رویارویی راهبردها در مذاکرات هسته‌ای به کجا می‌انجامد؟

پنجشنبه, 20ام فروردین, 1394
اندازه قلم متن

Ali Keshtgar8

پروژه‌ی هسته ای جمهوری اسلامی از جنبه اقتصادی شاید تا به امروز به اندازه جنگ هشت ساله برای ایران خسارت به بار آورده باشد. این مقاله به زیانهای کلان اقتصادی و خطرات زیست محیطی این پروژه نمی پردازد. بلکه صرفا به صف بندی های جهانی و داخلی موافقان و مخالفان حل منازعه هسته ای و اهمیت دستیابی به توافق برای ایران اشاره دارد.

اما پیش از هرچیز لازم به ذکر است که این تفاهم نامه که امید می رود تا سه ماه دیگر به توافق نامه ای قطعی بیانجامد، بدون عقب نشینی شخص خامنه ای از مواضع پیشتر اعلام شده اش ممکن نبود.

آنچه قرار است به عنوان حقوق هسته ای ایران پذیرفته شود، در بهترین حالت همانی است که ۱۲ سال پیش در دوره ی خاتمی نیز اگر جمهوری اسلامی به بازرسی های آژانس و همین محدودیت ها رضایت می داد، دست یافتنی بود. بدون آن که اقتصاد و صنایع کشور و معیشت میلیونها ایرانی به وضع فلاکت بار کنونی دچار شود. منتها خامنه ای در دوره احمدی نژاد که قطعنامه های شورای امنیت را کاغذ پاره تلقی می کرد تن دادن به آنچه که خود او امروز پذیرفته را به “شاه سلطان حسین” ( نامی برای تحقیر خاتمی ) نسبت می داد.

در رژیمی که اراده ی یک فرد بالاتر از اراده ملی و منافع ملی به حساب می آید و همه ی امور در قبضه فردی است که مسئول همه چیز است، و پاسخگوی هیچ چیز، نمی توان انتظار دیگری داشت. چه نحوه ی پایان یافتن جنگ ایران و عراق که بهترین فرصت ها برای پایان دادن به کشتار و ویرانی بیشتر و گرفتن دهها میلیارد دلار خسارت به هدر رفت، چه ماجرای گروگان گیری و اشغال سفارت آمریکا و چه اینک ماجرای ۱۲ ساله پرونده ی هسته ای که صدها میلیارد ثروت کشور و فرصت های بزرگ ملی و منطقه ای را برباد داده، نشان می دهد که دیکتاتوری ولایت فقیه بسیار ناکارآمدتر و در قبال مسایل پیچیده جهان امروز ناآگاه تر از دیکتاتوری سلطنتی است. اگر اعضای مجلس خبرگان رهبری که اکثریت آن را دست‌چین شدگان شخص “رهبر” تشکیل می دهند، ازاستقلال رای و وجدان ملی برخوردار بودند، به صرف همین پرونده ۱۲ ساله هسته ای رای به بی کفایتی خامنه ای می دادند. اما از این خبرگان رهبری و از آن مجلس شورای اسلامی که اکثریت اعضای آن جایگاه خود را مدیون رهبر و نه رای مردم می دانند و بسیاری از آنان به فسادهای اقتصادی آلوده اند چه انتظاری جزهمدستی در سرکوب مردم و سرپوش گذاشتن بر عواقب فاجعه بار تصمیمات و سیاستهای ویرانگر و ضدملی خامنه ای می‌توان داشت؟ خوشنودی ما از تفاهم نامه هسته‌ای نباید مانع از طرح این حقایق که فراموش کردنش به تکرار دوباره و چند‌باره این قبیل فجایع می‌انجامد، بشود.

خوشحالی امروز مردم از تفاهم نامه هسته ای امری طبیعی و نشانه احساس مسئولیت به سرنوشت کشورشان است. مردمی که در انتخابات ۹۲ به روحانی رای دادند، به شدت از برنامه هسته ای رژیم ناراضی بودند و در انتخابات به این سیاست و نماینده شاخص ان جلیلی که مورد حمایت شخص خامنه ای بود نه گفتند.

حالا مردم احساس می کنند که حرکت هوشیارانه ی آنان در خرداد ۹۲، نتیجه داده است. تظاهرات و شادمانی خیابانی مردم در شهرهای بزرگ و در شبکه های اجتماعی در عین حال به معنی هشدار و مخالفت آنان با کارشکنی های “دلواپسان” و “کاسبان تحریم” که همچنان برای به شکست کشاندن مذاکرات فعالند نیز هست.

