بیانیه ی نهضت مقاومت ملی ایران به مناسبت شانزدهم دی ماه آغاز حکومت ملی دکتر شاپور بختیار

یکشنبه, 15ام دی, 1392
اندازه قلم متن

nehzat

بیانیه ی نهضت مقاومت ملی ایران
به مناسبت شانزدهم دی ماه
آغاز حکومت ملی دکتر شاپور بختیار

بر سر دوراهی انتخاب میان راه درست و کژراهه، ایمان خلل ناپذیرِ نشأت گرفته از آگاهی و خرد آدمی انگیزه ی اراده ی اوست. آگاهی از درون مسائل و خِرَد برای ارزیابی آنها.

دکتر شاپور بختیار، بدنبال سالها مبارزه ی خستگی ناپذیر علیه استبداد و خودکامگی شاه و کوشش در جهت احیای قانون اساسی مشروطه، و در اوضاعی که موج خان و مان برانداز انقلاب اسلامی ِ آیت الله خمینی در شرف حذف حاکمیت ملی مشروح در همان قانون اساسی بود، با قبول نخست وزیری در شانزدهم دیماه ۱۳۵۷ آخرین کوشش و کوششی پرخطر را برای نجات کشور ازخطر نابودی به کاربست و هرچند در ان کار موفقیت نیافت اما برای ملت و نسل های بعد از انقلاب اسلامی در ایران، از خود سرمشقی بزرگ و یادگاری ارزنده بجا گذاشت.

وامروز، و سی و پنج سال بعد، بجاست که با ملت ایران و بخصوص نسل جوان که در جستجوی راه درست است، یادِ یادگار بختیار را گرامی بداریم و در آن باره سخن بگوییم.

دکتر شاپور بختیار در گفتگو با دوستان جوان خود که به نهضت مقاومت ملی ایران پیوسته بودند، بیان می کرد که علاج واقعی اوضاع نابسامانی که جمهوری اسلامی بر ایران مسلط کرده، آزادیخواهی، استقلال طلبی و استقرار دموکراسی در ایران است. و ایران برای وصول به دموکراسی به انسان های دموکرات منش و وطن دوست احتیاج دارد. او راهنما و معلم سیاسی خود مصدق بزرگ را مظهر دموکراسی و آزادیخواهی می شناخت و در باره ی او میگفت: “من معتقدم که اگر مصدق را حتی در سال ۱۳۱۰، که می خواستند بکشند، کشته بودند و ملی کردن نفت هم باعث شهرتش نشده بود، باز همان خدمتی که در روشن کردن افکار مردم راجع به دموکراسی و حکومت پارلمانی کرده بود، برای باقی ماندن نامش در تاریخ ایران کافی بود.”

و همان انگیزه ی روشن کردن افکار مردم و برشمردن خطرات متوجه ملت و مملکت بود که قبول نخست وزبری توسط خود او را نیز بدنبال داشت. و بازعشق او به آزادی و نیک بختی انسان بود که اورا از دوران جوانی و مرحله ی آموزش دانش سیاسی، همواره در صف مبارزه با استبداد و خودکامگی قرار داده بود. برنامه ی دولت بختیار، اقدامات و خدمات او که در صفحات تاریخچه ی کوتاه اما پرارزش زمامداری او محفوظ می ماند، گویای واقعیت اعتقاد راسخ او به آزادی ها و بالاخص آزادی بیان و عقیده است و از همین رو بود که او، آزادی مطبوعات و زندانیان سیاسی را رأس کارهای دولتش قرار داد.

یک سال آتشوزی سینماها، رستوران ها و بانک ها و دیگر امکنه ی عمومی همراه با صدها قربانی، به بختیار و بسیاری دیگر نشان داده بود که شورشیان هوادار آیت الله خمینی، فردا، در صورت دستیابی به قدرت، با همان خشونت جنون آمیز کشور را به آتش خواهند کشید. باید کسی پیدا می شد و جرأت مقابه با این خطر را در خود می دید و آن را به مردم گوشزد می کرد. بختیار جرأت انجام این رسالت را درخود دید.

بختیار باید به مردم آن زمان، و نیز به آیندگان، نشان می داد که رهایی از دیکتاتوری شاه می توانست بدون سقوط در ورطه ی دیکتاتوری دیگری هم ممکن باشد؛ باید نشان می داد که این رهایی یک راه بیشترنداشت: نه گفتن به همه ی منجیان ادعایی، از شاه گرفته تا مدعی رهبری مذهبی، که در ماورای اراده ی آگاهانه ی ملی وعقل سیاسی نهادینه ی جمعی، مدعی مشروعیت دیگری بودند و همه ی قدرت را برای خود می خواستند.

در انجام این خدمت سترگ او تنها ماند، نه از این جهت که تکرو یا بلند پرواز بود، بل بدین علت که همه ی کسان دیگری که، با طول سابقه ای چون او یا بیشتر از او، باید نقش پیشرو و پرچمدار مقابه با خطر را به عهده می گرفتند چنان مرعوب اوضاع و دچار هوس قدرت بی خطر شده بودند که مانند پرنده ای که مرعوب مار می شود دچار فلج عقلی شده بودند. در این حالت آنان دیگر قادر به دیدن عواقب هولناک بیخردی خود، که ما سی وپنج سال است شاهد آنیم، نبودند. چنین خدمتی درچنین اوضاع استثنائی به مردی و به مَنِشی استثنائی، به شخصیتی آبدیده، برخوردار از دو خصلت روشن بینی و از خودگذشتگی، نیاز داشت. و بختیار آن شخصیت بود.

