دفاع سریع القلم از دانشگاه و صنف دانشگاهی

پنجشنبه, 21ام آذر, 1392
اندازه قلم متن

sarialghalam-mahmud

به نوشته اعتماد، استاد دانشگاه در دنیا تعریف مشخص دارد و کسی است که زندگی‌اش در دانشگاه است. یعنی عمده وقتش را در تحقیق و مطالعه و تدریس و راهنمایی رساله می‌گذراند. او مراتب سختی را گذرانده تا به این جایگاه رسیده است. در کشور ما انبوهی از افراد هستند که با دیپلم سراغ کار اجرایی رفتند و بعد از دوره‌یی لابه‌لای ده‌ها کار لیسانس و بعد فوق لیسانس و دکترا گرفتند. در حالی که دست کم در رشته‌های علوم انسانی یک استاد دانشگاه حداقل باید بر پنج هزار کتاب اشراف علمی داشته باشد.

در چند ماه گذشته به عنوان یک ایرانی بسیار متاثر شدم وقتی شنیدم یکی از وزرای پیشین در پاسخ به این سوال که شما حالا می‌خواهید چه بکنید، ‌گفت برمی‌گردم دانشگاه! گویی دانشگاه جایی است که همه در جیب‌شان دارند و وقتی وزیر و وکیل نشدند، به آن رجوع کنند.

در دفاع از صنف خودم می‌گویم که نباید تعاریف را مخدوش کرد. من معتقدم کسی که با علم سر و کار دارد، نمی‌تواند پوپولیست باشد. یک دانشگاهی در هر رشته‌یی با منطق و استدلال سر و کار دارد. کسی که دکترا دارد و پوپولیست است، اصلا درست درس نخوانده است.

گفته‌اند در سال جاری ۱۸۱ هزار نفر متقاضی دکترا داریم. اگر تمام کشورها را جمع کنیم و در یک ضریب، ‌ضرب کنیم، به این اندازه نمی‌شود. من معتقدم و دنبال این هستم که در بسیاری از جاها دوره‌های دکترا را تعطیل کنم زیرا مدرک‌گرایی بسیار به ما ضربه زده است. ما هزاران نفر را داریم که دکترا دارند، اما یک پاراگراف انگلیسی نمی‌توانند بنویسند و در دوره دکترا ۱۰ کتاب نیز نخوانده‌اند.

نخبه‌گرایی در جامعه ما مثل بسیاری از مفاهیم دیگر بد تفسیر شده است. برای مثال در کشورهای صنعتی دنیا مقصود از لیبرالیسم یک ساختار آزادیخواه است که در آن بهترین گروه‌ها و افراد به دنبال کار و تولید هستند. اما این واژه در ایران معنای کاملا متفاوتی یافته است. همچنین اصطلاح دموکراسی که بدون تحزب امکان‌پذیر نیست. اما ما دموکراسی را با انتخابات اشتباه می‌گیریم. در متون علم سیاست گفته می‌شود که در دنیا ۸۴ کشور دموکراتیک وجود دارد و ۱۱۸ کشور هم وجود دارد که در آنها انتخابات برگزار می‌شود. هدف از نخبه‌گرایی نیز انتخاب و گزینش بهترین‌ها برای بهترین تصمیم‌گیری‌هاست.

ما بیشتر قبیله‌های سیاسی داریم یعنی افرادی که سال‌ها با هم بوده‌اند و با هم انس یافته‌اند و یکدیگر را به خوبی می‌شناسند و در نتیجه با هم کار می‌کنند. این با مفهوم شهروندی متفاوت است. شهروندی ربطی به قوم و قبیله ندارد.

ما به آداب دینی بیشتر از باورهای دینی علاقه داریم. تجربه زندگی من نشان می‌دهد که هر چه بیشتر می‌کوشم یک ایرانی را بشناسم، بیشتر گیج می‌شوم. یک ایرانی لایه‌های متعددی دارد در حالی که شناخت یک ژاپنی خیلی ساده‌تر است. به تعبیر دکتر دینانی کل خلقت بر صدق بنا شده است. متاسفانه این صدق در زندگی ما بسیار محدود است.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.