جبهه جهانی دشمنان توافق هسته ای
دنیای مورد علاقه نتانیاهو و همه جریانات و محافل راست اسرائیل، و نیز محافل راست آمریکایی و اروپایی و صاحبان مجتمع های تولید جنگ افزار، دنیایی است که در یکسوی آن امثال جورج بوش میداندار باشند و در آن سوی دیگر دیکتاتورهای نادان اسلامیست و یا ناسیونالیست که علیه موجودیت اسرائیل فریاد می کشند. آنها در چنین فضایی است که قدرت مانور پید می کنند و می توانند به آسانی اهداف سیاسی و اقتصادی خود را دنبال نمایند. بزرگترین برندگان دوران هشت ساله احمدی نژاد و کودتای انتخاباتی ۸۸ خامنه ای محافل راست اسرائیل، عربستان و امیرنشین های خلیج فارس و بعد از آن، همه جریانات راست جهانی بودند.

در جریان ماجراجویی های هسته ای ۱۲ ساله‌ی گذشته خامنه ای و بلوک نظامی-امنیتی تحت امر او نیز برنده مستقیم اسرائیل و ارتجاع منطقه و جهان بوده است. و صد البته تنها بازمانده و درمانده اصلی آن ملت ایران است. عصبانیت امروز دولت اسرائیل و تندروهای داخلی و افراطیونی که درجریان تحریم ها منافع سیاسی و اقتصادی بی حساب و کتاب کسب می کردند امری قابل فهم است. اگر مذاکرات که نتایج آن هنوز شکننده و نامعلوم است و هنوز همه مراحل هفت خوان خطر را پشت سرنگذاشته به مصالحه ای پایدار بیانجامد و تحریم ها و شبح جنگ از سر ایران دور شود، سرچشمه‌ی اصلی توجیه تندروی ها و تنش های سیاسی خارجی، سرکوب‌های داخلی و سوء استفاده های اقتصادی بلوک نظامی – امنیتی حاکم خشک می شود. پس کاملا طبیعی است که همه جریانات جهانی و ایرانی که منافع و مصالح خود را در تشدید جنگ و خشونت در منطقه بحران زده خاورمیانه جستجو می کنند، همچنان در جهت به شکست کشاندن مذاکرات پایان نیافته هسته ای و برهم زدن توافق های شکننده کنونی فعال باشند.

بدینسان است که صرفنظر از انگیزه و نقطه عزیمت های متفاوت، یک اتحاد بین المللی علیه توافق هسته ای از مدتها پیش شکل گرفته و همچنان در کار کارشکنی در مذاکرات هسته ای فعال است. این جریانات به رغم مواضع و ماهیت متضاد و شعارهایی که علیه هم می دهند در به شکست کشاندن مذاکرات متحد یکدیگرند.همه آنها در ادامه تنش و تحریم ذینفع اند، از هم تغذیه می کنند و به شدت به یکدیگر نیازمندند و درست همین واقعیت است که تندروهای اسرائیلی و ایرانی و آمریکایی و اروپایی را در عمل همراه و همسو می کند. مهمترین عناصر تشکیل دهنده این اتحاد شوم به قرار زیر است:

۱- حکومت دست راستی اسرائیل به رهبری نتانیاهو
برای محافل دست راستی اسرائیل امنیت جهانی و ثبات منطقه ای اگر به سود آنچه که آنان امنیت و مصالح اسرائیل می دانند ارزیابی نشود، امری زیانبار است.

دولت اسرائیل در تهیه اسناد جعلی مربوط به سلاحهای کشتار جمعی در عراق و آماده سازی مقدمات حمله نظامی آمریکای جورج بوش به عراق نقش تعیین کننده ای داشت. دولت اسرائیل، عراق و سوریه ی یکپارچه و با ثبات را به زیان امنیت و موجودیت خود می دانست و امروزه به شدت از وضع این دو کشور مصیبت زده خوشنود است.

