کودتای ننگین بیست وهشت امرداد

جمعه, 27ام مرداد, 1391
اندازه قلم متن

پنجاه و نه سال از فاجعه ننگین کودتای بیست و هشت امرداد می گذرد کودتائی که با طرح و برنامه ریزی دول استعمارگر آن زمان یعنی انگلستان و آمریکا وبا سکوت اتحاد جماهیر شوروی ، توسط مزدوران داخلیشان انجام گرفت. با سقوط دولت ملی دکتر مصدق بزرگمرد تاریخ معاصر ایران زمین ، بیست و پنج سال دیکتاتوری وابسته بر کشورمان حاکم گشت لکه ننگی که هرگز از صفحه های تاریخ کهن ما ایرانیان پاک نخواهد شد. هرچند در این مدت توسط هواداران نظام پیشین کوشش بسیار شده است تا براین فاجعه ننگین رنگ دیگری بخشند . گروهی آنرا” رستاخیز ملی ” !! نامیده اند و افرادی هم می گویند گذشته را باید بگذشته سپرد و بفکر آینده بود . با اینکه طراحان کودتا به این عمل اهریمنی خود صریحاً اعتراف وآن را تقبیح نموده اند، حتا محمدرضا شاه در آخرین کتاب خود به نوعی به این خیانت اشاره نموده است و خواهرگرامیش با صراحت بیشتری به همکاریش با جاسوسان بیگانه اعتراف می کند در مقابل افرادی که خود را” جانثار خاک پای همایونی ” معرفی می کنند با بی شرمی تمام این خیانت بزرگ را ” رستاخیز ملی ” می نامند .

برای رسیدن به استقلال ، آزادی ، عدالت اجتماعی و رفاه و ترقی لازم است هرملت مبارزی ، تاریخ و حوادث سیاسی گذشته کشور خود را با دقت مورد مطا لعه قرار دهد و با عبرت گرفتن از علل شکست ها و پیروزی ها ، راه آینده خود را هموار سازد تا بار دیگر اشتباهات گذشته تکرار نگردد . آن کسانی که می گویند گذشته را باید به گذشته سپرد و به آینده نگریست ، یا از روی سادگی و نادانی بوده و یا از روی غرض و کینه ورزی است . اگر ملت ما بویژه رهبران و سازمان های سیاسی و روشنفکران جامعه علت شکست انقلاب مشروطه را با آن همه فداکاری و جنبش ملی کردن صنعت نفت را با آن همه اتحاد و یگانگی ، مورد بررسی و مطالعه قرار داده و از آن پند می گرفتند هیچگاه انقلاب بیست و دو بهمن اینگونه با شکست مفتضحانه روبرو نمی شد تا هواداران نظام پیشین چنین گستاخانه از پستوها بیرون آمده و زیر نام ” مشروطه خواهان ” از ملت ایران طلبکارهم بشوند . باید از این مدعیان مشروطه خواه پرسید : در آن بیست و پنج سالی که در اثر کودتای ننگین، قانون اساسی مشروطه زیر پا نهاده شد ، هیئت دولت و نمایندگان مجلس و قضات قوه قضائیه بجای احترام گذاردن به قانون اساسی که خون بهای پدران ما بود و اجرای کامل آن ، همگی پیرو “منویات ذات اقدس همایونی ” شدند و جز” فرامین هما یونی” هیچ قانونی در جامعه قابل اجرا نبود. این بانوان وآقایان کجا تشریف داشتند که پس ازمرگ مشروطیت به یاد آن افتاده ویقه پاره می کنند
درآن بیست و پنج سال حکومت استبدادی ، میهن دوستان آزادیخواه و دانشجویان مبارز بودند که جهت اجرای کامل قانون اساسی مبارزه نمودند ، شماری از آنان به جوخه اعدام سپرده شدند یا به زندان افتاده ویا تبعید گردیدند و یا خانه نشین گشتند ، در مقابل آقایانی که امروز دم از مشروطه پادشاهی میزنند، ساکت نشسته و تماشاچی آن همه قانون شکنی و بی عدالتی بودند و لب از لب هم نگشودند ولی اکنون که ملت ایران خط بطلان بر نظام پیشین کشیده است ، فیلشان یاد هندوستان کرده است .
مسبب و بانی سیه روزی امروز ملت ایران جز آخرین پادشاه پهلوی و هواداران پر و پا قرصش چه کسی میتواند باشد ؟

