بی‌تعهدها درد خامنه‌ای را دوا نکردند!

دوشنبه, 13ام شهریور, 1391
اندازه قلم متن

از خامنه‌ای باید پرسید کدام یک از نظام‌های فاسد جهان و رسانه‌های دولتی نطق رهبر یک دولت را به سود خود وارونه و مصادره به مطلوب می‌کنند؟ آیا اصلا چنین اتفاقی تاکنون در جهان رسانه‌ها سابقه داشته است؟ حکومتی که برای تحمیق مردم خود به چنین خیانت‌هایی نیازمند است، چه چیزی برای آموختن به دیگران در چنته دارد؟

اگر قرار باشد مسابقه بی شرمی میان سرکردگان دولت های جهان برگزار شود، بنظرم دو نفری که در نهایت به فینال می رسند و برای تصاحب مدال های طلا و نقره در برابر هم قرار می گیرند یکی علی خامنه ای است و دیگری بنیامین نتانیاهو.

دونفری که هر دو دروغ گوئی و سیاست ورزی را یکی گرفته اند و هر دو برای توجیه سیاست های ماجراجویانه خویش به دشمن خارجی نیاز دارند و در این عرصه هریک در خدمت آن دیگری است.

شرم همان ندای وجدان است که اگر در کسی زایل شود او را از بلندای آدمیت به دره دیو و ددان می اندازد. آن که هنوز وجدان در درونش نمرده اگر خطا کند در حدود بیداری وجدان درونیش شرمزده می شود و چه بسا در صدد جبران برمی آید. آدم با وجدان اگر به هر دلیل دروغی هم بگوید آثار شرمساری در چهره و پیشانی اش هویدا می شود.

اما دریغ از یک جو شرم در خامنه ای. او می تواند با خیال راحت چشم درچشم یک ملت و یا چشم در چشم نمایندگان کشور های عدم تعهد دروغ بگوید و تازه به جای شرم احساس طلبکاری کند!

ببینیم در همین اجلاس “بوناک” و بی رمق جنبش “بی تعهدها” خامنه ای و دستگاه تبلیغاتی او چه پرده هایی از دروغ بازی کردند و صداوسیمای زیر نظررهبر چه افتضاحی به پا کرد.

خامنه ای در نطق افتتاحیه اجلاس در ستایش راست گویی و سیاست ورزی مبتنی بر راست گویی چنان داد سخن داد که انگار در همه عمر کلامی به دروغ نگفته است!

به این جملات خامنه ای توجه کنید: “سیاست ورزی آنگاه که کمترین اثری از معنویت در آن نباشد دروغ را هم مجاز می شمرد!”

خامنه ای چنان از مضرات آفت دروغ و اهمیت راست گویی در سیاست سخن گفت و دموکراسی های غربی را به دروغ گویی متهم کرد که انگار “اوباش سالاری” دینی او که بردروغ و تقلب و فساد استوار است، نماد حق و حقیقت و سرمشق راستی و راست کرداری بر روی زمین است.

خامنه ای گفت: ایالات متحده و قدرت های غربی با توسل ” به رسانه های در انحصار خود دروغ را راست، باطل را حق و ظلم خود را عدالت طلبی وانمود می کنند و هر مطالبه برحقی را یاغیگری می نامند.” و به راستی این حرفها از کسی که خودش عین همین کج کاری ها را علیه ملت خویش مرتکب شده و می شود، پرونده بزرگترین تقلب انتخاباتی، پیشینه تهمت پراکنی و دروغ بافی و سرکوبگرهای خونین علیه مصلحان جامعه را در کارنامه خود دارد، اگر نهایت بیشرمی نیست پس چیست؟ نمی دانم قربانیان جنبش سبز، زندانیان سیاسی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی، خانواده قربانیان کهریزک، صدها روزنامه نگار محروم از کار و میلیونها ایرانی عصبانی از شنیدن نطق غرای خامنه ای که خود یک دروغ بزرگ دیگر بود چه احساسی داشتند؟

اما هنوز ساعتی از نطق عوامفریبانه دیکتاتور مذهبی ایران نگذشته بود که صدا و سیمای خامنه ای معنای واقعی راست کرداری او را به نمایش گذاشت ونشان داد که رژیم حتی تاب چند لحظه راست گوئی در حد بازتاب اخبار همین اجلاس بی تعهدها را هم ندارد.

وقتی محمد مرسی سرکوب مردم سوریه را توسط نظام حاکم بر این کشور محکوم کرد، صداو سیما در ترجمه نطق او بحرین را جایگزین سوریه کرد. وقتی محمد مرسی خواستار دفاع فعال جهانی از مردم سوریه برای جلوگیری از خونریزی بیشتر شد صداو سیما دولت سوریه را به جای مردم سوریه گذاشت. وقتی محمد مرسی از بهار عربی سخن گفت، صداو سیما آن را به بیداری اسلامی ترجمه کرد. و خلاصه آن که ماهیت نطق محمد مرسی را که صددرصد درمخالفت با سیاستهای جمهوری اسلامی در سوریه ایراد شد را عوض کردند تا به مردم ایران القاء کنند که همه ادعاهای خامنه ای در مورد همسویی بهار عربی با جمهوری اسلامی و جدا دانستن طغیان مردم سوریه از بهار عربی مورد تایید رئیس جمهور مصر نیز هست.