دولت نتانیاهو آرزو داشت و دارد که ایران نیز به سرنوشت عراق دچار شود و در این جهت در سالهای گذشته با بهره برداری رندانه از رفتار و گفتار فقهای حاکم بر ایران و رئیس جمهور دست نشانده شان (احمدی نژاد) به هر وسیله ای که می توانست متوسل شد. توافق هسته ای، رویای اسرائیلی سوریه ای کردن شرایط ایران و یا تبدیل ایران به عراق را نقش بر آب می کند. از همین رو است که نتانیاهو صراحتا می گوید :” برای شکست این مذاکرات و جلوگیری از توافق با ایران از هیچ تلاشی فروگذاری نمی کنیم.”

۲- تندروها و “دلواپسان” جمهوری اسلامی
این گروهها از آغاز دولت روحانی با مذاکرات هسته ای به مخالفت برخاسته اند. جنجال ها و مخالفت های انان با تفاهم نامه لوزان و به کار گیری همه ظرفیت هایشان در به شکست کشاندن مذاکرات در سه ماهه آینده امری کاملا طبیعی و به منزله نبرد مرگ و زندگی است. شاید مناسبات ایران و آمریکا پس از توافق هسته ای نیز عادی نشود، اما توافق هسته ای و لغو تحریم ها پیش شرط عادی شدن مناسبات ایران و آمریکا و نیز پیش شرط پیروزی راهبرد اعتدال و میانه روی در سیاست خارجی است و طبعا کسانی که در سایه تشدید بحران هسته ای و تحریم های اقتصادی، انزوای بین المللی ایران و سرکوب شدید داخلی، به رانت های اقتصادی و سیاسی دست یافته و جای پای خود را در هسته اصلی قدرت محکم کرده اند به آسانی تسلیم چنین چرخشی نخواهند شد. به این ترتیب در دوره ی سه ماهه‌ی آینده درگیری دو جبهه طرفداران و مخالفان توافق هسته ای در ایران و جهان تشدید می شود.

۳- افراطیون وجنگ طلبان کنگره سنای آمریکا
این جریانات که برخی از آنها منافع سوداگران بزرگ بازار جهانی جنگ افزار را نمایندگی می کنند و بعضی از آنها نیز زیر نفوذ لابی های قدرتمند آژانس یهود و دولت اسرائیل قرار دارند،، به شدت با راه حل صلح آمیز مساله هسته ای ایران مخالفند. راه حل نهایی آنها تشدید تحریم ها و نهایتا حمله نظامی به ایران است.

۴- عربستان و متحدان منطقه ای آن
درگیری های منطقه ای ایران و عربستان در سوریه، لبنان، عراق، یمن، بحرین و غیره مناسبات این دو کشور را در سالهای گذشته روزبه روز خصمانه تر کرده است. از قبل مناسبات خصمانه ایران و آمریکا و تحریم ایران در سالهای گذشته بهره های اقتصادی و سیاسی بزرگی نصیب عربستان و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس شده است. این کشورها به شدت با حل منازعات هسته ای و بهبود مناسبات ایران و آمریکا مخالفند و از قدرت اقتصادی و دلارهای نفتی خود برای به شکست کشاندن مذاکرات هسته ای و حفظ منافع خود بهره برداری می کنند. لابی های عربی و اسرائیلی در سطح بین المللی برای کارشکنی در مذاکرات ایران و ۱+۵ در گذشته فعالیت های هماهنگی داشته اند ومی توان حدس زد که در ماههای آینده این فعالیت ها تشدید شود.

۵- اپوزیسیون همراه با اسرائیل و عربستان
برخی از گروهها و محافل ایرانی مخالف جمهوری اسلامی دیرزمانی است که بطور ضمنی و یا صراحتا از مداخله نظامی خارجی در ایران حمایت می کنند. این گروهها که نمونه برجسته شان سازمان مجاهدین خلق به رهبری مریم رجوی است ( مراجعه شود به مقاله مجاهدین و سوریه‌ای کردن تحولات ایران )، در سالهای گذشته در مخالفت با حل منازعه هسته ای و روند مذاکرات نقش خبرساز و خبرچین برای محافل و قدرت های خارجی بازی کرده اند. این جریان ها امروز بی اعتبارتر از آن اند که بتوانند نقش مهمی علیه توافق هسته ای ایفاء کنند.

