مرتضی کاظمیان: جنبش‌های اجتماعی؛ حکایت بی‌پایان

چهارشنبه, 14ام مرداد, 1394
اندازه قلم متن

kazemian

بحث در مورد جنبش‌های اجتماعی در ایران امروز اگر زمانی با انقلاب ۵۷ گره خورده بود و بعدتر، در دوران اصلاحات ـ به‌ویژه با جنبش زنان و جنبش دانشجویی ـ مطرح‌تر شد، پس از انتخابات ۱۳۸۸ بیش از پیش در ارزیابی رویدادهای پس از انتخابات پرمسئله و ابهام مورد استفاده قرار گرفت. شمار ناظران و تحلیلگرانی که جنبش سبز را از زاویه‌ی جنبش‌های اجتماعی ـ اعم از مدرن یا کلاسیک ـ تحلیل کرده‌اند، کم نیست. این ارزیابی‌ها موجب دامن زدن بحث‌های مربوط به مفهوم «جنبش‌های اجتماعی» در ایران امروز شد. بحث‌هایی که ادامه دارد؛ و گفت‌وگو در مورد وضع جنبش سبز ـ به‌ویژه پس از حبس خانگی رهبرانش، موسوی و کروبی و رهنورد ـ از زاویه‌ی تبیین همین کلیدواژه (جنبش‌های اجتماعی) همچنان مطرح است.

سعید مدنی، فعال ملی ـ مذهبی و جامعه‌شناسی که به‌واسطه‌ی همدلی و همراهی با جنبش سبز از سال ۱۳۹۰ محبوس است، در مقدمه‌ی چند ده صفحه‌ای کتابی که از درون زندان ترجمه و منتشر کرده (جنبش‌های اجتماعی”، منتخبی ازتألیف جف گردوین و جیمز ام.جاسپر) به این مقوله پرداخته و جوانب آن را کاویده و تبیین کرده است. او کوشیده است ضمن تبیین نظری این مفهوم، زوایای مختلف آن (ازجمله چگونگی تکوین، سازمان‌دهی، رهبری، کنشگران همراه، و دلایل افول جنبش‎‌های اجتماعی) را در مقدمه‌ی کتاب و نیز با ترجمه‌ی منتخبی از اثر گردوین و جاسپر تدقیق کند.

اهمیت این کتاب مستقل از پژوهش مولفان، شاید در نگاه و جایگاه ویژه‌ی مترجم باشد. دکتر مدنی کنشگری فعال در جامعه مدنی ایران است و نیز فعال سیاسی همدل با جنبش سبز. تحلیل‌های او در مورد اعتراض‌های گسترده پس از انتخابات ۱۳۸۸، و همراهی وی با جنبش سبز موجب شده که مقدمه‌ی چند ده صفحه‌ای کتاب و نیز ترجمه‌ی او، هوشمندانه، هدفمند و آگاهانه، و البته برای کنشگران مدنی و فعالان سیاسی ایران، مجموعه‌ای خواندنی و مفید باشد.

جنبش‌ اجتماعی؛ مقاومت‌ زنده

آنتونیو نگری، نظریه‌پرداز سیاسی معاصر، «مقاومت» را امری جاودانه، پایدار و زنده توصیف کرده که متناسب با شرایط تاریخی هر جامعه در اشکال متفاوتی پدیدار می‌شود. به باور وی، نیروهای متمایل یا حامل تغییر باید به صورت دائمی این اشکال مقاومت را بازیابی و حتی بازتولید کنند. نگری دگرگونی اشکال مقاومت را تابع سه اصل کلی می‌داند:

نخست، فرصت تاریخی یعنی شکل مقاومت در به چالش کشیدن قدرت؛ که مقوله‌ای زمانمند و مکانمند است و بنابراین کارگزاران تغییر همواره مترصد بهره‌برداری از امکاناتی هستند که در دوره تاریخی آنها وجود دارد.

دیگر اینکه بین اشکال در حال تغییر مقاومت و دگرگونی‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و به‌ویژه تکنولوژیک رابطه‌ی انکارناپذیری وجود دارد.

و آخر آنکه در فرایند تحول مدل‌های مقاومت، دستاوردها به‌گونه‌ای فزاینده، دمکراتیک‌تر‌، شفاف‌تر، و پایدارتر می‌شوند. به باور وی، مفهوم سنتی شورش تغییر کرده و نقش اینترنت و فضای آنلاین واجد اهمیت بسیار شده است.

مدنی با اشاره به دیدگاه‌ نگری تصریح می‌کند که پدیده‌های اجتماعی از جمله جنبش‌های اعتراضی را باید همچون موجودات زنده‌ای دانست که در فرایند تحول خود دستخوش تغییرات جدی می‌شوند. این تغییرات در طول حیات سیاسی و اجتماعی یک ملت اشکال نوین و تظاهرات متفاوتی خواهند داشت و مضامین یا ارزش‌ها، معیارها و روابط درون آنها دائما تغییر می‌کند. او می‌افزاید، نظام‌های سیاسی یا تمایلی به فهم این دگرگونی‌ها ندارند یا اساساً از هشیاری لازم برای درک آنها برخوردار نیستند.

