«یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد»!

جمعه, 29ام آبان, 1394
اندازه قلم متن

hamid sadr

هنوز مرکب «نرمش قهرمانانه» وچشم پوشی «فقیه عالیقدر» از «انرژی هسته ای» و دفن آرزوی مسلح شدن جمهوری اسلامی به بمب اتمی بطور کامل خشک نشده، وی میکوشد ایران را به یک ماجراجویی جدیدی بکشاند تا بلکه با مداخله نظامی در سوریه بتواند ضررها و صدماتی را که منجر به نوشیدن جام زهر شد، لاپوشانی کند. مردم ستمدیده ای که سالهاست زیر فشار این حکومت زجر کشیده اند، از خود میپرسند، درد و مرض سران حکومت چیست که مملکت را از یک بحران به بحرانی دیگر می کشانند؟ چرا میخواهند ته مانده آن توان و نیروئی را که برای کشور مانده برای یک ماجراجوئی جدید هزینه کنند؟ چرا بجای حل مشکلات (رکود اقتصادی، خطر بی آبی، گسترش بیکاری، فساد و هزاران مشکل دیگر) همچنان به حمایت از بشاراسد ادامه می دهند؟ بنظر میرسد غرق شدن جمهوری اسلامی و سران آن درمردابی که بشار اسد در سوریه ایجاد نموده آخرین پرده ی نمایشی باشد که با «صدور انقلاب» در سی و هفت سال قبل آغاز شد و جز گذار از ورطه یک شکست مفتضحانه به شکستی دیگر نتیجه ای ببار نیاورده است. چرا این جماعت لحظه ای آرام نمیگیرند و مرتب در صدد این هستند این شکست ها را ادامه دهند؟

پاسخ هائی که تا کنون به این سوال داده شده ناکافی و تا حدودی گمراه کننده بوده است، چرا که «تحلیلگران و متفکران» همواره سعی نموده اند بجای پیدا کردن علت اصلی این بحرانهای ساختگی همواره به مسائل سطحی و مقطعی بپردازند. برخی حتی این شواهد را نیز رها کرده سعی نموده اند با روانکاوی «مقام معظم رهبری» علت را فقط در اراده و خواست او بجویند. در صورتیکه اگر کمی دقت کنیم، می بینیم ریشه همه این بحران ها در علت پیدایش جمهوری اسلامی و خواست رهبران آن نهفته است. تنها «بحرانی» که به استقرار جمهوری اسلامی منجر شد، بحران بخشی از روحانیت شیعه بود که با پیشرفت سریع مدرنیته موجودیت خود را در خطر میدید. فکری که به حکومت اسلامی خمینی منجر شد عبارت بود از سودای تسخیر رهبری جهان اسلام توسط روحانیت شیعه. آیت الله خمینی در همان زمان به وضوح تمام ابراز داشت:

«مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت (ع) است… مسایل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسئولین را از وظیفه ای که بر عهده دارند، منصرف کند، خطر بزرگ و خیانت سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید؛ ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است، منصرف کند.»

نابخردی در حقیقت از طرف کسانی صورت گرفت که تصور میکردند با اضافه کردن یک کلمه «جمهوری» به اسلام، آیت الله از خر شیطان پیاده شده و به رهبری قم و نجف رضایت میدهد. سیاستمدارانی که در آن زمان بدون توجه به هشدارهای مکرر دکتر شاپور بختیار به مردم توصیه کردند که در رفراندوم ۱۲ فروردین شرکت کرده و به «جمهوری اسلامی» آیت الله خمینی رای بدهند، بخوبی میدانستند که این رای اعلام موافقت با پروژه «اسلامی کردن انقلاب» آیت الله خمینی و اهداف اوست ولی فکر میکردند چون ایران تبدیل به «ام القراء اسلام» و ملت ایران تبدیل به «امت» نخواهد شد، «اشکالی» در ماهیت حکومت ایجاد نخواهد شد. گفتن اینکه آیت الله خمینی سر ما را کلاه گذاشت، یک خود فریبی است. آیت الله همان زمان اعلام کرد:

«ما که نهضت کردیم، برای اسلام نهضت کردیم. جمهوری، جمهوری اسلامی است. نهضت برای اسلام نمی تواند محصور باشد در یک کشور و نمی تواند محصور باشد؛ حتی در کشورهای اسلامی. نهضت برای اسلام همان دنباله نهضت انبیاست. نهضت انبیا برای یک محل نبوده است. پیغمبر اکرم(ص) اهل عربستان است؛ لکن دعوتش مال عربستان نبوده، محصور نبوده به عربستان، دعوتش مال همه عالم است.»

