رسول بداقی، معلم آزاده زندانی را آزاد کنید!

جمعه, 8ام آبان, 1394
اندازه قلم متن

rasul bodaghi

صدای بی صدایان باشیم!
رسول بداقی ، معلم آزاده زندانی را آزاد کنید!
جای معلم زندان نیست

امیرجواهری لنگرودی
پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۹۴ برابر با ۲۹ اکتبر ۲۰۱۵

رسول بداقی از زندان رجایی شهر در تاریخ ۲۳ خرداد ماه ۹۳، طی نامه ای به حسن روحانی در بخش هایی از آن نامه می نویسد:

«بیم آن داشتم که با این نامه حکم تازه‌ای بر سه سال زندان من افزوده شود اما اندیشه من بر احساساتم چیره گشت و به رسم انسانهای نترس و مبارز، بر آن شدم که شما را با برخی واقعیات آشنا کنم….

باید به اطلاع جنابعالی و بزرگترهایت برسانم که امروزه دغدغه دانش آموزان پرسش از معلم نیست. دانش آموزان و معلمان از درد مشترکی به نام دیکتاتوری حاکمان خودکامه رنج می برند. آنان امروزه با هم‌دیگر در یک صف بر علیه خفقان و سرکوب دینی به فکر راه چاره‌ای برای رهایی از زنجیر استبداد مافیای قدرت هستند.

دغدغه دانش آموزان بیکاری و اخراج پدران و مادران و هم وطنان و در آینده ای نزدیک، بیکاری خود آنان و فقریست که باید با آن دست و پنجه نرم کنند. امروزه دغدغه دانش آموزان تورم فلاکت باریست که خانواده آنان و ملت شریف ایران را اسیر خود کرده است و دهها سال است که به یمن برکت امثال جنابعالی با این دغدغه روزگار می گذرانند.

دغدغه های آنان آینده مبهمی است که شما و اطرافیان قدرت طلب برای آنان به ارمغان آورده اید. آزادی آنان دهها سال است که با ریاکاری و دروغ و دزدی حاکمان پایمال شده است….» (۱)

رسول بداقی کیست؟
رسول بداقی متولد کوهدشت لرستان، متاهل و دارای سه فرزند می باشد . بداقی دارای تحصیلات کارشناسی دررشته مدیریت آموزش است. بداقی نزدیک به سی(۳۰) سال سابقه ی کار در آموزش و پرورش به عنوان دبیر دبیرستان به ویژه در اسلام شهر را داشته است. رسول بداقی پس از اعتراضات مردم ایران در جنبش ضد استبدادی سال۸۸ ، در دهم شهریور ماه ۱۳۸۸ پس از احضار به اداره آموزش و پرورش اسلام شهر بازداشت و بعدتر در بیدادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی صلواتی، به اتهام ” فعالیت تبلیغ علیه نظام” و ” تبانی و تجمع به قصد برهم زدن امنیت ملی” به شش (۶) سال حبس تعزیری و پنج (۵) سال محرومیت از فعالیت های اجتماعی محکوم شد.

زندانی نمودن وی توسط مقامات، با ادعای غیبت غیرموجه رسول بداقی، و شرکت در اجتماعات غیرقانونی اعلام گردید. بدین ترتیب از آموزش و پرورش اخراج شده و حقوق معلمی او قطع شد. از سوابق او همراهی درمجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و عضویت هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران است.

در طول زندان، رسول بداقی ابتداء به بند ۴ زندان گوهر دشت کرج و سپس بند ۲۰۹ زندان اوین و بعد تر به زندان گوهردشت کرج و سپس به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد و در مدت دوران محکومیت خود اجازه مرخصی نیافت