۶- وزارت خارجه فرانسه زیر نفوذ لابی های عربی و اسرائیلی
دولت های دست راستی اسرائیلی همیشه از سیاست خارجی گلیستی فرانسه در قبال خاورمیانه منزجر ومتنفر بوده اند. ژاک شیراک آخرین رئیس جمهور فرانسه است که به این دکترین وفادار ماند. در زمان او بود که فرانسه با لشکرکشی دولت جورج بوش به عراق که امروز عواقب فاجعه بار آن را همه شاهدند با قاطعیت مخالفت کرد. در آن زمان محافل دست راستی آمریکا و اسرائیل گسترده ترین کارزار تبلیغاتی ممکن را علیه دولت فرانسه به راه انداختند. سرکوزی که پیش از رسیدن به ریاست جمهوری علنا از حمله آمریکا به عراق حمایت می کرد، پس از به قدرت رسیدن، دکترین دوگل را کنار گذاشت و سیاست نزدیکی بیشتر با محافل دست راستی آمریکا و اسرائیل را در پیش گرفت. در زمان او تغییرات وسیعی در وزارت خارجه فرانسه آغاز شد و محافل هماهنگ با سیاست های خارجی جدید نفوذ بی سابقه ای در دستگاههای دیپلماسی فرانسه پیدا کردند. همزمان رسانه های دیداری و شنیداری متعددی توسط سرمایه داران و محافل نزدیک به سیاستهای خارجی جدید در فرانسه رشد بی سابقه ای پیدا کردند. سرکوزی حتی در حمایت از این رسانه ها، با تصویب قانون در مجلس نمایندگان این کشور، پخش آگهی های تبلیغاتی توسط رسانه های دولتی را کاهش داد تا بدین وسیله سهم اصلی بازار بزرگ آگهی های تبلیغاتی به تصرف رسانه های خصوصی درآید. بدیسنان بود که در دوره پنجساله ریاست جمهوری نیکلای سرکوزی نفوذ طرفداران محافل دست راستی بین المللی بویژه راست ایالات متحده واسرائیل در وزارت خارجه فرانسه و رسانه های این کشور ابعاد بی سابقه ای پیدا کرد. پس از شکست سرکوزی از فرانسوا هولاند که عمدتا نتیجه تشدید بحران اقتصادی فرانسه و رشد بی سابقه بیکاری در این کشور بود، فرانسوا هولاند سیاست خارجی سرکوزی را ادامه داد. او یکی از طرفداران شناخته شده ی اسرائیل (لوران فابیوس) را مامور تصدی وزارت خارجه این کشور کرد. می گویند فابیوس وقتی نام ایران را می شنود چهره ای عبوس به خود می گیرد. در دو دهه ی گذشته اقتصاد فرانسه روزبه روز ضعیف تر و بیکاری در این کشور مدام سیر فرازی داشته است. نیاز روز افزون فرانسه به بازار کشورهای ثروتمند عربی خلیج فارس سیاست خارجی این کشور را سخت تحت تاثیر قرار داده است ( مراجعه شود به مقاله انگیزه کارشکنی فرانسه در مذاکرات ژنو ). در سالهای گذشته نفوذ لابی های کشورهای عربی خلیج فارس و نیز دولت دست راستی اسرائیل در وزارت خارجه و حتی کاخ الیزه، این کشور را به یکی از حامیان فعال سیاستهای عربستان و اسرائیل در خاورمیانه تبدیل کرده است. بدین ترتیب فرانسه نقش خرابکاری و بازدارندگی در روند مذاکرات ایران و ۱+۵ برعهده گرفته است. لوران فابیوس در دو سال گذشته بارها این مذاکرات را به آستانه شکست کشانده است. برای اطلاع بیشتر خوانندگان را به مطالعه مقالات نشریات معتبر فرانسوی مراجعه می دهم:
مقاله لوموند در مورد دوازده سال مذاکره هسته‌ای
برنامه رادیو بین‌المللی فرانسه در مورد بحران هسته‌ای ایران
مقاله لوموند تحت عنوان موضع منحصر به فرد فرانسه در پرونده هسته‌ای
مقاله لوموند با عنوان تنش میان واشنگتون و پاریس بر سر مذاکرات هسته‌ای با ایران

