بی حقی بهائیان- تابوشکنی یا سکوت اصلاح طلبانه!؟

شنبه, 1ام خرداد, 1395
اندازه قلم متن

Ali Keshtgar8

اگر فشارهای جهانی و ملاحظاتی که عطش بهائی کشی رژیم را به مصالح و مقتضیات رژیم محدود می کند در کار نبود جمهوری اسلامی با این شهروندان ایرانی که تنها گناهشان اعتقاد به مذهبی سوای مذهب رسمی است، همان کاری می کرد که داعشی ها با ایزدی های عراق می کنند.

تبعیض زشت ترین نوع بیدادگری است. برده داری و نژادپرستی به گوهر با تبعیض های مذهبی و جنسی و طبقاتی حقیقی و حقوقی جمهوری اسلامی یکسانند و هریک به نوبه خود انسان ها را از ابتدایی ترین حقوق طبیعی شان محروم می سازند و همگی ذاتا رذل سالار، فضیلت کش و فساد پرورند.

بنای جمهوری اسلامی بر تبعیض چند لایه مذهبی و جنسی استوار است.

ـ تبعیض میان روحانیون و سایر طبقات اجتماعی. رهبر رژیم که بر تخت ولایت مطلقه فقیه تکیه می زند باید روحانی باشد و در انتخاب وی نیز فقط فقها و مجتهدان دست چین شده مشارکت دارند.

ـ تبعیض میان مسلمان شیعه و سایر مذاهب اسلامی. پستهای عالی نظام از ریاست جمهوری گرفته تا وزارت و استانداری و مدیریت های دولتی میان شیعیان ملتزم به قانون اساسی جمهوری اسلامی تقسیم می شوند.

ـ مسلمانان سنی، سلسله های تصوف و دراویش، مسیحیان، یهودیان و بهائیان به ترتیبی که نام بردم، از حقوق ابتدایی خود محروم می شوند و عملا به شهروندان درجه دو و سه و چهار تقسیم می شوند.

ـ مرد سالاری عقیدتی و قانونی جمهوری اسلامی زنان را نیز در مسایل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از بسیاری از حقوق خود محروم می کند.

در سلسله مراتب تبعیض آلود نظام اسلامی شهروند بهایی در پائین ترین مرتبه قرار دارد. او حتی از حق انتخاب شغل و حق تحصیل در نظام آموزشی کشور نیز محروم است. موجود “مهدور الدمی” است که زیر فشار افکار عمومی جهانی از”ترحم” و “سعه صدر” نظام برخوردار می شود و در برزخ میان مرگ و زندگی حق نفس کشیدن پیدا می کند. می شود هر وقت که لازم باشد به دست سربازان گمنام امام زمان و یا محافل “سرخود” ترور شود و یا به اتهام جاسوسی برای آمریکا و اسرائیل روانه زندان گردد، بدون آن که رژیم خود را ملزم به شنیدن این پرسش ساده نماید که آخر کسی که در نظام حاکم هیچ جایی ندارد و حتی از حق انتخاب شغل نیز محروم است، چگونه به اسناد محرمانه و طبقه بندی شده رژیم اسلامی دسترسی پیدا می کند که بتواند جاسوسی کند!!؟

اگر فشارهای جهانی و ملاحظاتی که عطش بهائی کشی رژیم را به مصالح و مقتضیات رژیم محدود می کند در کار نبود جمهوری اسلامی با این شهروندان ایرانی که تنها گناهشان اعتقاد به مذهبی سوای مذهب رسمی است، همان کاری می کرد که داعشی ها با ایزدی های عراق می کنند. کما این که در نخستین سالهای پس از انقلاب نمونه هایی از رفتار جنایتکارانه حزب الهی ها علیه بهائیان را شاهد بوده ایم.

حکومتی که بنایش بر تبعیض استوار شده، طبعا از هرگونه رفتار تابوشکنانه شهروندان که منافی تبعیض باشد احساس ناامنی می کند و نسبت به آن واکنش نشان می دهد.

یکی از نخستین سنگرهای سلسله مراتب تبعیض در جمهوری اسلامی که اگر سقوط کند دفاع از سایر خاکریزها ی نظام تبعیض دشوارتر می شود، سنگر بی حقی شهروند بهایی است که رژیم در توجیه آن دهها دلایل مذهبی، عقیدتی و سیاسی اختراع کرده است. به این اعتبار هرگونه تابوشکنی در این عرصه یک گام موثر علیه سلسله مراتب تبعیض آمیزی است که بنای ولایت مطلقه فقیه بر آن استوار شده است.

بنابراین کار فائزه هاشمی رفسنجانی، که به دیدار همبندان بهایی آزاده شده اش می رود و خبر آن را همراه با تصویر دسته جمعی به شبکه های اجتماعی می فرستد یک اقدام تابوشکنانه ارزشمند است که باید بر آن ارج نهاد. زن بودن، مسلمان بودن و فرزند یکی از سران جمهوری اسلامی بودن، اثرات اجتماعی اقدام تابوشکنانه فائزه هاشمی را در میان طیف اصلاح طلبان و مسلمانان دوچندان می کند.

اما در میان فرزندان مقامات جمهوری اسلامی و حتی در میان طیف گسترده اصلاح طلبان فائزه هاشمی تنهاست. و لاجرم او باید به تنهایی هزینه این تابوشکنی را بپردازد. و همین به اهمیت و ارزش کار وی می افزاید. دیگر اصلاح طلبان مذهبی و ملی مذهبی مگر موارد استثنایی (مثلا صادق زیبا کلام) از سر ترس و یا بدتر از آن در پای بندی به عقاید ضد بهایی سکوت پیشه کرده اند. سکوتی درد آورـ شرم آورـ که از آن بوی زننده فرصت طلبی و تبعیض به مشام می رسد.
و به راستی کار ما ایرانیان به کجا رسیده که یک دیدار ساده میان دو شهروند ایرانی که فقط با ور مذهبی شان با هم متفاوت است، جنبه تابوشکنانه پیدا می کند!

ویل دورانت در کتاب شرق گهواره تمدن درباره کورش کبیر می نویسد:” در قلمرو او همه ادیان آزاد و برابر بودند و خود در هر سرزمینی که پای می گذاشت به باورها، و به مراسم و مناسک دینی مردم آن سرزمین احترام می گذاشت” (نقل به معنی). حالا ۲۵۰۰ سال پس از آن سرافرازی تاریخی چه ننگی بالاتر از این که کسانی بر ما حکومت می کنند که آزادی مذهب شهروندان، این طبیعی ترین حق انسانی را برنمی تابند و غیر از خود را مستحق مرگ و تحقیر می دانند. و ما باید به این دل خوش داریم که فرزند مسلمان یکی از سران نظام به دیدار همشهری های بهائی مان رفته است! فرهنگ مدارا که مادر دموکراسی است با سکوت اصلاح طلبانه علیه تبعیض نهادینه نمی شود، باید برای الغای آپارتاید مذهبی و جنسی تابوشکنی کرد و هزینه داد.

از: گویا

be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.