باره ها گفته و باز می گوئیم : زمانی که بفرمان ” ملوکانه ” درب سازمان های سیاسی وسندیکاهای کارگری و انجمن های دانشجوئی بسته شد وقلم های حق نویس شکسته و دهان آزادیخواهان دوخته گشت و بارها دانشگاه مورد هجوم سربازان و چماقداران حکومتی قرار گرفت تا با سرکوبی دانشجویان آزادیخواه ، سکوت مرگبار را برجامعه حاکم نمایند تا دیگر صدای آزادی و عدالت خواهی به گوش ها نرسد و ” خاندان جلیل سلطنتی ” بتوانند بر جامعه حاکم و فرمانروا مطلق گردند و مردم رعیت و دست بوس آنان گردیده و در بیخبری کامل بسر برند و خبرها فقط پس از گذشتن از صافی ساواک انتشار یابد . تنها مساجد ، حسینیه ها ، انجمن های ریز و درشت اسلامی به روی مرم ازهمه جا رانده شده باز ماند تا به ناچار مردم به آن مکان ها روی آوردند و واژه آزادی و عدالت و مساوات را در آن مکانها که حتا در دور افتاده ترین روستاها وجود داشت بشنوند و فریب خورده و به ناچار ناجی خود را در بین دستاربندان بجویند . زمانی که پادشاه تحصیل کرده فرنگ ، خود شاهد معجزات فراوانی باشد و به مکه مشرف شود و هر چندگاه به زیارت آرامگاه بزرگان دین برود وامام زمان را با چشم خود ببیند وووو… ، چگونه میتوان توقع داشت که مردم ساده دل تصویر خمینی را در ماه نبینند و وعده های فریبنده اش را در باره مجانی شدن آب و برق و اتوبوس و اینکه همه مردم صاحب خانه خواهند شد باور نکنند و گفته های شیرین دستاربندان ریاکار را در مورد آزادی و عدالت و مساوات نا دیده گرفته و به پشتیبانی آنها برنخیزند؟

آیا آنهائی که با وقاحت تمام ، کودتای ننگین بیست وهشت مرداد را”رستاخیز ملی” میخوانند

آیانمی دانند که برادران رشیدیان ، گروهی از پرسنل ارتش و شهربانی ، کانون افسران بازنشسته ، اوباش و چاقو کشانی چون طیب حاج رضائی – حسن رمضان یخی – اصغر خالدار –ناصر جیگرکی- شعبان بی مخ و… ، زنان بد نامی چون ملکه اعتضادی ها ، پری آژدان قزی ها … و گروه های مذهبی زیرامر “آیت الله” سید ابوالقاسم کاشانی ، سید محمد بهبهانی ، شیخ بهاءالدین نوری ، شیخ احمد کفائی خراسانی ، “حجت اسلام و المسلمین” شمس قنات آبادی و آیت الله عظما بروجردی ، سازمان فدائیان اسلام ، مجمع مسلمانان مجاهد و… .