یک روز پس از اعلام تفاهم نامه لوزان، فابیوس منفی بافی علیه این تفاهم نامه را آغاز کرد و بی اعتقادی خود را به مذاکرات به نمایش گذاشت. او گفت: “باید در ماههای آینده برای گرفتن امتیازات بیشتر و دستیبابی به توافقی محکم ایران را زیر فشار قرار دهیم و تحریم ها نیز باید در یک روند راستی آزمایی کاهش یابد نه آن که لغو شود. ” (نقل به معنی) برگرفته از رادیو کلاسیک (ساعت هشت بامداد روز پنجشنبه دوم آوریل) بلافاصله پس از پخش این سخنان لوران فابیوس، لوک فری((LUC FERRY فیلسوف دست راستی فرانسوی در همین رادیو ضمن تایید مواضع لوران فابیوس گفت که : ” اوباما برای جهان امروز مایه‌ی نومیدی است و طبیعی است که من از مساله مذاکرات هسته ای ایران و غرب به اوباما و روحانی اعتماد ندارم و سخنان نتانیاهو را در باره این تفاهم نامه درست می دانم.” به این ترتیب ضمن حفظ خوش بینی ها وامید به آن که مذاکرات در مسیری بی بازگشت قرار دارد نباید فراموش کرد که هنوز راه دشورای برای تبدیل این تفاهم نامه به یک توافق مورد قبول طرفین در پیش است. و قطعا لابی های اسرائیل و عربستان چه از طریق وزارت خارجه فرانسه و چه از کانال کنگره و یا سنای آمریکا خواهند کوشید مذاکرات را دراین مرحله حساس به بن بست بکشانند.

در درون ایران نیز “دلواپسان” و “کاسبان تحریم فعالیتهای خود را تا به آخر علیه دستیابی به توافق ادامه خواهند داد، هرچند که در ایران همه چیز در نهایت به تصمیم شخص خامنه ای مربوط است و احتمالا او برای نجات رژیم که به قول خمینی از “اوجب واجبات است” علیرغم میل باطنی خود به “نرمش قهرمانانه” ادامه خواهد داد. با این همه در صورت تشدید کارشکنی های بین المللی و امتیاز خواهی‌های بیشتر ۱+۵ بعید نیست خامنه ای نیز که همواره تردید خود را از به نتیجه رسیدن مذاکرات اعلام کرده، با افراطیون همراه شود.

مهمترین راه مقابله با افراطیون داخل ایران، حضور فعال مردم در صحنه برای پشتیبانی از مذاکرات است. واکنش شادمانه مردم بلافاصله پس از تفاهم ژنو بر فعل و انفعالات و صف بندی های درون جمهوری اسلامی از جمله بر رفتار و تصمیمات رهبر جمهوری اسلامی تاثیر می گذارد. فراموش نکنیم که اگر اعتراضات ۸۸ و مقاومت زندانیان سیاسی و رهبران محصور جنبش سبز نبود، خامنه ای در سال ۹۲ به همان رقابت بسیار محدود نیز که به پیروزی روحانی بر نامزدهای مورد حمایت او انجامید، تن نمی داد و ما امروز شاهد رسیدن روند مذاکرات به مرحله امروزی آن هم نبودیم.

مردم ایران در رفتار و کردار و مطالبات دودهه گذشته ( از دوم خرداد تا به امروز ) ماهیت دموکراسی خواهانه و صلح جویانه‌ی خودرا به جهانیان نشان داده اند. از این رو است که جهانیان ایران را به صرف مواضع و رفتار جمهوری اسلامی داوری نمی‌کنند و این خود یکی از فاکتورهای اثرگذار بر روند مذاکرات هسته ای است. پرزیدنت اوباما درآخرین گفتگوی خود به تاریخ ۱۶ فروردین با توماس فرید من روزنامه نگار نیویورک تایمز به این واقعیات اشاره می‌کند و در دفاع از دستیابی به توافق هسته‌ای با ایران به اهمیت توجه به همین خواسته‌های آزادی‌خواهانه و منش صلح طلبانه مردم نیز اشاره دارد. این مصاحبه رییس جمهور امریکا نشان می‌دهد که افکار عمومی و رفتار ایرانیان تا چه حد بر عزم او برای رسیدن به توافق هسته‌ای با ایران موثر بوده است. اوباما در این مصاحبه با توجه به سطح آگاهی جامعه ایران، در مقام یک رهبر سیاسی دورنگر به نقش آینده و تاریخی ایران در حفظ صلح و ثبات خاورمیانه تاکید دارد و از همین موضع به مخالفان سیاست آشتی‌جویانه آمریکا با ایران که شعارهای تند جمهوری اسلامی را می بینند اما ماهیت صلح طلبانه و دموکراسی خواهانه جامعه بزرگ ایران را نادیده می گیرند پاسخ می‌دهد.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.