این دیگران بودند که تصور میکردند میتوانند آیت الله خمینی را وادار نمایند در تصورات «غیر عملی» خود تجدید نظر نماید. توجیهات بسیاری نیز برای امیدواری خود داشتند. یکی از معروف ترین آنها این بود که همه انقلاب ها در ابتدای کار تند و رادیکال عمل میکنند ولی با گذشت زمان از تب و تاب افتاده و به تدریج واقعیتها را می پذیرند. اما درجمهوری اسلامی عکس این روند رخ داد:

«شورای انقلاب اسلامی» ابتدا قضاوت را با لایحه قصاص شرعی نمود و بعد با اجباری نمودن حجاب زنان را منکوب و سپس با براه انداختن «انقلاب فرهنگی» دانشگاهیان و دانشجویان و روشنفکران را از صحنه خارج کرد. کسانیکه به خود وعده میدادند، امام به دو کلمه « جمهوری اسلامی» رضایت داده و به قم خواهد رفت، به تدریج توسط وی سر به نیست شدند.

چیزی نگذشت و مردم کم کم متوجه شدند که خیر نه از عدالت اجتماعی خبری هست و نه از آزادی که شعار اصلی انقلاب بود، و باید خود را برای یک مصاف جهانی برای بیشبرد اهداف اسلام آماده نمایند. اشغال سفارت آمریکا و به گروگان گرفتن دیپلماتهای آمریکائی که در حقیقت اعلام جنگ به «استکبار جهانی» بود، جهت را تعیین کرد. زمزمه صدور انقلاب اسلامی به کشورهای مسلمان منطقه قدم بعدی آیت الله خمینی برای تبدیل قیام مردم به یک «نهضت جهانی اسلام» برای به کرسی نشاندن اقتدار اسلامی بود که درقانون اساسی جمهوری اسلامی به تصویب رسید.

در اصل یازدهم همین قانون اساسی آمده بود که: «به حکم آیه کریمه «ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون» همه مسلمانان یک امتند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد».

در ضمن تاریخ نویسان جمهوری اسلامی «اندیشه جهانشمول» رهبر انقلاب اسلامی را به کرات در چند نکته زیرخلاصه کرده اند:

 «یک، تاکید بر اصول ثابت دعوت،

 دو، نفی سبیل و حفظ دارالاسلام،

 سه حمایت از مستضعفین و مظلومان عالم،

 چهار، استکبارستیزی و ظلم زدایی،

 پنج، تاکید بر امت اسلامی».

به این ترتیب جایگاه ایران و تکلیف مردم آن در این برنامه اسلامی از همان ابتدا روشن شد. ایران می بایستی به عنوان اولین کشوری که در آن حکومت اسلامی مستقر شده نقش سکوی پرش را در انقلاب جهانی اسلامی بر عهده بگیرد.

متاسفانه از طرف برخی از عناصر اپوزیسیون و حتی در بین مردم این هدف هیچگاه آنطور که باید جدی گرفته نشد و هنوز هم جدی گرفته نمیشود. استدلالها غالبا بر «غیر عملی بودن» این اهداف تاکید داشته اند. گویا هدف یک ایدئولوژی جهانشمول متکی به دین اسلام در توتالیتاریسم خود تنها زمانیکه «پیاده میشود» اجازه دارد ابراز حقانیت کند و در غیر این صورت منتفی است. نتایج مهلکی که شکستهای جمهوری اسلامی برای مردم و سرنوشت کشور داشته تا کنون مانع از این نشده که «نظام» از اهداف خود دست بکشد. چه در ماجرای قبول آتش بس و چه در جریان شکست انرژی هسته ای سران نظام تنها هنگامی به نوشیدن جام زهر رضایت داده اند که موجودیت نظام جمهوری اسلامی را در خطر دیده اند و نوشیدن جام زهر تمثیلی بوده برای یک عقب نشینی موقت و ادامه راه از طریقی دیگر و نه صرفنظر کردن از هدف اصلی!

سالهاست چه در اپوزیسیون و چه در میان مردم مد شده که ثابت کنند، اهدافی که خمینی، خامنه ای، فرماندهان سپاه و عناصری چون احمدی نژاد دنبال میکنند یک رویا است و باعث شده «این حرفها» را جدی نگیرند و متوجه نشوند که این ابرازات همه براساس آن فکر و برنامه ای استراتژیک اولیه بیان میشوند.

هنوز برای مردم قابل توجیه و درک نیست که حکمرانان جمهوری اسلامی اکثریت بزرگ و تقریبا همه اقشار اجتماعی را خس و خاشاک و مانند دشمن خود ارزیابی میکنند. آنها غارت سرمایه های کشور را تصرف غنیمت میدانند و اگر جلوی فساد خودی ها را تا این حد باز میگذارند و ثروت کشور را درمیان گروههای تروریستی منطقه وجهان پخش میکنند، آن را از ضرورتها ی اهداف غائی و جهانشمول خود می بینند و نه رفع نیازهای مردم برای دستیابی به رفاه و آسایش و امنیت.