همچنین خود فروختگان سیاسی چون دکتر مظفر بقائی ، حسین مکی ، حائری زاده ، علی زهری میراشرافی و… بودند که علیه نهضت ملی ایران وارد میدان شدند و فرامین کرومیت روزولت فرستاده « پرزیدنت آیزنهاور » را با موفقیت به انجام رساندند.
در فردای کودتا ننگین روزنامه نبرد ملت وابسته به فدائیان اسلام نوشت :
” مصدق غول خون آشام و یاران آدم کش او به زنجیر کشیده شدند . ”

محمد رضاشاه در آخرین کتاب خود ” پاسخ به تاریخ ” ضمن اشاره به دیدار مخفیانه خود با فرستاده سازمان جاسوسی آمریکا ادامه می دهد که :
“در مردادماه ۱۳۳۲ پس از حصول اطمینان از پشتیبانی ایالات متحده آمریکا و انگلیس که سر انجام سیاست مشترکی را آغاز کرده بودند و پس از بررسی اوضاع با کرومیت روزولت فرستاده سازمان مرکزی اطلاعات ایالات متحده ، برآن شدم که برای یافتن راه حلی وارد عمل شوم ” یعنی فرامین پرزیدنت آیزنهاور و مستر چرچیل را اطاعت نموده و به اجرا گذارم .

امروز نتیجه آن خیانت بزرگ را همگی با چشم خود می بینیم . هواداران نظام پیشین خود بهتر می دانند که کودتای بیست و هشت مرداد توسط دول استعمارگر علیه دولت ملی دکتر مصدق طرح ریزی شد وتوسط مزدوران داخلی به انجام رسید در ضمن اخطاری هم به ملت های جهان سومی بود که اگر علیه منافع نامشروع استعمارگران بخواهند اقدامی نمایند آنچه در ایران گذ شت بر سر آنها نیز خواهد آمد .

در این چندسال اخیر مدیران و دست اندر کاران و برنامه ریزان خارجی کودتا ننگین بیست و هشت امرداد، با مصاحبه ها وانتشار خاطرات خود نقطه ابهامی در این راستا باقی نگذاشته اند . حال چند نفر خود فروخته ایرانی نما برای بدست آوردن دل ازمابهتران!! ، قلم بدست گرفته و علیه دکتر مصدق بزرگمرد تاریخ ایرانزمین مزخرفاتی را سر هم کرده ومی کنند و خود را تاریخ نویس و یا محقق سیاسی معرفی می نمایند و با این عمل بی شرمانه، آبروی نداشته خود را بیش از پیش در نزد ملت شریف ایران برده و می برند . این نشان دهنده واقعیتی است که نام مصدق هنوزدشمنان آزادی و استقلال و عدالت را به وحشت می اندازد چون می بینند ، چراغی را که مصدق فرا راه ملت های در بند استبداد و استعمار نهاد هرگز خاموش شدنی نیست و تا رسیدن به استقلال ، آزادی ، عدالت اجتماعی و رفاه و ترقی ، راه مصدق همچنان ادامه خواهد داشت .
هم میهنان !

با پند و عبرت گرفتن از علل شکست های انقلاب مشروطه ، نهضت ملی کردن صنعت نفت و

انقلاب بیست و دوبهمن ، باید از پراکندگی که همواره خواست دشمنان ایران بوده است درآئیم و دست بدست هم داده و با کمک هم ، کشور عزیزمان را از سرا شیبی سقوط نجات دهیم و با رسیدن به آزادی و برقراری عدالت اجتماعی در سایه نظامی مردمسالار در کنار هم باشیم و با بینش و درایت کامل اجازه ندهیم در همبستگی ما خللی وارد آورند همانگونه که در سه جنبش گذشته انجام گرفت و ما را به نقطه اول باز گرداند . باید همواره این حقیقت را در نظر داشت:
گذشته چراغ راه آینده است

توجه داشته باشیم ما قبل از هر چیز ایرانی هستیم . آذری ، کرد ، بلوچ ، لر ، ترکمن ، خوزی ،
گیلک و مازندرانی وفارس و… همه اعضای یک خانواده هستیم و از حقوق مساوی برخوردار بوده
و در اداره کشورمان به یکسان شریک و سهیم هستیم با هر مرام و هر آئینی که داشته باشیم ، مهم
ایرانی بودن ماست.