وی در همین راستا، یکی از اشتباهات مهم رژیم پهلوی در ارزیابی اعتراض‌های مردمی در جریان وقوع انقلاب اسلامی را نشناختن تفاوت ماهوی این اعتراض‌ها با نهضت ملی و از آن مهم‌تر جنبش‌های مسلحانه‌ی نیمه دوم دهه ۱۳۴۰ ارزیابی می‌کند.

به باور این پژوهشگر اجتماعی، نیروهای سیاسی نیز از این خطا مصون نیستند زیرا چشم‎‌ا‌‌نداز، استراتژی و ملاک‌های دوری و نزدیکی آنها به سایر نیروها کاملاً تحت‌تاثیر ارزیابی و شناخت‌شان از جنبش‌های اعتراضی قرار دارد.

مفهوم و مختصات جنبش اجتماعی

مدنی در مقدمه‌ی کتاب به تبیین مفهوم جنبش اجتماعی می‌پردازد؛ ازجمله، آن را کوششی هماهنگ و مستمر توصیف می‌کند که توسط یک یا چند گروه اجتماعی برای رسیدن به هدف یا اهداف مشترک دنبال می شود.

مبادرت جمعی به‌منظور استقرار نظمی نو در زندگی، دیگر تعریف ارائه شده است. نیز عنوان می‌شود که ریسک‌پذیری یکی از متغیرهای مهم در جنبش‌های اجتماعی است که ربط وثیقی با انگیزه‌ها و عوامل توقف یا تداوم جنبش دارد. در چهارچوب این تعریف، جنبش‌های اجتماعی از رسوم و سنت‌های ویژه، رهبری و مدیریت، سازمان، تقسیم کار، ارزش‌ها و فرهنگ اختصاصی برخوردارند و می‌کوشند تا در استمرار حیات اجتماعی و ارتقای گذشته طرحی نو دراندازند.

اما فارغ از برخی ویژگی‌های عمومی جنبش‌های اجتماعی (ازجمله کنش جمعی، سازمان، رهبری، استمرار، هدف و قواعد و رسوم)، مدنی به تاکید آلن تورن بر سه مقوله‌ی «هویت»، «موضوع مبارزه»، و «مدل اجتماعی یا چشم‌انداز» در جنبش‌های اجتماعی اشاره و عنوان می‌کند که جنبش اجتماعی به‌مثابه‌ی یک کنش جمعی و گروهی، مستلزم آگاهی مشترک، احساس همدلی و وابستگی به گروه یا جماعت و یا حتی موضوعی اجتماعی است که کنشگران جنبش را از دیگران متمایز می‌سازد.

وی معتقد است که هویت معمولاً در قالب یک منشور منعکس می‌شود. هویت کیستی فرد، جنبش و جایگاه او را نسبت به سایر افراد جامعه که آن هویت را نپذیرفته‌اند، تعیین می‌کند. در جنبش‌های اجتماعی جدید هویت در قالب جنبه‌های نمادین و فرهنگی به شکل نیرومندی بروز و ظهور پیدا می‌کند و قادر است نظام‌های معنایی مسلط و فرهنگ غالب را به چالش کشد. به این ترتیب جنبش‌های اجتماعی جدید به نحو جدی دگرگونی‌های بنیادین در ساختار و باورهای فرهنگی پدید می‌‌آورند.

مدنی در ادامه پرسش مهمی را مطرح می‌کند: آیا هر تحرک یا اعتراض ناگهانی را می‌توان «جنبش اجتماعی» نامید؟ پاسخ وی منفی است؛ او اعتراض‌ توده‌های فقیر شهری در نیمه‌ی نخست دهه ۱۳۷۰ را در اکبرآباد و اسلام‌شهر، اراک، مشهد و برخی شهرهای دیگر شاهد می‌آورد و می‌نویسد: آن اعتراض‌ها نهایتاً واقعه‌ای اجتماعی را رقم زدند که استعداد و امکان استمرار نداشت. رویداد یا واقعه می‌تواند جزیی از تغییر اجتماعی محسوب شود که نهایتا به تولد جنبش منجر شود؛ اما خود جنبش اجتماعی نیست.

این، ملاحظه‌ای است که میان دیدگاه حامیان جنبش سبز و کسانی که آن را جنبشی اجتماعی توصیف می‌کنند، با کسانی که آن را اعتراضی انتخاباتی می‌دانند، مرزبندی می‌کند و تفاوت نگاه‌ها را توضیح می‌دهد.

پس از تکوین هویت و مطالبات عینی، واقع‌بینانه و حتی فایده‌گرایانه، همراستا و همسو با ارزش‌های آرمان‌خواهانه در متن جنبش، بحث سازمان مطرح است. مدنی فرآیند شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی و بحث سازمان را در سال‌های اخیر واجد تغییری معنادار می‌داند؛ روندی که از سازماندهی هرمی به‌سوی سازمان شبکه‌ای و افقی سوق یافته است. در همین مرحله به‌تدریج پدیده رهبری اعتراض شکل می‌گیرد. رهبری جنبش‌های اجتماعی از گذشته تا امروز کاملا تغییر کرده و از رهبری کاریزماتیک و مقتدر به‌سوی مدیریت عقلانی چرخش داشته است. در همین جاست که بحث عقلانیت و تدبیر در جنبش، و نسبت آن با خشونت خردگریز و غیرعقلانی تحمیل شده به جنبش‌های اجتماعی مورد تأمل قرار می‌گیرد. وضعی که محاسبات مبتنی بر «هزینه ـ فایده» را در طیفی از کنشگران دامن می‌زند.