بداقی طی مدت زندان، چنین بار اعتصاب غذا کرده و به دلیل انتشار نامه ای از درون زندان در خصوص اعتصاب غذای خود به سلول انفرادی بند یک زندان رجایی شهر منتقل شده است .
اما در رابطه با رسول بداقی این همۀ آن چیزی نیست که تنها متوجه او در زندان های جمهوری اسلامی شده است. خانواده اش نیز همواره در مخاطره وضعیت او هستند برپایه گزارش مندرج درسایت کلمه آمده است : « خرداد ماه امسال یکی از اعضای خانواده ی رسول بداقی در گفت و گو با کلمه به فشارها و رفتارهای خشن با خانواده رسول بداقی اشاره کرده و از بازجویی همسر و دختر بزرگ این معلم دربند گفته بود. بطوریکه آمده است: “روز شانزدهم اردیبهشت زمانی که رسول در انفرادی بود، در اقدامی عجیب مأموران به منزل او رفته و آنجا را مورد تفتیش قرار می دهند. در تفتیش منزل، ستایش و شکیبا دوقلوها بسیار ترسیده بودند و بعد از رفتن مأموران از شدت ترس حالت تهوع داشتند. مأموران لب تاپ، کامپیوتر، تعدادی سی دی، دوربین و… با خود می برند. بعد همسر رسول و شبنم دختر بزرگ او را روز هفدهم اردیبهشت به شعبه ششم بازپرسی برای بازجویی احضار می کنند، اما با نظر وکیل کانون، آنها هفدهم برای بازجویی نرفتند زیرا پیمان عطار معتقد بود این احضار غیرقانونی است و بایستی دست کم هفتاد و دو ساعت قبل تحویل می شد. اما روز شنبه نوزدهم که همسر و دختر رسول به اوین می روند، در آنجا مورد بازجویی قرار می گیرند. مأموران در رفتار بسیار عجیبی، قصد داشتند از شبنم به زور اقرار بگیرند، اما با اعتراض شدید مادرش؛ او را رها می کنند.» (ماخذ بالا) جدا از این تجاوز به حقوق خانواده و تهاجمی این چنینی به منزل فردی که در زندان و در چنگال زندانبانانش است، جز نشانه سبعیت و فشار به زندانی و شکستن روحیه او وخرد کردنش هیچ نشان دیگری نیست.

اما مقاومت و ایستادگی رسول بداقی؛ نوشتن نامه به رئیس جمهور حسن روحانی ، انتقاد از سیاست های دولت ، دست زدن به اعتصاب غذای در درون زندان و دادن اطلاعیه و اعلان حمایت از اقدامات سراسری معلمان در بیرون زندان همه و همه خشم حاکمیت و دستگاه قضایی را دیگر باره متوجه این زندانی مقاوم نمود. درحالیکه در تاریخ ۱۳ مرداد ماه، شش سال حبس بدون مرخصی اش به پایان رسیده وهمچنان در بازداشت موقت به سر می برد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از حقوق معلم و کارگر، به گفته کمیته اطلاع رسانی کانون صنفی معلمان ایران، حکم جدید رسول بداقی از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب صادر شده است.

این حکم، سه سال حبس تعزیری است، با صدور این حکم جدید، وی همچنان با وجود پایان دوران محکومیت باید در زندان بماند.

گفتنی است وی از ابتدای حبس در زندان های اوین و رجایی شهر محبوس بوده و تاکنون به مرخصی اعزام نشده است. (۲)

آیا جای معلم آزاده زندان است؟

پرسشی که هرانسان مآل اندیشی بدان پاسخ نه می دهد. جای معلم کلاس است و زندان نیست، همانگونه که جای کارگر زندان نیست. جای هیچ فعال مدنی و اجتماعی و کنشگر حقوق بشری و انسان برابر طلبی زندان نیست. معلم باید درمحیط مدرسه و در کلاس درس با دانش آموزش اش سرکند و به کار دانش افروزی وآموزش به نونهالان دختر و پسرمان مبادرت ورزد.