درود بر روان پاک مصدق بزرگ پیشوای نهضت ملی ایران
درود بر روان پاک دکتر حسین فاطمی سردار نهضت ملی ایران
درود بر روان پاک پروانه و داریوش فروهرجان باختگان راه آزادی و عدالت درود بر کارگران ،زنان ،معلمان ، دانشجویان مبارز و تمامی زندانیان سیاسی

آدینه – بیست و هفتم امرداد ۱۳۹۱
محمود مهران ادیب


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

۹ نظر

  1. معلوم میشود که نه‌ از اوضاع فرانسه خبر دارید و نه از آلمان. حالا یک سوال آسان تر: آیا می‌دانید در آمریکا حزب کمونیست وجود دارد و اجازه فعالیت انتخاباتی هم دارد؟ آیا می‌دانید در همان آمریکا نژاد پرستان سازمانی به نام ” ک ک ک ” دارند و هیچ مقامی هم نمی‌تواند سازمان آن‌ها را تعطیل کند؟

    حالا یک سوال سخت: اگر شما فردا در ایران به قدرت برسید آیا من سلطنت طلب اجازه دارم حزب درست کنم و در انتخابات هم شرکت کنم؟ اگر فردا میتوانم پس امروز هم می‌تونم.

  2. سرفراز عزیز
    تا زمانی که با سفسطه و مغلطه میخواهید ننگ را با رنگ های فریبنده پاک کنید، هرگز نمیتوان به گفتگویی سازنده دست یافت. شما ابتدا بنای کارتان را با اتهام زنی میگذارید، وقتی پاسخ میشنوید بجای دفاع منطقی از اتهاماتی که زده اید، مدعی هم میشوید و مظلوم نمایی هم میکنید که “مگر من سلطنت طلب حق زندگی ندارم”!!! قربان، مگر کسی شما را “تهدید به قتل” کرده که شما این فریادها و شیونهای “مظلومانه”!!! را سر داده اید؟ اگر شما پس از اینهمه مطالعه ای که فرموده اید، هنوز نمیدانید که کودتا چیست و چرا ۲۸ مرداد کودتا است، پس قاعدتا منابع درستی را برای مطالعه انتخاب نکرده اید. منابعی که برای مطالعه انتخاب فرموده اید بسیار سطحی، یکطرفه و مغرضانه هستند. آیا من حق ابراز این نظر را دارم یا آنکه انا متهم به تهدید “حق حیات” جنابعالی “سلطنت طلب” میشوم؟
    شما فرموده اید که “آیا می‌دانید در آلمان حزب نازی اجازه فعالیت دارد؟ ” به نوبه خود از شما میپرسم که ایا میدانید که مطابق قانون اساسی آلمان، حزب نازی حق شرکت در انتخابات را ندارد؟
    دوباره فرموده اید که : “آیا می‌دانید در فرانسه انجمن دفاع از خانواده سلطنتی بوربون وجود دارد؟ آیا می‌دانید در همان فرانسه هنوز هواخوهان ناپلئون برای خود دار و دسته دارند؟” و من به نوبه خود از شما میپرسم که آیا نمیدانید که رژیم فرانسه سالهاست که جمهوریست و اعضای خاندان بوربن، نه تنها ادعای حکومت ندارند، بلکه بر خلاف خاندان پهلوی و کودتاچیان پهلوی طلب، انقدر شرم دارند که سعی در لاپوشانی جنایات و خیانتهای خاندان خود ندارند. مهمتر از ان، اگر هم کسی از ان خاندان بوربونها سعی در لاپوشانی و ماستمالی ان جنایات کند، هر فرانسوی این حق را دارد که ان جنایات و خیانتها را یاداوری کند و با سفسطه و مغلطه آنها مبارزه نماید و کسی مثل شما نیست که با مظلوم نمایی، ان منتقد فرانسوی را بابت یاداوری گذشته های ناخوشایند بوربونها، متهم به “تهدید حق حیات” طرفداران بوربونها نماید. آیا من منتقد در مکتب شما حق ابراز نظر خود و مخالفت با مطالعات شما را دارم یا قرار است که خفقان بگیرم؟
    دست آخر فرموده اید که: ” آیا می‌دانید دمکراسی یعنی‌ چه؟” و من به نوبه خود از شما میپرسم که آیا میدانید که گفتگوی سازنده چیست و گفتگوی سازنده با اتهام زنی نمیتواند جور دربیاید؟
    نهایتا از شما میپرسم که در زبان شسته رفته و ادیبانه، غیر احساسی و دموکراتیک جنابعالی، چه لفظی را باید برای اشاره به کودتاچیان و خائنین ۲۸ مردادی بکار برد تا ضمن آنکه مورد قبول شما هم باشد، مرتکب خیانت به حقیقت هم نشود؟
    ممنون از پاسختان.

