مجتبی محکم: سه سوال بی‌پاسخ پس از چهل سال

سه شنبه, 9ام مرداد, 1397
اندازه قلم متن

مجتبی محکم

منبع: کانال تلگرام «راهبرد»

پس از گذشت ۴۰سال از براندازی نظام سلطنتی، ایران امروز هنوز پاسخی واضح برای سوالات اساسی ندارد و همین بلاتکلیفی فکری است که اوضاع کشور را چنین پیچیده ساخته است.

در واقع، بیش از آنکه ناکارآمدی سازمان‌های دولتی یا بی‌لیاقتی مسئولان موجبات بحرانی شدن وضعیت کشور را فراهم آورده باشد، این سهل‌انگاری در پاسخ دادن به سوالات بنیادین است که شرایط را آشفته کرده است.

ایران امروز، از جواب دادن به ۳سوال اساسی عاجز است و هنوز با وجود گذشت سال‌های طولانی و کسب تجارب مختلف نمی‌تواند یا شاید نمی‌خواهد پاسخگوی این سه پرسش‌ بنیادینی باشد که هر کشور بالاخره مجبور می‌شود روزی به آنها جواب دهد.

به بیان دیگر، شرایط ایران اکنون همچون شخصی است که پرداخت بدهی‌هایش را به تعویق انداخته باشد، به امید اینکه در آینده و با مساعد شدن شرایطش آن مطالبات را بپردازد؛ اما چرخ روزگار چنان وضعی را بر آن تحمیل کرده که هر روز امکان پرداخت بدهی‌ها برای او مشکل‌تر می‌شود و این شخص آرزو می‌کند ای کاش زودتر برای پرداخت این بدهی‌ها اقدام کرده بود.

اما سوالات بنیادینی که ایران تاکنون از پاسخ به آنها طفره رفته است، کدامند؟

این سوالات عبارتند از اینکه:

۱- نظام حاکم بر ایران دموکراسی (حاکمیت مردم) است یا تئوکراسی (حاکمیت خدا)؟

۲- نظام اقتصادی ایران دولتی است یا آزاد؟

۳- ایران نظام بین‌الملل را می‌پذیرد یا آن را رد می‌کند؟

اولین نکته‌ای که باید به آن درباره این سوالات اشاره شود، این است که موضوع یادداشت حاضر این نیست که کدام نوع نظام حکومتی یا اقتصادی برای ایران مناسب‌ است یا اینکه پذیرش نظام بین‌الملل بهتر است یا عدم پذیرش آن.

بلکه بحث بر سر این است که ایران آگاهانه یا ناآگاهانه از پاسخ دادن به این سوالات طفره رفته و همین پاسخ ندادن است که اکنون گریبانگیرش شده است.

به بیان دیگر، اساسا نمی‌توان میان دموکراسی و تئوکراسی سازگاری به‌وجود آورد یا اینکه نمی‌توان برای همیشه در زمینه انتخاب میان اقتصاد دولتی و آزاد، این دست و آن دست کرد. همچنین، نمی‌توان تا ابد درباره پذیرش یا عدم پذیرش نظام بین‌الملل بلاتکلیف ماند.

شاید در اینجا این بحث مطرح شود که هیچ کشوری در خصوص هریک از این زمینه‌ها صفر یا صد نیست و هر کشور بنابر شرایط و منافعش در این میان جایگاهی را برای خود تعیین می‌کند.

در پاسخ به این مطلب، باید گفت: مشکلی که اکنون ایران با آن دست و پنجه نرم می‌کند این است که ایران جایگاه دقیق خود را در این میان مشخص نمی‌کند و مدام از این سر تا آن سرِ طیف در حال تغییر مکان است و هرگز مشخص نمی‌شود اولویت با کدام یک از دو سرِ طیف است.

در حالیکه در کشورهای موفق همواره مشخص است که هنگام بروز تضاد، اولویت کدام است.

اما مشکل اساسی‌تری که ایران با آن مواجه است، این نکته است که بسیاری از تصمیم‌گیرندگان، وجود این سوالات را انکار می‌کنند و طرح این سوالات را همچنان جدی نمی‌گیرند با این ادعا که ایران توانسته‌ الگویی ایجاد کند که به صورت بنیادین این پرسش‌ها را پاسخ دهد، مدعایی که برای رد آن می‌توان شواهدی انکارناشدنی ارایه کرد.

در اینجا با این هدف که نشان دهیم به‌هرحال، میان دموکراسی و تئوکراسی تعارض اساسی وجود دارد، مثالی می‌آوریم:

در یک نظام دموکراتیک، تلاش برای برکناری شخص اول کشور،‌ علاوه بر اینکه ممنوع نیست، مورد ترغیب و تشویق هم هست و مردم در این زمینه حق دارند به شخص یا گروه‌هایی که هدف خود را کنار گذاشتن قدرتمندترین مقام مملکتی قرار داده‌اند، کمک کنند. اما در نظام تئوکراتیک اساسا چنین وضعی وجود ندارد و مردم حتی نمی‌توانند به مقوله برکناری شخص اول مملکت نزدیک شوند.