امسال ما شاهد بودیم که درآستانه شروع سال تحصیلی جدید شمار زیادی از معلمان کشور همچون رسول بداقی / اسماعیل عبدی/ علی اکبر باغانی/ علیرضا هاشمی/ عبدالرضا قنبری که از قبل در زندان بودند همچنان درزندان به سر می برند .جدا از این در شرایطی دیگر در آستانه ماه مهر و آغاز سال تحصیلی جدید شاهد موجی از بازداشت ها در کانون صنفی معلمان از سوی نهادهای امنیتی هستیم، روز نهم شهریور ماه محمدرضا نیک‌نژاد و مهدی بهلولی و همچنین پانزدهم شهریور ماه محمود بهشتی لنگرودی سخنگوی کانون صنفی معلمان بازداشت شدند. همچنین سه معلم به نامهای پیمان نودینیان، رامین زندنیا و بها ملکی، ظهر دوشنبه ۲۸ شهریور بازداشت شده اند. ازبازداشت رامین زندنیا، از معلمان فعال درکردستان و همسرش پروین محمدی، فعال زیست محیطی مدتی می گذرد اما هنوز وضعیت آنها نامشخص و مبهم است و نهادهای امنیتی هیچ اطلاعی از این دو فعال کرد نمی دهند. خاطر نشان می گردد که محمد توکلی دبیر کانون صنفی معلمان کرمانشاه نیز از تاریخ ۲۱ مرداد ماه احضار و تهدید و بازداشت شده بود.

این در حالی است که محمدرضا نیک‌نژاد و مهدی بهلولی پیش از دستگیری، با فانی وزیر آموزش و پرورش دیدار داشته‌اند؛ همچنین محمود بهشتی لنگرودی یک روز پیش از بازداشت طی دیداری با محمد باقر نوبخت سخنگوی دولت به بیان مشکلات معلمان پرداخته بود و در مجموع به این نتیجه رسیدند که نوبخت دیدار های منظم هفتگی با اعضای کانون صنفی داشته باشد.

عجیب اینکه محمود بهشتی لنگرودی بعد ازاعتصاب غذای خشک خویش درهشتم مهر ماه و اعتراضات وسیع در داخل و خارج از کشور برای آزاد سازی وی ، یک هفته ای به مرخصی می رود و با ادامۀ ماندن او در نزد خانواده اش توسط مقامات قضایی و زندانبانان نظام موافقت نشد و او دیگر بار به زندان برگردانده می شود.

اینهمه درحالیست که علی اصغرفانی وزیرارتجاعی آموزش وپرورش، در شهریور ماه ابراز امیدواری کرده بود که تا قبل ازمهر و بازگشایی مدارس، معلمان زندانی آزاد خواهند شد. در همین رابطه در سطح خبرگزاری ها آمده است : ( روز گذشته روزنامه اعتماد در گزارش خود با اشاره به دیدار وزیر آموزش و پرورش با خانواده معلمان در بند، نوشته که فانی تصریح کرده است: «چند روز پیش خانواده فرهنگیان زندانی شده درخواست دیدار با بنده را داشتند که اجابت کردم و آنها در این نشست گزارش‌هایی ارایه دادند. در حال پیگیری هستم و امیدوارم شاهد آزادی همکاران‌مان همزمان با بازگشایی مدارس باشیم.»(۳) بی شبهه به نظر می رسد بازداشت معلمان و فعالان اجتماعی ، پرونده سازی های جدید در سپاه و احکام جدید در آغاز سال تحصیلی نه تنها تلاش برای به آرامش رسیدن سطح مدارس کشور را نمی رساند، بلکه هدف ایجاد بحران و آشوب در این بخش که ارتباط تنگاتنگ با متن جامعه و فضای آموزشی کشور دارد، توسط نیروهای امنیتی و دستگاه قضایی کشور در دولت حسن روحانی فراهم می آید .

درشرایطی که معلمان زحمتکش کشور در رژیم اسلامی حقوقی معادل حدود یک میلیون تومان دریافت می‌کنند که این یک سوم خط فقر اعلام شده توسط خود رژیم است. معلمان زندانی به‌خاطر دفاع از حقوق فرهنگیان و تلاش برای رفع تبعیض هایی که از آن رنج می‌برند و همچنین در دفاع از حق تحصیل رایگان و فراهم کردن امکانات آموزشی برابر برای تمامی دانش‌آموزان ایرانی، دستگیر شده و با اتهامات پیش ساخته دستگاه های امنیتی ساخته و پرداخته رژیم ‌همچون «تبلیغ علیه نظام» و «فعالیت علیه امنیت ملی» به تحمل حبس درزندانهای رژیم محکوم شده‌اند.

