چنین گفت شیخ

سه شنبه, 2ام دی, 1393
اندازه قلم متن

sheikh

یادداشت وارده:

شیخ را گفتند:

دختران ما در امارات خرید و فروش می‌شوند!

فرمود: ملالی نیست، شیوخ آنجا برادران مایند و تجارت با آنان حلال!

گفتند: سن فحشا به دوازده سال رسیده

شیخ فرمود: خیالی نیست، سن تکلیف نه سال است!

گفتند: فقرا کلیه هاشان تمام شد، قلب‌ها را می فروشند!!

شیخ فرمود: اشکالی نیست، فقط ایمانشان را نفروشند!!!

مریدان گفتند: جوانان غرق اعتیاد و افیون شده اند!

فرمود: مادام که در مجالس مختلط لهو و لعب نکنند ملالی نیست !

گفتند: مردان سه جا کار می کنند و از مردی رفته اند اما همچنان مقروض و بدهکارند!

شیخ فرمود: هنوز از دوازده شب تا اذان صبح زمان کافی برای نماز شب دارند پس اشکال وارد نیست!

گفتند: مردم از فقر و بدبختی و بی عدالتی افسرده و گریان و نالانند!

شیخ فرمود:مرحبا، بسیار گریه کنید تا گناهانتان آمرزیده شود !

ناگاه مریدی عربده زد: وا مصیبتا، وا اسلاما در میدان ولیعصر چند تار مو بیرون همی زدندی.!

شیخ خشمگین شد و کف بر دهان آورد و ناسزا گفت و هروله کنان براه افتاد

مریدان زنجیرها و قمه ها و پنجه بوکسها برداشتندی و عربده کشان همراه با دبه های ۴ لیتری اسید برای ارشاد به موقعیت اعزام شدند


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.