از پس این همه، و بعد از طی فرآیند پیش‌گفته، جنبش‌های اجتماعی از نمادها، سنت‌ها و ارزش‌های ویژه‌ای برخوردار می‌شوند و به این ترتیب فرهنگ و هویت جدیدی شکل می‌گیرد که موتور محرکه جنبش می‌شود.

مدنی بزرگترین منبع جنبش‌های اجتماعی را “سرمایه اجتماعی” آن می‌خواند که در سیر حرکت جنبش بازتولید شده و بر قدرت و استحکام آن می‌افزاید. درواقع یکی از نوآوری‌ها و ابداعات جنبش‌های اجتماعی، توانایی در شناخت منابع به‌خصوص اعتماد و سرمایه اجتماعی و فعال‌سازی آنهاست. مقوله‌ای که فقدانش، منجر به کاستن معنادار توان اثرگذاری جنبش می‌شود.

ریزش و رویش نیروها در جنبش

ترغیب اعضا و حامیان جنبش به استمرار فعالیت در آن یکی از چالش‌های جنبش‌های اجتماعی است. جنبش‌ها اغلب سال‌ها یا حتی دهه‌ها باید برای ایجاد تغییرات مطلوب فعالیت کنند. از این‌رو جنبش‌ها پیوسته نیازمند جایگزین ساختن اعضای منفعل شده یا کنار رفته هستند. این مسئله اهمیت زیادی در سرنوشت جنبش‌ها دارد. بدیهی است در صورتی‌که افراد زیادی جنبش را رها کنند و در مقابل جنبش نتواند کنشگران دیگری را جایگزین آنها کند، جنبش رو به افول گذاشته و درنهایت خاموش و بی‌اثر خواهد شد.

با چنین نقطه عزیمتی، گردوین و جاسپر معتقدند فعالان جنبش اغلب به دلیل اتلاف زیاد وقت و فعالیت پراسترس از پا درمی‌آیند. کنشگران ممکن است زمانی که استراتژی و تاکتیک‌های جنبش را نابخردانه یا دور از توان خود یا غیرعملی و دور از واقع می‌بینند، از آن فاصله گیرند؛ حتی برخی ممکن است به گروه دیگری با استراتژی و تاکتیک‌های متفاوت بپیوندند. در مواردی نیز تغییرات در جو و فضای سیاسی ممکن است افراد را متقاعد کند که آرمان‌های ایشان، دیگر نامناسب یا غیرواقعی هستند.

کیفیت هیجان معترضان نیز عامل موثری در میزان و چگونگی مشارکت آنان در جنبش عنوان شده است. برخی هیجانات با احساسات درازمدت مردم مرتبط است، درحالی‌که سوی دیگر احساسات واکنش فوری نسبت به حوادث و اطلاعات است. و کار دشوار جنبش‌های اجتماعی شکل دادن به هر دو اینها و برقراری نسبت متوازنی میان این دو است.

افزون بر اینها، موفقیت جنبش‌ها در تغییر قوانین یا سیاست‌های دولت‌ها، ممکن است موجب کاهش انگیزه بسیاری از افراد مشارکت‌کننده شود. امتیازدهی حکومت به جنبش، حتی اگر همه‌ی نارضایتی‌ها و علائق مشارکت‌کنندگان را جبران نکند، موجب کسب رضایت یا تسکین طیفی از کنشگران و فاصله گرفتن آنها از جنبش یا تاکتیک‌های اعتراضی می‌شود. فراتر، امکان دارد که جنبش‌ها از موفقیت خود متأثر و حتی متضرر شوند. به تعبیر دیگر، درحالی‌که فرصت‌های سیاسی ممکن است موجب ظهور و فعال شدن جنبش‌ها شود، همچنین می‌تواند به تضعیف و افول آنها نیز بیانجامد.

پیچیدگی‌ها و مصائب و محدودیت‌ها در پیشبرد و گسترش و توفیق جنبش‌های اجتماعی، کم نیستند. بیهوده نیست که مدنی در بخشی از مقدمه‌ی مفصل کتاب، از چند تجربه‌ی موفق و مهم یاد می‌کند: جنبش اعتراضی سیاه‌پوستان آمریکا به رهبری مارتین لوترکینگ برای کسب حقوق مدنی، جنبش ضدآپارتاید به رهبری نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی، جنبش اعتراضی کارگران در لهستان به رهبری لخ والسا، و جنبش استقلال‌طلب و ضدخشونت هند به رهبری مهاتما گاندی.

ــــــــــــ
این مقاله پیش از این در سایت بی بی سی فارسی با کمی تفاوت منتشر شده بود.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.