درشهریورماه، ۳۰۰ تن از فرهنگیان بازنشسته در میدان پاستور مقابل دفتر رئیس‌ جمهوری رژیم تجمع کردند. تجمع‌کنندگان پلاکاردهایی با اعلان: «ما خواهان آزادی معلمین در بند همچون: بداقی- باغانی- هاشمی- عبدی و بهشتی هستیم »، « ریشه تبعیض کجاست؟ خط فقر۳ میلیون، حقوق ما بازنشستگان۱ میلیون» فریاد می زدند و خواهان پاسخگویی مسئولین نظام به خواسته های اقتصادی و مطلباتی خود بودند. باز در شهریورماه صدها تن ازمدیران و معلمان اهواز درمقابل اداره کل آموزش و پرورش این شهر تجمع کردند. حرکت اعتراضی دیگر شهریورماه، تجمع مربیان پیش دبستانی مدارس مازندران درمقابل اداره کل آموزش و پرورش رژیم دراین استان بود که دراعتراض به اجراء نشدن قانون پرداخت حقوق برگزارشد.

درادامۀ اعتراضات سراسری معلمان همزمان با روز جهانی معلم (پنجم اکتبر) برابر سیزدهم مهر،«شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان سراسر کشور» با انتشار بیانیه ای، روز پنجشنبه شانزدهم مهرماه ۱۳۹۴ را روز برگزاری تجمع سکوت معلمان سراسر کشور در برابر مراکز ادارات آموزش و پرورش اعلام کرده است. در این بیانیه، بی توجهی مسئولین به وضعیت بازنشستگان فرهنگی و مطالبات آنان؛ سقوط کیفیت آموزش در اثر ناکارآمدی و تصمیمات نادرست تصمیم سازان کلان کشور؛ ادامه تبعیض و نابرابری های حقوق و مزایا میان معلمان و سایر کارکنان آموزش و پرورش با سایر حقوق بگیران دولت و ایجاد شکاف طبقاتی؛ ادامه اقدام فراقانونی در جهت خصوصی کردن تعلیم و تربیت و ادامه تهدید، احضار، بازداشت و سرکوب معلمان دلسوز و فعالان حقوق صنفی معلمان، اصلی ترین دلایل فراخوان به گردهم آئی سراسری عنوان شده است.

اعتراض شانزدهم مهر۱۳۹۴ در ادامه تحرکات نزدیک به یک سال معلمان سراسر کشور است که با وجود روشنی و صراحت مطالبات معلمان و برگزاری اجتماعات اعتراضی گسترده در تمامیت جغرافیای ایران، وزیر آموزش و پرورش آنها را سر می دواند و مجلس خواسته های آنان را بی پاسخ می گذارد و نهادهای سرکوبگر امنیتی در برابر عدم پاسخگویی حاکمیت اسلامی به این مطالبات واقعی و ملموس و شمارش شدۀ معلمان، وارد عمل می شوند و ضمن فیلم وعکس برداری از سازمانگران این تحرکات، بعد از هر حرکتی موجبات دستگیری سازمانگران این حرکات را برای ایجاد رعب و وحشت در خانواده ها و دانش آموزان و احضار و بازداشت چهره های سازمانگر، تضمین عقب نشینی آنرا برای حاکمیت فراهم سازند.

از سویی همزمان حاکمیت با طرح وعده های توخالی نظیر بررسی مطالبات فرهنگیان ، ادعای روشن ساختن وضعیت معلمان پیش دبستانی در مجلس، افزایش حقوق، قصد تطمیع معلمان را فراهم می آورد و از سوی دیگر تهدید، سرکوب و برخوردهای امنیتی را شدت داده و با دستگیری و ارعاب سازمان گران شناخته شدۀ مطالبات صنفی و زیر فشار بردن این فعالان، سعی در بی سر کردن اعتراضات معلمان راهمواره دردستور کار خود دارند.

