر مشاهده کردم.

تازه از فردیس به زندان رجایی شهر- محل تبعید زندانیان سیاسی و عقیدتی – بازگردانده شده و در بند جدیدالتاسیس این کروه از زندانیان جای گرفته بودم. نیمه شبی ماجرایی پیش آمد و زد وخوردی. در پی این یک دعوای جمعی، به عنوان شاهد به این مکان احضار شده بودم.

به محض ورود، اتاق را انباشته از انواع سلاح سرد دیدم؛ روی میز پر از چاقو، قمه و حتی شمشیر. حاصل بازرسی یک بند بود و یافته هایی حاسازی شده در محل های خاص، از جمله درون قاب تلویزیون برای روز مبادا، زمان درگیری اتفاقی یا دعوا به نیت قتل!

و این گونه است که هر از چندگاه دعوا و قتلی درون زندان های جمهوری اسلامی  شکل می گیرد، اما کمتر خبری می شود و جز دوستان و بستگان قاتل و مقتول کسی از آن اطلاع پیدا می کند؛ از این قتل های اتفاقی یا چون مورد وحید مرادی، سازماندهی شده، حتی در صفحه حوادث روزنامه های کثیر الانتشار رد و اثری دیده نمی شود!

https://t.me/isaharkhiz

عیسی سحرخیز


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

یک نظر

  1. با درود فراوان به آقای سحر خیز، سپاس از شما که با شجاعتی بینظیر از بی عدالتی هایی می نویسید که کسی خواهان برچیدن آنها نمیشود. نوشته های شما را می خوانم و صداقت و شجاعت شما را می ستایم.