یادداشت وارده: زمانی که عمر بن خطاب خلیفه اسلام پیشنهاد حمله به ایران را مطرح نمود سکوت بر حاضرین حاکم شد! سکوتی ناشی از عظمت و شکوه ایران زمین, ناشی از ترس و تردید… در این میان ابوعبید ثقفی (پدر مختار) برخاست و گفت نخستین کسی که در این راه قدم خواهد گذاشت منم! با من همراه شوید که در این نبرد جز رضایت الله و رسول او و غنائم فراوان برای سپاه اسلام چیزی نیست…
در این زمان مختار ۲۰ ساله به همراه پدر, عمو و سپاه متجاوزان عرب راهی ایران زمین شد و در نبرد یوم الجسر شرکت نمود…
حال ما را چه شده است؟
فرزند اولین متجاوز به خاک و ناموس ایران زمین را اسطوره کودکان خویش ساخته, سرمایه ملی خود را صرف تولید سریال زندگینامه و بیان دلاوری های او نموده و در مقابل پیکر صدپاره رستم فرخزاد, سربازان و مدافعان ایران را در زیر پای اشتران عرب به فراموشی میسپاریم?
بر ما چه گذشت؟
فریاد و شیون دختران و زنان ایران را به هنگام قتل و غارت و تجاوز مختار نامان عرب از یاد برده و غرق تماشای دیالوگ های عاشقانه مختار و زنانش میشویم؟
بر حالمان باید گریست…………