در برابر این دوسویۀ ناسازگار در مقابله با خواسته ها و مطالبات معلمان به مثابه بخشی از اردوی کارجامعه، حرکت های اعتراضی نزدیک به یک سال اخیر معلمان، تلاش همۀ کنشگران این نیروی میلیونی بر این استوار بوده است تا با پرهیز از در پیش گرفتن روش هایی که بهانه سرکوب وسیع و سریع برای نهادهای امنیتی فراهم آورد، به حضور گسترده تر معلمان در اعتراضات از طریق پائین نگاه داشتن هزینۀ اقدام، دامن زنند تا ضریب موفقیت آن را بالا برند. اتخاد تاکتیک های حساب شده سازمانگران این حرکات اعتراضی در برابر شمشیرعریان و از نیام برکشیدۀ حاکمیت به استواری و استمرار این حرکات انجامیده و همچنان با مسئولیت به پیش می رود. هر چند از جانب برخی از نیروهای چپ تاکیتک های اعلام شده تشکل های صنفی معلمان، جانبداری از این و آن گرایش درون حاکمیت شمرده شده و از جانب همین مدعیان خط سرنگونی رژیم، برتابیده نمیشود که درمحور بعدی به آن خواهم پرداخت
چه می توان کرد؟

چه باید کردِ ما در فهم تبیین درست اتخاذ تاکتیک مان در امر جانبداری از جنبش معلمان، معلمان زندانی و مبارزه آنان پاسخ می گیرد. اگر می پذیریم که معلمان بخشی از اردوی کار کشور هستند که از بحران فلج کنندۀ چرخش اقتصادی کشور و از بحران ریشه دار نظام آموزشی و خصوصی شدن مدارس رنج می برند. معلمان این نیروی میلیونی زیر خط فقر بسر می برند و ازخصوصی شدن نظام آموزشی و سقوط دائمی کیفیت آموزش و پرورش نگرانند. برای معلمان نیز همچون کارگران در برابر این همه فقر و نداری، اخراج و دستگیری و بلاتکلیفی در امر استخدام و اضافه حقوق و … راهی جزاعتراض متشکل و سازمان یافته با خصلت سراسری در برابر آنان قرار ندارد. وضعیت سایر بخش های اردوی کار نیز مشابه وضعیت معلمان و یا حتی در مواردی بدتر از فرهنگیان است. با این حال هنوز لازم است ظرفیت بزرگی از جامعه میلیونی معلمان و ظرفیت بزرگ تری از توده دانش آموزان و جوانان و خانواده های آنها آزاد شود و حمایت و همبستگی فعال آنها دامن زده شود. لزوم ابراز همین حمایت و همبستگی با تجمعات اعتراضی معلمان در مورد سایر بخش های جنبش کارگری نیز مطرح است. همه این ها مستلزم آن است که اشکال حمایت، خود به مانعی بر سر ادامه بیان نارضایتی ها و گسترش دامنه آن تبدیل نشود.

آن بخشی از چپ که در تنهایی خویش ادعا می نماید “ما از بیانیه معلمان حاضر به دفاع نبوده و نیستیم، ولی از مبارزات آنها و حق تشکل و آزادی بیان شان دفاع می کنیم .” همین نیرو برای ارضای خویشتن خویش ادعا می نماید؛ “این امر برای اینستکه ما از استراتژی معینی به مسئله نگاه می کنیم و آنرا دنبال می نماییم .” ازاینروبرای به ثبوت رساندن نظرشان نه زیر ساطور خون چکان رژیم در خیابان ها، بلکه تنها در فضای مجازی برای راضی نشان دادن بی عملی خویش در امر مدافعه از معلمان می گویند؛ “هیچ جنبشی بدون مطالبه وجود ندارد وسرنگونی و استراتژی در خلا پیاده نمی شود. هیچ استراتژی بدون تاکتیک از آسمان نمی آید. رابطه این دو را باید روشن نمود و در تاکتیک ها دنبال نمود. آنوقت شاید نه در نوشته ها و بیانیه های ما بلکه در خیابان ظاهر شود و جرمش این نخواهد بود که قبل از امضا یا بعد از امضا ها آمده است.” برای من سوال اصلی از این گرایش محدودنگر، این خواهد بود که چه هنگام مبانی حمایتی و اقدامات عملی خود را در دفاع از معلمان یاد می کنند و برزبان می آورید؟ اینکه دراز گویی کردن که “حمایت جمعی ما باید بروشنی مرز خود را با تشکل های رفرمیست صنفی معلمان مشخص کند و به اعتباری یک قدم پیش تر از آنچه موجود است باشد و بهر ترتیبی در مقابل سازشکاری تشکل ها ی صنفی معلمان و یا تاکتیک های اتخاذ شده از طرف آنها از نوع تاکتیک “سکوت” آنها، مرزبندی روشنی اتخاذ نماییم.” هیچ درمی یابند که خود ویژه گی این مرحله از مبارزه سراسری معلمان فاصله گرفتن از همه جناح های رژیم و از نیروهای بورژوازی همچون سلطنت طلبان، مجاهدین و حتی خط اصلاح طلبانی که با برجستگی بخشیدن به آئین نئولیبرالیسم، به هموار کردن خصوصی سازی نظام آموزشی کشور چهاراسبه در حال تاختن هستند، مبارزات معلمان با تمامی این هیاکل وجودی مرزبندی آشکار دارند.