  3. جناب رها،

    فکر می‌کردم می‌توان گفتگو سازنده داشت. ولی‌ با کامل تاسف چیزی عایدمان نشد. این بازی با کلمات نیست بلکه نامش استفاده درست از واژه است.حالا گیرم من سلطنت خواه باشم آیا حق زندگی‌ ندارم؟ گیریم من بنا به مطالعاتم به نتایجی‌ رسیدم، آیا حق ندارم ابراز عقیدهٔ کنم؟ به قول یک نفر در اینترنت “شما شیفتگان مصدق که امروز تحمل یک انتقاد ساده را ندارید اگر فردا به قدرت برسید چه خواهید کرد؟”

    آیا می‌دانید در آلمان حزب نازی اجازه فعالیت دارد؟ آیا می‌دانید در فرانسه انجمن دفاع از خانواده سلطنتی بوربون وجود دارد؟ آیا می‌دانید در همان فرانسه هنوز هواخوهان ناپلئون برای خود دار و دسته دارند؟ آیا می‌دانید دمکراسی یعنی‌ چه؟

  4. “تا زمانی که اینگونه می اندیشی هیچوقت دست اتحاد به هیچ ایرانی را نمی توانی بدهی و مگر انقلابی چون انقلاب شکوهمند اسلامی! پدید آوری و دست اتحاد با اخوند جماعت را بدهی!همانطور که اول انقلاب دادی.تا زمانی که همچنان در کربلای ۲۸ مرداد باشی اخوندها بر ما حکومت می کنند.”

    مطمئن باشید که تا زمانی که افراد وداده ای مثل جنابعالی وجود دارند، ملت ما در صفوف اپوزیسیون رژیم، گرفتار دیکتاتورهای از قدرت افتاده ای باقی خواهد ماند که با کمال پررویی مدعی قدرتند و خواهان بازگشت به ان از روی دوش مردم. یکی توقع دارد که کودتای ۲۸ مرداد و فجایع آنرا، که روزگار کنونی ما نتیجه آنست، را با توجیهات صد من یک غاز ماستمالی کند، یکی دیگر بدنبال ماستمالی خاوران است و لابد اگر همینطور ادامه دهیم، ۳۰ سال بعد هم یکی مثل شما پیدا خواهد شد که بدنبال دادن دست اتحاد با امثال احمدی نژاد و فراموشی کهریزک است. لابد قرار است که دست در دست شاه و شیخ و دیگر دشمنان طبقاتی مردم، به سرود خوانان و امیدوار به دنبال آزادی باشیم!!!
    بقول سعدی
    /ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی/ کاین ره که تو میروی به ترکستانست/

  5. تا زمانی که اینگونه می اندیشی هیچوقت دست اتحاد به هیچ ایرانی را نمی توانی بدهی و مگر انقلابی چون انقلاب شکوهمند اسلامی! پدید آوری و دست اتحاد با اخوند جماعت را بدهی!همانطور که اول انقلاب دادی.تا زمانی که همچنان در کربلای ۲۸ مرداد باشی اخوندها بر ما حکومت می کنند.

