به مناسبت ۲۹ اسفند روزملی شدن نفت: «چرا هنوز مصدق می‌درخشد؟»

جمعه, 28ام اسفند, 1394
اندازه قلم متن

nekourouh_mahmoud

بعد از شصت سال هنوز نام مصدق در ذهنیت مردم ایران نقش بسته و برای روشنفکران نوستالوژی شده، حتی برای مخالفین صادق‌اش سبب افسوس که چرا اورا زودتر درک نکردند (توده‌ای‌ها)، زیرا که فراتر از ملی شدن نفت، که کاری سترگ در جهان آن روز بود، با انقلابی آرام “قدرت” استبدادی و وابسته را با تمام توانش، ملی و مردمی با آزادی بیان و اندیشه و.. نمود اگرچه با کودتا امانش ندادند، حتی فراتر نوعی برنامه “سوسیال دموکراسی”.

بعد از سی تیر با کسب اختیارات با برنامه‌های معطوف به حقوق محرومین تا حقوق شهروندی – سازمان تامین اجتماعی – استقلال وکلا و سهم کشاورزان از محصول و…که اجرا نمود. دریغم آمد که قلم شکسته را به‌یاد او و نقل خاطراتی در دست نگیرم که در زمانه اندک او قلم از هر سانسوری آزاد بود.

قدرت نفتی و مورد حمایت شیر پیری که آن روز معروف بود “آفتابش در جهان غروب نمی‌کند” یعنی انگلستان که یال و کوپالش با ملی شدن نفت ایران فروریخت، که بعد از او “ملی کردن‌ها شروع شد”(پیر سالینجر)(۱) درزمانیکه هنوز شاه سایه خدا وفرد دربرابرش عملا بنده بود.

انقلابی در روزی که دکتر مصدق در برابر مجلس، مجلسی از نمایندگان دربار و رجال انگلوفیل و باند سید ضیا که اجازه ندادند با هو و جنجال تا لنگه کفش کوفتن برمیزها و همراه با اوباشی مست از لژ تماشاچیان در بالکن به رهبری طیب و طاهر و مهدی قصاب و شعبان بی‌مخ و…. از میدان مولوی که علیه اش شعار‌های توهین‌آمیز و در واقع فحش می‌دادند، حتی زمانیکه “کریم پور شیرازی” دانشجوی حقوق دانشگاه بدان‌ها اعتراض کرد دست و پایش راگرفته از بالا به میان مجلس بر روی سر نمایندگان پرت کردند که عده ای از نمایندگان منجمله کریمپور مجروح شد. او شجاعانه یک تنه نظام استبدادی و وابسته و پرادعا را افشا که انقلابی در آن شرایط بود. بدینگونه که آن روز در دوره چهاردهم با سکوت و طمانینه از مجلس خارج شد آن طرف خیابان یک دکان کفاشی و تعمیر کفش و یک دکه روزنامه بود با همان وقار با معذرت از صاحب کفاشی “چهارپایه چوبی” را برداشت و کنار خیابان لب جوی آب قرار داد و بر روی آن رفت، در این‌زمان مردمی که آن جا او را غالبا می‌شناختند به ویژه کسبه بهارستان تا افرادی از حزب ایران و ملت ایران و زحمتکشان و عابران که به سرعت دور و بر او جمع می‌شدند باحیرت که “چه خواهد کرد؟”

mossadegh30tir

به یکباره روی چهارپایه رفت دو سه نفر به کمکش شتافتند و زیربغلش را تعدادی اندک از وکلا که همراهش از مجلس خارج شده بودند گرفتند و… با اشاره به مجلس فریاد کرد “آن جا دزد گاه است”. و با اشاره به مردمی که لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده می‌شد به ویژه دانش‌آموزان دبیرستان‌های اطراف امیرکبیر – علمیه وحتی دارلفنون و مروی، جوانانی که بعدها طرفدارش شدند و…گفت “مجلس این جاست”. انقلابی که نسل جوان آن روز را بیش از همه تحت تاثیر قرار داد در برابر نسل پدران که همه چیز را می‌گفتند “کار انگلیس‌هاست؟!!”

نسلی که در سی تیر او را علیرغم خواست محافظه‌کارانی از جبهه ملی تا خرابکارانی از حزب توده با کنش‌ها و حتی خون‌شان به قدرت بر گرداندند. محافظه‌کارانی که در نهایت گاهی تندتر شده تا علنا با دربار و کودتا شدند و علیه‌اش توطئه‌ها نموده تا سرانجام با کمک انگلیس و آمریکا کودتا کردند. کودتای ننگینی که هنوز تبعاتش را می‌پردازیم.