چنانچه با ” منطق ” چوبین این بخش از چپ، که حتی واقعیت وجودی و اجتماعی نیروی رنج و کار جامعه ایران را برنمی تابد و برایش دهها صغرا و کبرا می بندند تا خود را سرخ نشان دهد، بخواهیم حرکت کنیم، چگونه می توانیم به مجموعه تحرکات تا کنونی معلمان نظر مثبت داشته و پشتیبانشان باشیم؟ آیا درست تر این نبود که در کناری بایستیم به معلمان بگوییم که در دام سازشکاران و تاکتیک سازش نیفتند و در این حرکت و حرکات مشابه فراخوانده شده توسط تشکل های صنفی و تاکیتک های فراخوان داده شده این نهاد ها شرکت نکنند و با صف مستقلی حرکت نمایید که ما برای شما فراهم می نماییم و بر شما فرمان می رانیم ؟

این نگرش منطق بیگانگی با حرکت توده ای و در ستیز با جنبش های اجتماعی است که تنها با محرک های درونی خود حرکت می کنند، منطقی که می خواهد تاکتیک را که به خاطر شرایط مشخص مبارزه طبقاتی از دل مبارزه خلق زاده می شود، از طریق کدهای ذهنی برنامه روشنفکرانه حزب و سازمان خود بدور از تبیین مبارزه طبقاتی تعیین و به جنبش توده ای طبقاتی دیکته کند.

چنانچه ما بخواهیم با این منطق حرکت نماییم نباید از نود درصد حرکات کارگری حمایت کنیم، چرا که کارگران در حیاط کارخانه و یا جلوی درب کارخانه و جلوی دفتر مدیر عامل جمع شده و با نوعی سکوت کامل و بدون سازماندهی زنجیره ای – کاری که معلمان در طی یکسال گذشته با تعیین عمومی ترین شعارخود – با مضمون ” سکوت من از رضایت نیست”، “می زنم فریاد، هرچه بادا باد”، “وای از این توفان، وای از این بیداد”، تعریف روشن خویش از تاکتیک سکوت را برای هم کل جامعه و هم قوای حاکمیت روشن ساخته اند. کارگران نیز در برابر دفتر مدیرعامل و سازمان کار و مجلس تجمع می نمایند و می گویند که حقوق های معوقه مان را پرداخت کنید. به قراردادهای پیمانی و سفید امضاء مان پایان دهید و دهها مطالبه دیگر. بهمین سادگی، تمامی این تحرکات را هم بدون انتشار بیانیه و یا تشکل صنفی و اقتصادی خود و در سکوت کامل برگزار می نمایند.