برای همین است که مقوله ای به نام منافع ملی، رفاه ملی و کشوری آزاد و آباد و شکوفان در قاموس این نظام جائی ندارد. رفتار سران جمهوری اسلامی زمانی قابل فهم میشود که اهداف جهانشمول جمهوری اسلامی را با آن وفق بدهیم. آنچه برای ما غیر جدی و غیر عملی و حتی جوک بنظر میرسد برای دست اندرکاران نظام جمهوری اسلامی بسیار جدی گرفته شده و عملی به نظر میرسد. تجربه نشان داده که «عقلانیت» و واقع گرائی برای یک سیستم ایدئولوژیک و توتالیترتنها زمانی به کار گرفته میشود که بقا خود را در خطر ببینند. هیتلر، موسولینی، استالین و مائوتسه تونگ با کشتارها و ویرانیهائی که برای عملی ساختن اهداف خود ببار آوردند، این اقدامات را همواره به عنوان قدمی در راه اهداف جهانشمول خود توجیه کرده اند؛ آنها را اهدافی دانسته اند که بشریت باید برای دستیابی به «سعادت ابدی» رنج های بسیاری را بر خود هموار سازد. معتقدان به «بهشت موعود» همواره در صدد تغییر انسانهای موجود برای رسیدن به هدف خود هستند و وقتی در تحقق اهداف خود با شکست روبرو میشوند گناه را به گردن مردم می اندازند و آنان را غیرمومن، فاسد و نابالغ … قلمداد کرده، نفرت خود را از آنها پنهان نمیکنند.

اصل و اساس برنامه ای که خمینی را بر آن داشت تا کوشش کند با تحمیل جمهوری اسلامی به مردم ایران ماهیت و خصلت کشوری را با تمام قدمت تاریخی آن عوض کند، برای عملی کردن این هدف بود که اسلام و بخصوص حکومت متکی به روحانیت شیعه اقتدار خود را در سراسر جهان به کرسی بنشاند و حد اقل آنرا به نمایش بگذارد. اینکه چگونه میتوان یک حکومت شیعه جهانی (با مرکزیت قم و نجف) بوجود آورد زمانیکه بیش از یک میلیارد و صد میلیون مسلمان سنی در جهان در برابر صد میلیون شیعه قرار گرفته اند بر این فکر استوار شده بود که اکثریت سنی فاقد آن رهبری است که بتواند همه مسلمانان جهان را نمایندگی کند.

خمینی معتقد بود، جمهوری اسلامی باید به مثابه تنها حکومت اسلامی با تحریک و تشویق مسلمانان خاور میانه به قیام برعلیه «حکومت های دست نشانده و نوکر آمریکا» وارد عمل شود. باید صدور انقلاب اسلامی برای قطع نفوذ آمریکا، اسرائیل و اصولا «غرب» بعنوان حامیان اصلی حکومتهای «مزدور» کشورهای مسلمان در دستور کار جمهوری اسلامی قرار بگیرد تا مردم مسلمان منطقه رها شوند. بدین خاطر نیز تحت عنوان رهبر انقلاب اسلامی از ارتشیان عراقی خواست علیه صدام حسین کودتا کنند و از مسلمانانی که در مکه در مراسم حج حضور میافتند، نیز خواست علیه حکومت آل سعود قیام نمایند. ازدیدگاه آیت الله دو کشور مزبور به خواست استکبارجهانی عمل میکنند و نباید کنترل «عتبات عالیات» را در کربلا و خانه خدا را در مکه در اختیار داشته باشند.

که عشق آسان نمود اول ولی…!

ایجاد نیروی قدس سپاه پاسداران، آغاز تحریکات در عراق و عربستان سعودی، قطع رابطه با آمریکا بعد از ماجرای گروگانگیری و تحریک صدام حسین به حمله به ایران و ادامه غیر ضروری جنگ با عراق با شعار «تسخیر قدس از راه کربلا میگذرد» و اقدامات تروریستی انزوای سیاسی، عقب ماندگی اقتصادی، ویرانی شهرهائی که هنوز ترمیم نشده است از زمره «دستآوردهای» جمهوری اسلامی در دهه اول استیلای آن بر ایران محسوب میشود. نتیجه شعار «نه غربی نه شرقی، جمهوری اسلامی» این شد که ایران اسیر و وابسته کشورهائی چون چین و روسیه شود که نهایت استفاده را از موقعیت لرزان حکومت جمهوری اسلامی می برند.

