hamidfarkhondeh@hotmail.com
حملات تروریستی اخیر در بلژیک بار دیگر آسیب پذیر بودن شهروندان کشورهای غربی در برابر چنین حملاتی را نشان داد. این حملات در بروکسل، در قلب و پایتخت اروپا در حالی صورت می گیرد که این کشور ماههاست در حالت آماده باش امنیتی ۴ که سطح بالایی از هشدار و کنترل امنیتی هست، قرار دارد. تروریست هایی که در نوامبر سال گذشته حملات گسترده ای در پاریس سازمان دادند، از بروکسل بعنوان پایگاه لجستیکی خود استفاده کردند. چهار روز پیش صلاح عبدالسلام مراکشی الاصل فرانسوی، که نقش فعالی در حملات پاریس داشت، بعد از چهار ماه تعقیب و مراقبت دستگیر شد. بروکسل همچنین پایگاهی برای سربازگیری داعش و رفت و آمد تروریست های برخاسته از خانواده های مسلمان مهاجر به سوریه بوده است. گویا قرار است هر پایتخت اروپایی ۱۱ سپتامبر خود را داشته باشد.
بعد از این عملیات مانند موارد پیشین موجی از انزجار از اعمال تروریستی در کشور هدف قرار گرفته به راه می افتد و مسئولان سیاسی و امنیتی وعده افزایش قدرت نیروی پلیس و کنترل بیشتر مظنونان می دهند. این اقدامات هرچند به نوبه خود لازم هستند اما برای مواجهه با تروریسمی که شهرها و شهروندان کشورهای غربی را بعد از ۱۱ سپتامبر و بویژه از یک سال و نیم پیش با اروج داعش در سوریه و تصرف موصل توسط این گروه نشانه گرفته، کافی نبوده و نیست. واقعا چرا سیاستمداران کشورهای اروپای مهد تمدن، روشنگری، حقوق بشر و علوم تجربی و انسانی در بررسی و برخورد ریشه ای با پدیده تروریسم اسلامی این چنین ناتوان اند؟ این درست است که مقابله با انسانی که با انفجار خود گروهی را به کام مرگ می فرستد آسان نیست، اما مدت ها قبل از اینکه این ترویست سلفی یا آن تروریست داعشی کمربند انفجاری خود را بر کمر ببندد می شد حداقل در سه عرصه کاری کرد:
۱. مسبب تمامی عملیات تروریستی که با مضمون سیاسی در کشورهای اروپایی و امریکای شمالی رویداده است، مسلمانان عرب بوده اند. اگر هم مثلا ملیت فرانسوی یا امریکایی در شناسنامه آنها حک شده است، در خانواده ای مسلمان و مهاجر از کشورهای عربی زاده شده و پرورش یافته اند. اینکه تروریسم انتحاری در میان مسلمانان و تنها مسلمانان عرب متولد می شود، نشانه اوج نفرت از غرب در میان اعراب است و کیست که نداند معضل حل نشده فلسطین و اسرائیل اگر همه صورت مسئله نیست، اما مادر همه این نفرت های کوچک و بزرگ از غرب در میان مسلمانان عرب و بویژه بنیادگرایان اسلامی بوده و هست. اینکه نزدیک به هفتاد سال است جهان عرب شاهد تحقیر مردم فلسظین و اشغال بخشی از سرزمین های عربی است بدون اینکه کشورهای قدرتمند غربی متحد و حامی اسرائیل این کشور را برای پایان اشغال فلسطین تحت فشار بگذارند، بی شک اثر خود را در شکل گیری تروریسم انتحاری اسلامی گذاشته و می گذارد.
۲. تروریسم انتحاری علیرغم اینکه ظاهرا اوج از خود گذشتگی انسان برای باورهای خویش را به نمایش می گذارد، نوعی بیزنس نیز هست. داعش در عین حال که سر می برد و زن به بردگی می برد، نفت می فروشد، دلار ذخیره می کند و از سازمانی اسلامی به دولت اسلامی تبدیل می شود. خانواده های تروریست های انتحاری از سوی داعش یا القاعده و دیگر نیروهای افراطی اسلامی مورد حمایت مالی قرار می گیرند. آنکه جان بر سر باور خویش می گذارد نیز با خدای خود وارد بیزنس می شود تا از عسل های نچشیده بخورد و از زن های ندیده کام گیرد.
متاسفانه این بیزنس زشت تنها به تروریست ها ختم نمی شود. کشورهای غربی و در راس آنها فرانسه، امریکا و انگلیس نیز بخاطر بستن قراردادهای سودآور تجاری بویژه فروش اسلحه به کشورهای حامی بنیادگرایان سلفی چون عربستان سعودی و اکثر شیخ نشین های خلیج فارس، چشم خود را به کمک های مالی این کشورها به گروههای مسلمان سلفی ساکن کشورهای غربی و بازشدن یکی پس از دیگری مساجد و مراکز اسلامی که بخشی از آنها مرکز سربازگیری برای داعش و نفرت پراکنی علیه ارزش های غربی هستند، می بندند. در این تجارت زشت واقعا ارزش جان آن جوان فرانسوی که برای استراحت آخر هفته به کنسرتی در “بتکلان” رفته بود، چقدر است؟ جان هر سرباز امریکایی یا یک شهروند بیگناه فرانسوی معادل چند متر مربع خاک اشغال شده است؟
۳. با افزایش جمعیت مسلمانان کشورهای غربی بویژه در دو دهه گذشته، معضل تضاد فرهنگی جوامع سنتی اسلامی با فرهنگ کشورهای میزبان بیش از پیش خود را نشان داده است. ترس از انگ راسیسم یا مهاجرستیزی خوردن و یا برای جذب آرای مسلمانان مهاجر در انتخابات، باعث شده است بسیاری از سیاستمداران این کشورها بخصوص از طیف چپ، اقدامات لازم امنیتی یا اجتماعی و فرهنگی برای جلوگیری از رشد اسلامگرایی افراطی را انجام ندهند. مثلا مسلمانان افراطی ساکن کشورهای اروپایی از دمکراسی و حقوق اجتماعی استفاده یا سواستفاده می کنند تا براحتی از طریق مرز ترکیه به سوریه رفته و برای داعش بجنگند و بکشند و هنگامی که زخمی شدند برای معالجه مجانی به کشور محل سکونت خود برمی گردند تا بعد از بهبود دوباره یا در سوریه به داعش بپیوندند بدون اینکه پلیس حق داشته باشد آنها را دستگیر کند یا جلو سفر دوباره آنها به سوریه را بگیرد. (البته اخیرا برخی از کشورها مثل فرانسه و انگلیس قوانین سختگیرانه تری علیه کسانی که برا پیوستن به داعش به سوریه می روند، وضع کرده اند.) یا اینکه شهردار شهری در فرانسه تحت فشار اسلامگرایان حاضر می شود برای آنها برخی روزها استخر عمومی شهر را زنانه و مردانه کند.
نپرداختن به مشکل سیاسی و فرهنگی مسلمانان عرب، چه در مسئله اسرائیل و فلسطین و چه در کشورهای غربی میزبان، نهایتا رشد نیروهای راست افراطی در تمامی کشورهای اروپایی و امریکا را در پی داشته است. هربار نیز برای بلوکه کردن قدرت روزافزون نیروهای راست افراطی، راست و چپ سنتی دست بدست هم داده اند. اما این آتشی است زیر خاکستر. نارضایتی شهروندان کشورهای غربی از حضور بنیادگرایان اسلامی و انفعال سیاستمداران سنتی در برابر این معضل، رو به افزایش است.
از: گویا