شاهین نژاد: عوام زدگی خواص (۲)

دوشنبه, 23ام اردیبهشت, 1392
اندازه قلم متن

shahin-nejad

در مقاله پیشین، در نقد بخشی از نخبگان جامعه گفته شد که اینان که به اصطلاح از خواص جامعه (و نه توده عامی) بشمار می روند، نه تنها به بازسازی روح و روان جامعه ایرانی و مهندسی اجتماعی کمکی نمی کنند بلکه با عدم درک درست از مفاهیم بنیادی و انتقال این نادرستیها به کالبد جامعه موجب بدآموزی و آشفتگی بیش از پیش فکری ایرانیان می شوند. نمونه هایی چون ” الزام احترام به باورهای مردم” به جای “الزام احترام به حق افراد برای داشتن هر گونه باوری ” از آن دسته بد آموزیهای رایج خواص عوام زده در میان توده بوده است. همچنین قرار دادن “دموکراسی در جایگاه کعبه آمال و آرزوهای یک ملت” به جای “پذیرفتن دموکراسی به عنوان یکی از راهکارهای آزموده شده برای ایجاد جامعه ای مدرن و رو به جلو” از دیگر آشفتگیها و کج فهمی هایی است که خواص عوام زده به توده جامعه تزریق می کنند. به این دو مورد در مقاله نخستین پرداخته شد.

اکنون به دو مورد دیگر از این کج اندیشیها می پردازیم:

از دیگر نمونه های بد فهمی و بدآموزی در نزد “خواص عوام زده”، دادن حقانیت به زندانی سیاسی و یا جانباخته ای در راه یک آرمان سیاسی است. مظلوم دوستی در فرهنگ ما از مرز دلسوزی و همدردی با مظلوم گذشته است و به حد مظلوم پرستی رسیده است. ابراز همدلی و همراهی با ستمدیدگان، یک ویژگی اخلاقی پسندیده است که نشان از رادمردی و مهرپروری در فرهنگ ایرانی دارد. سوگواری دیرینه برای سیاوش در ایران باستان که در شاهنامه به روشنی اسوه ای از ستمدیدگی، پاکی و پایبندی به پیمان است، نشانگر آن است که در حماسه ملی ما نیز، مظلومترین فرد، محبوبترین هم هست.

پیرو سنت ستمدیده پروری و ستمدیده ستایی که در فرهنگ ما ایرانیان سراغ داشتند، از امام سوم شیعیان هم که چهره ای جنگاور و شمشیرزن بود، در دوره صفویه توسط آخوند های نورسیده از “جبل عامل” برایمان نمادی از مظلومیت و معصومیت ساختند.

امروزه روز نیز برای فردی که در نبرد با حکومتی کشته شده است و یا توسط دولتی به زندان افکنده شده است، کیش شخصیت می سازند و به دلیل جان سپردن در راه یک آرمان و یا به زندان افتادن به دلیل باوری خاص، به آن آرمان و یا باور حقانیت می دهند. روشن است که گرچه باید از حق افراد در بیان نظرات و عقایدشان دفاع کرد و با هرگونه سانسور، سرکوب و پیگرد دگر اندیشان، پیکار نمود ولی نفس کشته شدن فردی به دست عوامل امنیتی و یا زندانی شدن او به دستور دادگاههای حکومت، الزاما برای نظریات فردی که مورد ستم قرار گرفته حقانیت ایجاد نمی کند. به همین دلیل ضمن ابراز تاسف از کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت که بیشترشان از سازمان مجاهدین بودند و همدردی با خانواده های آنان، به هیج روی نمی توان به باورهای سیاسی و یا مذهبی آنان، مشروعیت داد همچنان که نمی توان به دلیل اعدام افسران عضو حزب توده در ارتش در دهه سی خورشیدی، مرام و عملکرد این حزب را تطهیر کرد.

یکی دیگر از مواردی که نمونه روشنی از آشفتگی اندیشه برخی از خواص جامعه ماست، بکارگیری گزاره “جدایی دین از دولت” به جای گزاره ” جدایی دین از حکومت” است.

عبارت نخست، برگردان انگلیسی به فارسی مفهوم Separation of Church and State”” می باشد. از آنجا که “State ” به درستی در ترکیبی چون “Nation-State ” به دولت-ملت ترجمه شده است که اشاره به شکل گیری واحدهای سیاسی بر پایه هویت ملی و تعریف شهروند در سده های هیجدهم و نوزدهم اروپاست ولی در فرهنگ سیاسی غالب امروز در میان ما ایرانیان، دولت به معنای کابینه وزیران و وزارتخانه های زیر نظر آنان است و شامل نهادهای برون از قوه مجریه نمی شود. بنابر این، جدایی دین از دولت تنها به معنای بیرون گذاشتن دین از وزارتخانه هست که حتما منظور نخبگان سکولار نیست. از آنجایی که آنچه مراد روشنفکران می باشد، بیرون نهادن دین و باورهای دینی از حوزه قانونگذاری، قوانین دادگستری و دیگر نهادهای قدرت همچون نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی است، گزاره “جدایی دین از حکومت” عبارت درست و جامعی است که باید به جای عبارت نارسا و ناقص ” جدایی دین از دولت” بنشیند. برخی نیز از گزاره “جدایی دین از سیاست” سخن می گویند که گر چه خواسته ای است مطلوب و خردمندانه ولی هیچ مکانیسمی برای کنترل آن موجود نیست و فاقد جنبه عملی می باشد. چون آبشخور انسان در تصمیم گیریها و جهت گیریهای اجتماعی اش، باورها و آرای شخصی اوست، با هیچ قانون و اهرمی نمی توان از تاثیر عناصر دینی و یا بیدینی افراد در زندگی اجتماعی آنان پیشگیری کرد. برای مثال، بسیاری از دینداران در آمریکا در انتخابات به حزبی که با سقط جنین آزادانه زنان مخالفت می کند، رای می دهند. آیا می توان با دیکته کردن عبارت “جدایی دین از سیاست” به آن دینداران گفت که حق رای دادن به فلان حزب را ندارند زیرا به دلیل باورهای مذهبی شان، تصمیم به اینگونه رای دادن گرفته اند. نمی توان به حوزه احساسی و ایمانی افراد وارد شد و اصولا در این مورد، ابزار و ضمانت اجرایی وجود ندارد. پس گزاره “جدایی دین از سیاست” نیز قابل انتشار و تبلیغ نیست و باید همان “جدایی دین از حکومت” را به عنوان خواسته ای مدرن و مترقی به جامعه عرضه نمود.

شاهین نژاد – بهار ۲۰۱۳


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.