چند کلمه در ارتباط با مقاله آقای رضا علیجانی

جمعه, 29ام آذر, 1392
اندازه قلم متن

saharm

جناب علیجانی

ضمن احترام متأسفم که هنوز هم نیروهای ملی مذهبی که در صداقت و میهندوستی بسیاری از آن‌ها شک ندارم نسبت به هدف‌ها و برنامه‌های خمینی و روحانیت همچنان دچار سوء تفاهم‌اند و نمی‌خواهند بپذیرند که خمینی آمده بود که قدرت سیاسی را صاحب شود و قرار نداشت که چنین قدرتی را جز با گروهی از خشن‌ترین و فرصت طلب‌ترین و جاه طلب‌ترین بخش روحانیت شیعه و با بازماندگان و میراثداران گروه تروریستی فدائیان اسلام تقسیم کند. او خود از‌‌ همان آغاز اقرار کرد که خدعه کرده بوده است و همه وعده‌های او در باره آزادی و همه ادعا‌های او در باره آزاد بودن صاحبان همه اعتقادات در حکومت آینده فریب و تقیه‌ای بیش نبوده است و البته روشن است که انقلاب نتیجه صد سال کوشش و زندان و رنج و خون و آرمانخواهی‌های گروه‌های بیشماری از ایرانیان آزادی خواه روشنفکر و چپ و لیبرال و دموکرات و آزادیخواهان معتقد مذهبی و غیرمذهبی از همه طیف‌ها بود و آن‌ها نمی‌توانستند بپذیرند که یک ملای حوزوی، به نام آزادی و با صورتک آزادیخواهی بیاید و از گـَرد راه نرسیده به کمک اوباش و بخشی از ملا‌ها و بازاری‌ها با تکیه بر اعتقادات ریشه دار دیرین و فقر فرهنگی جامعه به فریب توده های عوام دست زند و قدرت را مصادره و حق حاکمیت مردم ایران را یک جا غصب کند و حکومت ولایت فقیه (یعنی حق قیمومت ملا‌ها برملت ایران) تشکیل بدهد.

همه طیف‌ها و اقشار ایرانی به آرمان‌های خود و به آرزوهایی که در سر می‌پروراندند و برای آن از هست و نیست خود گذشته بودند پایبند بودند و برای تسلیم شدن محض و بی‌چون و چرا به یک راهزنی ی تاریخی ـ آنطور که خمینی و بهشتی و مطهری و سایر ملاهای حواری خمینی انتظار داشتند ـ آمادگی نداشتند.

مردمی که انقلاب را از آن خود می‌دانستند روش خمینی و ملا‌ها را که با وقاحت بر نا‌آگاهی و عواطف دینی مردم تکیه کردند تا از طریق فریب آنان پست ترین و قساوتگرانه ترین نوع استبداد (که‌‌ همان استبداد دینی ست و آقای طالقانی هم در سخنرانی معروفش به آن تأکید داشت) را به جای استبداد شاهی بنشانند به آسانی نمی‌پذیرفتند.

بنابر ابن مقاومت طیف‌های گوناگون مردم ایران (مثل زنان روزنامه نگاران و روشنفکران و…) در برابر پیمان شکنی و راهزنی تاریخی ملا‌ها یک مقاومت آزادی خواهانه و مشروع بود که البته هرگز با خشونت همراه نبود بلکه خشونت از سوی عوامل سر از بیغوله‌ها بیرون آورده‌ای اعمال می‌شد که سر نخشان به دست روحانیت و حواریون خمینی و همدستان آنان بود که غالبا از میان اوباش و مردم نا‌آگاه و تحریک شده سربازگیری می‌کردند.

خمینی قاعده بازی را به هم زده بود و ملا‌های همدست و حواری وی و به ویژه شخص او به نیکی می‌دانستند که برای آنکه چنین هدفی مقرون به موفقیت باشد و بتواند حکومت ملایان را در ایران بر قرار کند و آن را استحکام بخشد، به ناگزیر و بی‌چون و چرا می‌بایست بی‌رحمانه کشتار کنند و این کار را پیش از انقلاب در سینما رکس شروع کرده بودند و از‌‌ همان روزهای اول در مدرسه علوی و بعد در سراسر ایران ادامه دادند تا جایی که بی‌آزار‌ترین شخصیت‌های روشنفکر مذهبی مثل دکتر سامی را با تبر (یا مته برقی) کشتند وهمین طور که خود شما اشاره کرده‌اید تا امروز ادامه داده‌اند زیرا آسیاب قدرت حکومت دینی و ولایت فقیه فقط با خون می‌گردد و می‌بینید که همین امروز که با نام تدبیر و اعتدال مردم ایران را بازی می دهند، طی سه ماه بیش از صد تن را اعدام کرده‌اند و رئیس قوۀ قضائیه آنان لغو حکم اعدام را مغایر و مخالفت با اسلام می شمارد زیرا می داند حاکمیتی که امثال او در آن مدیر و همه کارۀ امر خطیر عدالت باشند جز با خون تغذیه نمی شود .

آقای علیجانی نمی‌باید بیش از این در باره چنین نظامی ایجاد سوء تفاهم کرد. این نظام بر کشتار بی گناهان استوار است و در آینده نیز بنیاد آن جز برکشتار بی گناهان دوام نخواهد یافت.

این حقیقت را می باید به ملت ایران یادآوری کرد و هرگز نمی باید پردۀ استتار بر آن کشید به خصوص این کار نمی‌باید بیش از این از سوی نیروهای مذهبی نزدیک به قدرت (طیف نهضت آزادی) که دست خون آلودی ندارند صورت گیرد (البته افرادی که آلودهء ظلم شده اند نیز متأسفانه در میان طیف مشهور به ملی مذهبی وجود دارند اما به نسبت دیگر جناح های حکومتی می توان آنها را جان و وجدان به سلامت برده ترین نیروهای مذهبی سه دهۀ اخیر ایران شمرد) .

ملت ایران و تاریخ از افرادی چون شما انتظار دارند که بیش از این خمینی را در هاله دست نیافتنی فره‌مندی و تقدس قرار ندهید.

ایرانیان بهای بس گزافی پرداخته اند تا مشتی ملای آزمند برای نخستین بار در تاریخ ایران صاحب قدرت مطلق سیاسی شوند و نهاد استبداد تاریخی سلطنت را با نهاد دین یک کاسه کنند و این حادثۀ شوم و ویرانساز ضد ایرانی و ضد تمدنی به نام خمینی ثبت شده است. برجسته ترین عامل این «شرکبیر» او بوده است و حرص سیری ناپذیر او به قدرت. هدف او جز تحمیل حاکمیت ملایان بر ملت ایران نبوده و برنامه و پروژۀ شوم و خان ومان برانداز وی بوده که موجب و موجد این نکبت و بدبختی ملت ایران در اواخر قرن بیستم میلادی شده است.

این حقیقت تاریخی را نخست می‌باید کسانی به روشنی و وضوح با مردم بگویند که زمانی گوشه چشمی به او و در نتیجه نقش در تداوم قدرت اهریمنی ملایان حکومتی داشته بوده‌اند و از این بابت به لحاظ وجدانی و تاریخی خود را در برابر ملت ایران و در برابر قربانیان این نظام کشتار مدیون احساس می‌کنند و در پی جبران مافات و آرامش وجدان خویشند.

م. سحر
پاریس

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.