چه خوب است که در تأیید این حقایق، به بیانات زنده یاد دکترغلامحسین صدیقی و مصاحبه ی وی در روز شنبه ۱۶ دیماه ۱۳۵۷ با روزنامه اطلاعات اشاره کنیم: “دکتر شاپور بختیار آن طور که من می شناسم دارای دو ویژگی عمده است که او را از سایر رهبران ملی متمایز می کند. بختیار دارای آن چنان شجاعتی است که در این شرایط و در زمانی که همه در فکر قهرمان شدن و کسب وجاهت اند پا به میدان می گذارد. ویژگی دوم او عشق و علاقه ای است که به میهن دارد. علاقه او به استقلال ایران مسئله ای است که هرگز دچار تزلزل نشده است. و فکر می کنم در این برهه از تاریخ، این پیروزی ملتی است که آدمی مثل دکتر بختیار، مأمور تشکیل کابینه می شود و و بار دیگر نام بی زوال دکتر محمد مصدق رهبر نخستین انقلاب مردم شرق برعلیه استعمار انگلیس و عوامل و وابستگانش، از[سوی] دستگاههای ارتباطی که تا دیروز از اشاره به نام او وحشت داشتند، عنوان می شود. بختیار این شهامت را داشت که به میدان بیاید. وظیفه ما و همه رهبران ملی کمک به اوست. باید مملکت را نجات داد.

صحبت سر شخص دکتر بختیار،جبهه ملی، یا بنده و شما و حتی شخص اعلیحضرت شاه نیست، بلکه بحث بر سر مملکتی است که وظیفه ی حفظ وصیانتش به عهده ی ماست. شاید خیلی ها در حال حاضر خود را با آنچه هست تطبیق می دهند اما باید درون مسائل را نیز ارزیابی کرد. من معتقدم که کار خوب خیلی زود معلوم می شود. به این معنا که ممکن است در آغاز کار کسانی با دکتر بختیار مخالفت کنند. ولی این مهم نیست اگر او در چارچوب قانون اساسی رفتار کند و مخاطرات وضع موجود را باز شِمُرَد من مطمئنم مردم وطن پرست کشور ما، او را درک می کنند و به حمایتش بر می خیزند.”

در آن روزگار آشفته، بخشی از ما، مردم وطن پرست کشور، در محیط هیجان زده ای که خود در ایجادش کم و بیش سهیم بودیم، قدرت ارزیابی درون مسائل را از خود سلب کردیم و نشان دادیم که اگر عشق به وطن از چشمه ی فیاض آگاهی و خرد انسانی ننوشد انتظار نیک بختی عبث خواهد بود.

سی و پنج سال بعد از آن برهه ی تعیین کننده و بازگوکردن حوادثی که زاینده ی اوضاع امروزی شد، در آن صورت مفید و مؤثر خواهد بود که ما را بر آن دارد تا دیگر بار از ارزیابی درون مسائل، چه مسائل آن زمان و چه مسائل امروز، غافل نمانیم و، به دیگر سخن، به دیدن ظواهر اکتفا نکنیم.

برای ما، ملت ایران، از پیر گرفته تا جوان، و بالاخص نسل جوان که در اوضاعی بس سخت، بحق با امید و آرزوی زندگانی در بهروزی و نیکبختی، بسر می بریم، وظیفه ی اصلی آنست که هدفی را که ضامن بهروزی و نیک بختی است، یعنی آزادی و دموکراسی، فراموش نکنیم و با طرد ظواهر فریبنده و وعده های ناشدنی درچارچوب نظام موجود آن را ثابت کنیم، که آزموده را آزمودن خطاست. هشدارهای بختیار را بگوش دل بشنویم و در این دوران سخت اسارت در چنبره ی بختک جمهوری اسلامی، هر وسیله و یا شیوه ای را که برای مخالفت و مبارزه با این نظام جهنمی می گزینیم، در جهت رسیدن به هدف غائی و نهائی، یعنی ساخت ایرانی برخوردار از دموکراسی و استقلال و به معنی واقعی این کلمات، یعنی حاکمیت ملی، قرار دهیم.

ایران هرگز نخواهد مرد
نهضت مقاومت ملی ایران
۱۶ دیماه ۱۳۹۲ برابر ۶ ژانویه ۲۰۱۴


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

یک نظر

  1. تو عشق را جار می زدی
    (شعری برای شاپور بختیار)
    توضیح : این شعر را سال ها پیش برای شاپور بختیار سرودم . من در رابطه با او سه جزوه مفصل هم حدود سی سال پیش نوشته ام . . من از ظلمی که بر او رفت و کشته شدنش به دست رژیم جمهوری اسلامی سخت متاثرم ،همچنان که از برخاک افتادن پیکر پاک هر ایرانی آزادیخواهی به دست عوامل جمهوری اسلامی .آرزو می کنم روزی فرا رسد که در ایران من کسی به خاطر عقیده اش به زندان نیفتد، شکنجه و اعدام نشود.

    تو آمدی
    و عشق را به ارمغان آوردی
    و پرنده را .
    ما
    عاشقان را به قربانگاه خدایان بردیم .
    آوای مهر تو
    ــ در جادوی هیاهوی شهر ــ
    فرصت نیافت تا برگلوئی جاری شود .
    تو عشق را جار می زدی،
    در همه ی معابر
    و در گذار رود خروشان .
    خلق رویگردان،
    اما،دل مشغول گمگشتگی اش بود .
    طنین هشدارت
    در غربتی چنین غریب،گُم گشت .
    اینک نگاه کن !
    آن کوهِ استوار،
    با صد هزار، صدها هزار، دهان
    آوای مهرتو را تکرار می کند ؛
    عشق را، و پرنده را .