 پس از سرکشیدن جام زهر اول (زمانیکه رویای تسخیر کربلا، سرنگون کردن رژیم صدام حسین و استقرار یک حکومت اسلامی شیعه در عراق عملی نشد)، سرکردگان حکومت و در راس آنها آیت الله خمینی به این نتیجه مشعشانه رسیدند که تنها راه حفظ اقتدار جمهوری اسلامی بهره برداری از انرژی هسته ای بمنظور دستیابی به بمب اتمی است. اقدامی که ابتدا بصورت مخفیانه و سپس به صورت علنی برای رسیدن به این هدف انجام گرفت، بالاخره پس از دو دهه تلاش بی ثمر و صرف میلیاردها دلار هزینه و نابودی اقتصاد کشور (در اثر تحریمهائی که قدرتهای جهانی برای منصرف کردن جمهوری اسلامی از این اقدام به کشور و مردم آن تحمیل نموده بودند) متوقف شد. آن هم زمانیکه ولی فقیه دریافت «ام القراء اسلام» ممکن است به چنان فقر و فلاکتی دچار خواهد شد که نتیجه آن جز فروپاشی حکومت اسلامی نخواهد بود. نگرانی از دوام و بقاء حکومت بود که ولی فقیه را وادار ساخت جام زهر دوم را طی این ۳۷ سال سر بکشد. منتهای امر از آنجائیکه او از صراحت و شجاعت ولی فقیه اول برخوردار نبود اسم این اقدام را «نرمش قهرمانانه» گذاشت و برای بار دوم ثابت کرد که «آخوند تسلیم زور نمیشود مگر آنکه سنبه پرزور باشد!»

پس از پاک کردن شعار مرگ بر آمریکا از روی دیوارها مذاکره با شیطان بزرگ در دستور کار تدارکاتچیان جدید قرار گرفت و آیت الله خامنه ای برای اینکه خود را از تک و تا نیاندازد به نیروی قدس سپاه پاسداران دستور داد برای تقویت حزب الله در لبنان، کمک نظامی به شیعیان عراق در برابر داعش و کمک به حوثی های یمن و بخصوص با حضور چشمگیر در سوریه برای حمایت از رژیم به غایت متزلزل بشاراسد شدت ببخشند.

“مقام معظم رهبری” برای اینکه ماموران اجرائی و تدارکاتچی وی در امرگسترش مذاکرات موسوم به «برجام» بند را به آب ندهند، مجبور شد به آنها یاد آوری کند که: «سیاست خارجی ایران بر منافع بلندمدت و اصول و ارزش‌ها استوار است و با رفت و آمد دولت‌ها با سلایق سیاسی گوناگون تغییر نمی‌کند و …دولت‌ها فقط در تاکتیک‌ها و ابتکارات اجراییِ راهبردهای سیاست خارجی تأثیرگذار و دخیلند». (و در جای دیگر) «همه تاکتیک‌های دیپلماسی در دولت‌های مختلف باید در خدمت پیشبرد اصول سیاست خارجی در قانون اساسی باشد». اصول سیاست خارجى در قانون اساسى جمهورى اسلامى که وی بر آن در (اصل سوم، بند شانزدهم) تاکید دارد، میگوید: «تنظیم سیاست خارجی کشور براساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان» میباشد. و دراصل یازدهم همین قانون اساسی همانطور که در بالا نیز اشاره شد، آمده که:« به حکم آیه کریمه «ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون» همه مسلمانان یک امتند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد».

و برای اینکه ماموران وی از چهار چوب اهدافی که قانون اساسی جمهوری اسلامی تعیین کرده خارج نشوند، با تاکید بر یک «ما»ی غلیظ که یاد آور سخنرانیهای آریا مهری است، میگوید: «ما فقط در قضیه هسته‌ای آن هم به‌دلایل مشخص و اعلام شده اجازه مذاکره دادیم که بحمدالله مذاکره کنندگان نیز در این عرصه خوب ظاهر شدند اما در زمینه‌های دیگر با آمریکا مذاکره‌ای نمی‌کنیم».

وی به راحتی می پذیرد که جمهوری اسلامی تا کنون به هیچیک از اهداف خود نرسیده است. میگوید: “ادعا نمی کنیم به همه اهداف خود رسیده ایم یا حتی نزدیک شده ایم چون اجرای سیاست خارجی انقلابی در عمل با برخی غفلت ها، کم کاری ها، ناهوشمندی ها و موانع خارجی همراه بوده است اما جایگاه عزتمند فعلی کشور، مدیون همین سیاست های حکیمانه است و اگر به این اصول عمل نکرده بودیم، خدا می داند در داخل مرزها، با چه مشکلات و ضربات عجیبی، دست به گریبان می شدیم”.

ادامه دارد…..

آماده شدن شرائط برای نوشیدن جام زهر سوم!

حمید صدر


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.