دفاع ازمبارزه معلمان و حق تشکل و آزادی بیان آنها بدون بازپرداختن به بیانیه و مفاد آن و نیروی فراخوان دهندۀ آن که توانسته طی بیش از یکسال به صورت متمرکز و تسمه زنجیره ای با سازمان یافته گی همین تشکل های صنفی موجود به خیابان بکشاند و گرایشی که حاضر به دفاع از بیانیه معلمان، به صرف اتخاد تاکتیک آنان نیست ، خود به نوعی سکوت شرم گینانه می کند، در واقع نوعی حمایت خجولانه، نیم بند، و نصفه و نیمه را در دستور کار خود قرار داده و در برابر جنبش واقعا موجود به نمایش می گذارد. این بی عملی به نوعی از بی منطقی همین دوستان و برنتابیدن داوری دقیق درک تاکتیکی شان از وضعیت موجود و نبرد در برابر حاکمیت تا بن دندان مسلحی برمی خیزد که این همه می زند، دستگیرمی کند، زندانی می سازد و دوستان با منطق لِنگش کن، ادعای مبارزۀ نخ نمای خود را در زرورق امنیت خارج کشوری زیستن خود، استخراج نموده و راه بجای نمی برند. بعبارتی دست رو دست گذاشته و خود را تماشاگر راز می شناسند. این نگرش از بی عملی دوستان بر می خیزد نه مدافعه از مبارزه، حق تشکل خواهی و آزادی بیان معلمان بلکه برگ انجیر سکوت حضرات مدعی ای است در برابر سرکوب عریان نظام!

برای یکایک معلمان کشور روشن است که حاکمیت اسلامی، به سادگی در برابر خواست های مطالباتی آنان عقب نشینی نخواهد کرد؛ حاکمیتی که حاضر نیست از کمترین فشار خود به زنان در کل جامعه بکاهد، چگونه این فرصت برابر را برای زنان معلم کشور در شرایطی که خط مقدم برنامه ای اش در استراتژی خصوصی سازی، تعدیل نیروی انسانی زنان در بخش آموزش است، آپارتاید جنسی تمام عیارش را به کناری نهد و با معلمان زن پیش دبستانی که مرتب در اعتراض و اعتصاب اند، کنار آید و برای قطعیت استخدام آنها چاره اندیشی نماید؟

درست در چنین هنگامه ایست که باید پذیرفت جنبش اعتراضی معمان بخشی از جنبش طبقه کارگر ایران است که نقش زنان فمینیزه ترین بخش کارگری در ایران است.

از دیربازترین دورۀ حاکمیت سیاه ضد زن جمهوری اسلامی، موقعیت زنان در نظام آموزشی، پاشنه آشیل نظام در چالش موقعیت زن چه از نظر اقتصادی و اجتماعی خودشان و دفاع از موقعیت مردان خود در محیط کار و زیست شان، به صف بندی این مبارزه نابرابر چشم داشته و امروز حضور زنان در مبارزۀ معلمان و در سلسله اعتراضات دوره های اخیر، تجسم عینی این مبارزه و پیشروی موقعیت زنان را به نمایش می گذارد.

از نظر من ادامۀ این مبارزات به مثابۀ مشوقی جدی و تعیین کننده برای دست زدن به اعتراضات دامنه دار صنفی بخش های دیگر اردوی کار می تواند بدل شود. می توان یک نفر یک نفر را گرفت و زندان برد و بساط داغ و درفش را مهیا ساخت ولی نمی توان تودۀ براه افتاده و پابرهنه را در قابلیت سازمانیافته میلیونی اش به زندان کشاند.

در این وادی وظیفه یکایک ما چپ های واقع نگر و معتقد به پیشروی امر مبارزه طبقاتی است که به میان توده پابرهنه رویم و متقاعد شان سازیم که عقب نشاندن دیکتاتوری، فقط و فقط با اعتراضات پیگیر و همه جانبه و سازمانیافته اعتراضات و اعتصابات سیاسی وسیع و پیوسته ممکن است.

هرسوسیالیست واقع بینی باید دریابد؛ واداشتن رژیم وحشی و سرکوبگر جمهوری اسلامی به عقب نشینی در برابر مطالبات معلمان، نیازمند قدرت سازمان یافته بزرگ و میلیونی است که بتواند اکثریت عظیم معلمان و کارکنان زحمتکش آموزش و پرورش را به میدان بیاورد و حمایت و پشتیبانی کارگران و زحمتکشان شاخه های مختلف اقتصاد را نیز برانگیزاند؛ دانش آموزان را به پیام رسانان مطالبات معیشتی معلمانشان درسطح خانواده زحمتکش خود و درون جامعه نمایندگی کند و به حامیان و پشتیبانان اعتراضات معلمان خود در اعتراضات اقتصادی و مطالباتی شان تبدیل گردند و پشتیبانی اتحادیه ها و تشکل های کارگری و زحمتکشان و آزادیخواهان دیگر کشورها را از مطالبات برادران و خواهران هم طبقه ای شان در ایران برانگیزاند.