در آن مقطع من از دارالفنون عازم حزب ایران برای شرکت در کلاس فلسفه زنده یاد “محمد نخشب” بودم. در زمانیکه کتاب “نزاع کلیسا و ماتریالیسم” را به بحث می‌گداشت که چگونه از بستر دگماتیسم و خرافات‌باوری کلیسا ماتریالیسم بر آمد، و در اروپا “ماتریالیسم دیالکتیک مبنای اقتصادگرایی مارکس تا تدر یجا در روسیه مذهبی مطلق، چون سایر ادیان سکولار گردید”(مارسل گوشه)(۲)که لنین و استالین از بسترش بر آمدند، و خلیل ملکی آن را افشا کرد، که گفت “سرمایه‌داری دولتی است” و “از سرمایه‌داری لیبرال صد درجه بدتر است” و سر انجام امروز “فئودالیسم صنعتی شده است با باندهای خاص خود”(آلن تورن، جامعه‌شناس) با “سرکوب و جنایات ویژه خود حتی در باره بزرگترین تئوریسین‌های مارکسیسم” (ری مدودوف)(۳) و اینک سیاوش کسرایی پس از سال‌ها از مسکو به ”سایه” اعلام می‌کند “فریب خوردیم همه‌اش دروغ بود” و با کمک حقوق بشر از آنجا می‌گریزد.(۴)

“مصدق” فراتر از ملی شدن در آن زمان اولین برنامه‌اش یک “انتخابات آزاد” بود که زمانی که با دخالت دربار وارتش نگذاردند انجام دهد نیمه کاره قطع نمود، وماندن خودرا موکول به یک “رفراندم” نمود.که معتقد بود مجلس برای مردم است نه مردم بر ای مجلس، وماندن خودرا به رفراندوم گذارد. دربار ومخالفانی از آن علیه اش بهره گرفتند وتوطئه‌ها را توجیه کردند، تا بعد از همه جنجال‌ها در نهایت “لویی هندرسن” سفیر امریکا بخود اجازه داد به حضورش رسیده و بگوید “آقاچرا مجلس را منحل کردید؟” جواب شنید “چون شما به بیست – سی نفر از نمایندگان پول دادید”.(۵)

مصدق حقوقدانی بود که یک “متدولوژی سیاست و مدیریت” برای “کشورهایی چون ما” در آن زمان ارائه نمود که قبل از همه با برنامه بدون شعارها و عوامفریبی‌های معمولی بود که هیچکدام از انواع روشنفکری ایران بعد از او درک نکرد که انتخاب او و ملی شدن نفت در یک لحظه و با یک پیشنهاد رقیب یک “فرصت” بود که تاریخ‌ساز شد چه او با زیرکی از آن فرصت استفاده کرد و شاه و سید ضیا و انگلستان را مات نمود.

حتی به نظر من آنها که ادعای مصدقی بودن داشتند از فرصت‌های پیش آمده غفلت نمودند، چه، بعد از فرار شاه و انقلاب و…به خاطر تفرقه‌ها و رقابت‌هاشان به سرعت به حاشیه رفتند.. درنهایت به خاطر فقدان تحلیل شرایط گفتند “ماچقدر ایدالیست بودیم؟”

——————————-
پانوشت‌ها:
۱. روزنامه‌نگار و مشاور کندی و ….
۲. فیلسوف سیاسی در “مرکز پژوهش‌های عالی علوم اجتماعی- پاریس”
۳. از کتاب “در دادگاه تاریخ” ترجمه منوچهر هزارخانی
۴. در فیلمی از بی‌بی‌سی در تاریخ ۷ فوریه ۲۰۱۶
۵. از کتاب “مصدق و کودتا” – مارک، جی،گازیوروسکی و مالکوم برن / ترجمه علی مرشدزاده / قصیده سرا / چاپ اول ۱۳۴۸-۱۰۵ به نقل از گزارش ۱۸-۱۹- ویلبر- اورو – “بدینگونه که عوامل سیا و انتلیجنس سرویس هفتگی ۱۲۰۰ دلار برای خرید نمایندگان کنار گذشته بودند تا همکاری‌شان را جذب کنند و به هنگام کودتا کردند، در زمانی که ۴۰ نفر از ۷۰ نفر استعفا داده بودند و در واقع “مجلسی نمانده بود” خازنی – رییس دفترمصدق.

از: ایران امروز

be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.