  6. ostad gerami
    ba ghole shoma 59 sal az kodetah nagin va be gholi 59 sal az gheyame meli gozashte .
    ta chand sale dege bayad in harfaye bi moed be alan iran zad?
    che farghi be hale mane javan 26 sale irani dare?
    aya kar vase man meshi? noone va abe ast?
    vaghan ma che badbakht hastim omidemon be adamyee meshoma va taraf daran shah ast.
    vaghan ke shoma ha chizi joz fossil nistid.

  7. درود فراوان به اقای محمود مهران ادیب و تمامی جانباختهگان و کوشندگان راه ازادی و دمکراسی .. ننگ و نفرین بر استبداد طلبان علی الخصوص نوع عوامفریبانه اش مشروطه سلطنتی باد…

  8. “و بعد چرا کودتا؟ اصلا کودتا یعنی‌ چه؟ کودتا یک لغت فرانسوی است به معنی‌ قطع کردن یا ساقط دولت است آن هم به وسیله ارتش. آیا در ۲۸ مرداد کودتا شد؟ آیا ارتش دولت را سرنگون کرد و حکومت سرهنگ ها به روی کار آمد؟ آیا توسل به زور برای بر کنار کردن یک نخست وزیر سرکش که فرمان عزل خود را ندیده گرفته است کودتا است؟ از آن گذشته رفتار مودبانه سرلشکر زاهدی با مصدق و یارانش هیچ نشانی‌ از کودتا نمیدهد.”

    من نمیدانم که چرا طرفداران استبداد پهلوی با لغات بازی میکنند و برای توجیه خیانت شاه و دربار حتی از تجاوز به ساحت لغات و واژه ها نیز ابایی ندارند. “سرفراز” عزیز،
    مگر در روز ۲۸ مرداد دولت مصدق سرنگون نشد؟ مگر این کودتا توسط بخش هایی از ارتش انجام نشد؟ مگر حکومت سپهبد زاهدی که حکومتی نظامی بود جای دولت منتخب ملت را نگرفت؟ چرا شما میخواهید با لغات بازی کنید؟
    از ان گذشته شاه اساسا حق برکناری نخست وزیر را در حکومت مشروطه ندارد. این کار مجلس و نمایندگان منتخب ملت است. اینجا سرکشی از قانون توسط شخص شخیص “شاه” انجام شد که هم با بیرون گذاردن پا از گلیم قانون به خود جرات دخالت در کار کشور و عزل نخست وزیر را داد و هم با تبانی و زد و بند با استعمار گران و در ازا تامین نظرات و خواستهای زیاده خواهانه آنها، بر علیه ملت و نخست وزیر منتخبش کودتا نمود و اصل ملی شدن صنعت نفت را که ملت آنهمه برایش بها داده بود و دادگاه لاهه آنرا حق ایران میشناخت، زیر پای گذارد. قوانین مشروطه را هم با سرکشی از لحظه اول استقرار حکومت کودتا، درست مثل پدرش زیر پا گذاشت و با برقراری اختناق و استبداد مشغول خدمت به بیگانگان شد.

    از رفتار “مودبانه” زاهدی هم همین بس که پس از کودتا، آزادیخواهان به بند کشیده شدند، مرحوم دکتر فاطمی، معمار ملی شدن صنعت نفت، پس از زخمی شدن توسط اجامر و اوباش و چماقداران کودتا به ضرب گلوله کشته میشود. خود مصدق تبعید شد و در تبعید مرد. دختر کوچکش در اثر وحشیگری چماقداران کودتا تا آخر امر دچار عوارض روحی و روانی وخیم شد و در گمنامی و تنهایی در یک آسایشگاه روانی در سوئیس جان سپرد. روزنامه ها بسته شدند و ژورنالیست های مبارز، مثل مرحوم کریمپور شیرازی، این وجدان بیدار جامعه روزنامه نگاری ایران و مرغ حق مطبوعات ان زمان به جرم افشا روابط دربار پهلوی با استعمارگران بدستور اشرف پهلوی و در حضور وی، زنده زنده به آتش کشیده شد. من نمیدانم که در جایی که پای چماقداران و چاقوکشان و ارازل و اوباش وسط میاید، دیگر چه جایی برای “ادب” و “نزاکت” میماند؟!!! این جماعت با کودتا علیه نخست وزیر منتخب ملت مرتکب بزرگترین توهین و بی ادبی به مردم ایران و منتخب وی شدند.