هیچ مبارزه سوسیالیستی حق ندارد امر مبارزه میلیونی معلمان که با دوازده میلیون دانش آموز در ارتباطند، بی تفاوت بنگرد و در حمایت از آنان شانه خالی نماید. معلم و دانش آموز بالطبع پل ارتباطی با یکایک خانواده هایی اند که با معیشت روزمره خود ، با نگرانی و دل مشغولی های گوناگون دست بگریبانند. هر یک از آنان در کنار معلمان که بیش از نیمی از آنان زیر خط فقرند و از طریق مشاغل جانبی دوم و سوم و درآمد همسران خود چرخۀ زندگی را می گردانند، می توانند به بازوی بزرگ و پردوام جنبش اعتراضی و مستمر بدل گردند

مبارزه برای آزادی یکایک معلمان زندانی و کارگر زندانی و زندانیان سیاسی در پرتو شعار: « کارگر زندانی، معلم زندانی، زندانی سیاسی بی قید و شرط آزاد باید گردد! » فراهم می آید . باید این شعار را به پرچم تحرکات جمعی خود در عرصه جنبش میدانی و خیابانی بدل سازیم. دستگاه قضایی و کل حاکمیت اسلامی قصابان این مرحله از احضار، بازداشت و زندان، شکنجه و کشتار و صدور حکم های سنگین اند.

رهایی رسول بداقی معلم آزاده که همچنان بجرم پایداری، ایستادگی و مقاومت و همدوشی با چهرۀ سازمانگر زندان، رفیق کارگر کمونیست شاهرخ زمانی، که بجرم همین ایستادگی، در درون زندان به قتل رسید، باید در همصدایی همۀ ما نیروهای باورمند به امر آزادی و برابری، به شکل توامان در سطح جهان به صدا در آید. باید دیوارسکوت را شکست. فریادمان باید رسا شود!

حقوق صنفی و اقتصادی، حقوق مدنی و طبقاتی، امر حیاتی اکثریت عظیم مردم کشور ماست. قیم مابی هر نیرویی، مصادره جویی هر حزب و سازمانی و انکار ابتکارعمل نمایندگان واقعی برخاسته از درون اعتراضات قشرها و لایه های مختلف مردم محروم و زحمتکش جامعه، یعنی همان تودۀ اعماق، این مبارزه را تضعیف خواهد کرد. این روش های حقیر که بر ترجیح دادن منافع یک الیت بسته و باند باز بر مصالح واقعی گروهها و جنبش های اجتماعی استوار است، اگر مورد نقد و طرد قرار نگیرد، رقابت های فرقه ای الیت های توطئه گر را جایگزین سازماندهی از پائین و سنگربندی توده ای کرده، از این طریق در خدمت تبلور شکل های دیگری از دیکتاتوری تبدیل می گردد. مبارزه برای مطالبات مزد و حقوق بگیران قبل از همه، امر تودۀ بزرگ مزد و حقوق بگیران کشور ماست. قیم مآبی و موج سواری محکوم به شکست است. با پذیرش استقلال عمل مبارزاتی، حامی صدیق و پیگیر این مبارزه در جهت شکل گیری جنبش مطالباتی اردوی کار و زحمت باشیم. رسول بداقی معلم زندانی و همۀ آن دیگر کارگران زندانی و زندانیان سیاسی، آزاد باید گردند!

برای همصدایی در امر دفاع از مبارزۀ متشکل و سازمانیافته و سراسری معلمان ایران و پیوند آن با مبارزات کارگران ایران و دفاع از خواسته های بی پاسخ ماندۀ آنان و دفاع از معلمان و

کارگران زندانی ، صدای بی صدایان باشیم
منابع :
۱-برگرفته از: وبلاگ نوری زاد

http://www.nurizad.info/blog/25408

۲– برگرفته از : سایت کلمه

http://www.kaleme.com/1394/06/26/klm-224752

۳– برگرفته از سایت: احترام  آزادی

http://ehterameazadi.blogspot.se/2015/09/blog-post_659.html


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.