از خامنه ای باید پرسید کدام یک از نظام های فاسد جهان و رسانه های دولتی نطق رهبر یک دولت را به سود خود وارونه و مصادره به مطلوب می کنند؟ آیا اصلا چنین اتفاقی تا کنون در جهان رسانه ها سابقه داشته است؟ حکومتی که برای تحمیق مردم خود به چنین خیانتهایی نیازمند است، چه چیزی برای آموختن به دیگران در چنته دارد؟ در نظام های غربی برآمده از رای و اراده مردم، اساسا رسانه های دولتی از روسای حکومتها دستور نمی گیرند و هرگز خود را مجبور به چنین خیانتهایی نمی بینند. و اگر هم کسی چنین کند رسوای خاص و عام می شود و دست آخر نیز باید حساب پس دهد. در آمریکا یک شنود غیرقانونی موجب برکناری رئیس جمهور می شود (استعفای نیکسون) این گونه افتضاحات فقط در نظام های اوباش سالار رخ می دهد. والحق که نظام جمهوری اسلامی در این عرصه برای همه نظام های فاسد جهان سرمشق است و این همه البته با سیاست ورزی های صادقانه شخص رهبر که نخبگان عالم اراذل و اوباش را دست چین کرده و راست کرداران را به بند کشیده حاصل شده است. مصادیق و مجریان سیاست ورزی خامنه ای چه کسانی هستند؟ : سردار جعفری، سردار ضرغامی، سردار نقدی، احمدی نژاد، سعید مرتضوی، سه تفنگدار خانواده لاریجانی، حسین شریعتمداری، سردار مقدم، حداد عادل، محسنی اژه ای، حجت الاسلام تائب، احمد جنتی ، احمد خاتمی، بازجویان گمنام امام زمان که در زندانهای رسمی و غیررسمی انجام وظیفه می کنند ، مداحان دین فروشی که می گویند خامنه ای هنگام تولد یاعلی گویان پا به عرصه هستی گذاشته و حاضران با دیدن این معجزه الهی الله اکبر گفته اند و دهها و صدها اراذل و اوباش دیگری که هرکدام در دروغهای بی شرمانه خود منویات قلبی خامنه ای را باز می تابانند.

جمهوری اسلامی با به هدر دادن صدها میلیون دلار از ثروتهای ملی کوشید در انظار شرکت کنندگان در اجلاس مردم ایران را در رفاه و نعمت نشان دهد.

هزاران دست فروش و کارتون خواب را از مسیر مهمانان جمع کردند تا فقر و ادبار حاصل از فساد و سیاستهای اقتصادی و اجتماعی رژیم از انظار پنهان شود. به قیمت صدها میلیون دلار خسارت تهران را پنج روز تعطیل کردند تا از جایی صدای اعتراضی به گوش شرکت کنندگان در اجلاس نرسد. زندانیان سیاسی را ممنوع الملاقات کردند تا نامه ای و پیامی از زندان به دست دبیرکل سازمان ملل و روزنامه نگاران خارجی نیفتد. تقاضای بانکی مون را برای یک ملاقات با میرحسین موسوی و مهدی کروبی وحتی خاتمی رد کردند. تا توانستند برای جلال و شکوه سالن اجلاس و هتل های محل پذیرایی مهمانان از جیب ملت ریخت و پاش کردند تا همه چیز را غیر از آن چه هست جلوه دهند. رژیم برای کشاندن محمد مرسی به تهران تلاش زیادی کرد. اما در این معامله مغبون شد.

مرسی فقط چهار ساعت در تهران ماند و حاضر نشد به ملاقات خامنه ای برود. چرا که دست رژیم را خوانده بود و می دانست که می خواهند از او سوء استفاده کنند.

مرسی آن چنان علیه حکومت جنایتکار بشار اسد حرف زد که هیچ راهی بجز تحریف و قلب سخنان او برای جمهوری اسلامی باقی نماند. اتفاقی که مایه رسوایی هرچه بیشتر جمهوری اسلامی در مصر، و در همه جهان شد. و معنای سیاست ورزی بر مبنای راست گوئی که مضمون اصلی نطق خامنه ای بود را برملا ساخت.

در پشت پرده اجلاس، جمهوری اسلامی به دنبال فروش نفت ارزان به شرکت کنندگان و صدور قطعنامه ای به نفع حکومت بشار اسد بود. در هر دو مورد تیر جمهوری اسلامی به سنگ خورد، چرا که اکثر دولت های شرکت کننده حاضر نشدند روی اسب در حال نزار جمهوری اسلامی شرط بندی کنند و پیامدهای اقتصادی و سیاسی آن را بپذیرند.

آنهایی هم که مثل موگابه دیکتاتور زیمباوه و یا نخست وزیر رژیم در حال سقوط بشار اسد و دیکتاتور کره شمالی و امثالهم در ملاقات با خامنه ای به گفته خبرگزاری های رسمی رژیم به ستایش از نطق فیلسوفانه و راهگشای رهبر پرداختند از جنس خود خامنه ای بودند و دردی از او دوا نکردند. سه سال پیش حسنی مبارک اجلاس عدم تعهد را افتتاح کرد. حسنی مبارک اکنون کجاست؟ سه سال دیگر قرار است هوگوچاوز در ونزوئلا اجلاس جنبش عدم تعهد را افتتاح کند. آیا تا آن زمان حکومت خامنه ای هنوز برقرار است؟ جنبش عدم تعهد از زمان پایان جنگ سرد به همین اجلاس های بی محتوا و قطعنامه های بدون هرگونه ضمانت اجرایی خلاصه می شود. این جنبش حالا به لاشه بی خاصیتی تبدیل شده که بسیاری از دیکتاتورها دشمنی با دمکراسی و بی تعهدی نسبت به حقوق بشر را در سایه آن پنهان می کنند.
از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.