    فرموده اید که :
    “چرا “ننگین”؟ ”

    ۱- چون کودتا علیه منتخب ملت همیشه ننگین است، انهم وقتی که همراه با زد و بند با قدرتهای زیاده خارجی باشد و به قیمت فروختن کشور و ملت و خواستهای آزادیخواهانه و دموکراتیک ملت به بیگانگان.
    ۲- چون استفاده از ارازل و اوباش و چاقوکشان برای حمایت از شاهی بد نام، قدر مسلم ننگین است. ضرب و شتم ملت و گروه های سیاسی مخالف شاه و بستن فضای آزاد قدر مسلم برای هیچ حکومتی احترام به همراه نمیاورد.

    فرموده اید که:
    “همچنین است که از تقلب انتخاباتی احمد نژاد به نام “کودتای انتخاباتی” اسم میبرتند. آخر “کودتای انتخاباتی” یعنی‌ چه؟”

    مطمئن باشید که واژه کودتا هر جا که نامناسب و نابجا باشد، در مورد کودتای ۲۸ مرداد کاملا بجاست. عین همین واژه را تاریخ نگاران و محققان تاریخ نیز به کار میبرند. حتی افسران انگلیسی و آمریکایی درگیر در کودتا نیز در مکاتباتشان در اشاره به این کودتا از همین لفظ استفاده کرده اند. چرا، چون تمام شرایط ملحوظ در تعریف کودتا را در خود دارد. تغییر دولت است با زور ارتش و نیروهای نظامی برای تسخیر قدرت سیاسی. البته عنصر “چاقوکشان” و چماقداران و لمپنهای مزدبگیر شهری را هم برای القا نوعی پایگاه توده ای برای شاه و دربار وابسته ان، به این مجموعه اضافه کردند.

  9. چرا “ننگین”؟ ما ایرانیان کی میخواهیم یاد بگیریم تا بدون دخالت احساسات تاریخ نویسی کنیم یا یک تحلیل ساده سیاسی انجام بدهیم؟ آیا تابحال به کتابی‌ که یک نویسنده آمریکایی‌ در مورد جنگ جهانی‌ دوم نوشته است برخورد کرده اید که در آن از حمله “ناجوانمردانه” ژاپن به پرل هاربر سخن بگوید؟ و یا در مورد حمله “شرم آور” هیتلر “ملعون” به لهستان داستان سرایی کند؟

    و بعد چرا کودتا؟ اصلا کودتا یعنی‌ چه؟ کودتا یک لغت فرانسوی است به معنی‌ قطع کردن یا ساقط دولت است آن هم به وسیله ارتش. آیا در ۲۸ مرداد کودتا شد؟ آیا ارتش دولت را سرنگون کرد و حکومت سرهنگ ها به روی کار آمد؟ آیا توسل به زور برای بر کنار کردن یک نخست وزیر سرکش که فرمان عزل خود را ندیده گرفته است کودتا است؟ از آن گذشته رفتار مودبانه سرلشکر زاهدی با مصدق و یارانش هیچ نشانی‌ از کودتا نمیدهد.

    همچنین است که از تقلب انتخاباتی احمد نژاد به نام “کودتای انتخاباتی” اسم میبرتند. آخر “کودتای انتخاباتی” یعنی‌ چه؟ ما ایرانیان کی میخومی یاد بگیریم تا واژه‌ها را درست و به جای خود به کار ببریم؟ این جور غلط غلوط سخن گفتن وقت نویسنده را راضی‌ می‌کند.