همانطور که در ابتدای بحث هم مطرح شد، موضوع یادداشت حاضر این نیست که کدام نظام بهتر است بلکه موضوع این است که در ایران در این زمینه بلاتکلیفی وجود دارد.

درباره تعارض میان نظام اقتصادی دولتی و آزاد هم می‌توان مثال‌های زیادی مطرح کرد،‌ جالب اینکه حرکت ایران بر روی این طیف آن‌قدر سریع است که سردرگمی را برای فعالان اقتصادی به اوج رسانده و افراد اعتماد خود را به این سامانه از دست داده‌اند.

مثلا در زمینه مداخله در بازار سکه، دولت در عرض کمتر از ۷ماه رفتارهای کاملا متناقضی را از خود بروز می‌دهد.

در دی‌ماه گذشته و با بروز تغییرات اندکی در قیمت سکه، دولت در این بازار مداخله و قیمت آن را کنترل کرد. اما همین دولت با وجود نوسان‌های شدید در مردادماه، هیچ مداخله‌ای در این بازار نمی‌کند و گویی همین دولت نبوده که خود را موظف به حضور در این بازار می‌دانسته است.

اگر ایران به مداخله دولت در اقتصاد اعتقاد نداشت، می‌شد مقاماتی که سرمایه‌های مملکت را در قالب سکه ارزان به تاراج گذاشتند را توبیخ کرد و اگر ایران به اقتصاد دولتی اعتقاد داشت، اکنون می‌توانست مسئولانی را که صرفا بازار سکه را نظاره‌ می‌کنند و برای کنترل قیمت آن هیچ اقدامی انجام نمی‌دهند، مجازات کند. اما متاسفانه این بلاتکلیفی مانع از هریک از این اقدامات می‌شود.

در زمینه رابطه ایران با نظام بین‌المللی هم می‌توان مثال‌های مختلفی مطرح کرد.

مثلا اگر ایران به نظام بین‌المللی اعتقاد دارد،‌ چرا هرازگاهی بحث بستن تنگه هرمز را مطرح می‌کند و اگر به نظام بین‌المللی اعتقاد ندارد، چرا در طول این سال ها اجازه داده که ناوگان‌های عظیم کشورهای متخاصم از این تنگه عبور کنند تا در همسایگی ایران پایگاه های نظامی ایجاد کنند؟

به‌هرحال، همانطور که در این یادداشت مطرح شد؛ اکنون با توجه به سخت شدن شرایط ایران از جهات مختلف، لازم است با پاسخ به این ۳سوال بنیادین، آرامش و اعتماد به ایران بازگردد تا مردم و مسئولان در مواجهه با مشکلات تکلیف خود را بدانند.

به بیان دیگر، در شرایط فعلی مهم این نیست که ایران میان تئوکراسی یا دموکراسی کدامیک را انتخاب می‌کند، بلکه آنچه اهمیت دارد عبور از این مرحله تصمیم‌گیری و انتخاب یکی از این دو گزینه است.

در زمینه انتخاب میان اقتصاد دولتی یا آزاد نیز، وضعیت به همین منوال است؛ چراکه بدون مشخص شدن رویه حاکم بر کشور در این خصوص، هیچ سرمایه‌گذاری حاضر نخواهد شد سرمایه خود را به ایران بیاورد.

در واقع، لازم است دولت دراین‌باره تکلیفش را با خودش روشن کند و به آنچه که اعلام می‌کند دست‌کم برای مدتی معین،‌ در هر شرایطی پایبند بماند.

درباره وضعیت رابطه ایران با نظام بین‌المللی نیز، آنچه مهم است تصمیم‌گیری است.

اینکه ایران یک روز حقوق خود را در مجامع بین‌المللی و بر اساس قواعد این نظام پیگیری ‌کند و روز دیگر با اعلام اینکه این نظام را به دلیل ظالمانه بودن نمی‌پذیرد و بدیهیات آن را مورد تهدید قرار دهد، قابل قبول نیست؛ زیرا زیان این بلاتکلیفی بیشتر از آنکه متوجه نظام بین الملل باشد، نصیب کشور خواهد شد.

اما اگر ایران در این زمینه تصمیم خود را گرفته باشد، علاوه بر اینکه در عرصه داخلی بهتر می‌تواند میان نیروها انسجام ایجاد کند، در عرصه جهانی نیز قدرتمندتر ظاهر خواهد شد.

از: ایران امروز


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.