وحى به خامنه اى، نشانه اى از اختلال شدید روانى

یکشنبه, 23ام خرداد, 1395
اندازه قلم متن

mim-sokhan

در هیچ جاى دنیا، به اشخاص دچار اختلال هاى روانى، شغل هاى حساس واگذار نمى شود. بدترین نمونه اى که در چند سال اخیر مشاهده کردیم، به کوه کوبیدن هواپیماى مسافربرى «جرمن وینگز» توسط کمک خلبان بود که متاسفانه بیمارى روانى او «بروز خارجى نداشت» یا اگر داشت «قابل تشخیص براى انسان هاى عادى نبود» و از طرف دیگر او این بیمارى را براى «حفظ شغل» پنهان مى کرد. به همین خاطر، موقع استخدام اشخاص براى مشاغل حساس که با جان انسان ها سر و کار دارد، شخص باید از نظر روانى هم، کاملا سالم باشد.

کاریکاتور زیبا و گویاى مانا نیستانى در سایت وزین «ایران وایر» موجب نوشتن این مطلب شد. این کاریکاتور، بر اساس جمله ى سردار على شمخانى، ساخته و پرداخته شده است:

«دلیل حضور نظامی در سوریه، وحی الهی به خامنه‌ای است…»

این سخن آقاى شمخانى، در واقع تاییدى ست بر بیمارى روانى آقاى خامنه اى و نیاز او به درمان جدى و عاجل. در دوران هاى گذشته، «بیمارى»هاى روانى مانند افسردگى، سادیسم، مازوخیسم، پارانویا، اسکیزوفرنى و امثال این ها شناخته شده نبود. افرادِ اندکى به عنوان «دیوانه» شناخته مى شدند و آن ها کسانى بودند که «رفتار»شان عادى و مطابق با عرف اجتماعى نبود. اگر این رفتار طبیعى مى نمود، و فقط «پندار» و «گفتار» طرف عجیب و نا منطبق با عرف اجتماعى بود، آن شخص «دیوانه» و یا فرد مبتلا به بیمارى روانى شناخته «نمى شد».

اما امروز ما، در ابتداى قرن بیست و یکم، با شاخه هاى مختلفى از بیمارى هاى روانى رو به رو هستیم، و حتى ملاک هاى پندار، و حاصل آن یعنى گفتار نیز ما را در تشخیص بیمارى هاى روانى، که گاه مى توانند بسیار حاد و سخت و غیر قابل شناسایى باشند کمک مى کنند. از همین روست که در کنار روان پزشکى، ما رشته ى روان کاوى نیز داریم که تنها با صحبت و مشاهده ى واکنش هاى خفیف یا شدید بدنى، به درون ذهن انسان ها نفوذ مى کنیم و بیمارى آن ها را تشخیص مى دهیم. بیمار گاه نیاز به دارو درمانى دارد؛ گاه حتى باید بسترى شود و درمان هاى جدى تر و منظم ترى بر روى او صورت پذیرد؛ گاه حتى نیاز به شوک الکتریکى در فواصل مختلف زمانى، براى رفع بیمارى روانى هست (مثلا در درمان افسردگى هاى شدید و پایدار). به هر حال نوع رفتار، پندار و گفتار شخص مى تواند سمپتوم بیمارى روانى او باشد.

در موضوع بیمارى هاى روانى، ما با کلمه ى «اختلال» به کرّات مواجه مى شویم. اختلالات روانى انواع مختلف و علل مختلف دارند. متاسفانه بیمارى روانى مانند بیمارى هاى جسمى نیست که عوارض آن -مثلا به صورت زخم و شکستگى- همراه با درد و با چشم قابل مشاهده باشد لذا بسیارى از کسانى که خودْ بیمار روانى اند اصولا به این نوع بیمارى ها باور ندارند و بدتر از آن، روان پزشکان را پزشک واقعى نمى دانند. به هر حال منشاء و عامل بیمارى، چه ژنتیک و موروثى باشد، چه تربیتى و داراى سابقه ى خانوادگى و اجتماعى -یعنى ما حصل زندگىِ یک شخص، از بدو تولد و شاید هم از قبل از تولد تا لحظه ى حاضر- به شرط همراهى بیمار و درک او از بیمار بودن اش قابل درمان است و در بدترین حالت ها و غیر قابل معالجه بودن کامل بیمارى، امکان کاهش سمپتوم هاى آن با داروها و تکنیک هاى معالجه ى غیر دارویى که در زمان ما بسیار پیشرفت کرده وجود دارد.

در دوران هاى قدیم، که علل اختلال هاى «رفتارى»ِ ترکیب شده با اختلال هاى ذهنى و گفتارى مشخص نبود، عوام، این تفاوت رفتار فرد با رفتار عامه ى مردم را به نیروهاى ماوراء طبیعى مانند جن و شیطان و جادو و جنبل و امثال این ها نسبت مى دادند. هنوز هم در مناطقى که بیمارى هاى روانى توسط مردم شناخته شده نیست یا به رسمیت شناخته نمى شود براى درمان فردِ دچار اختلال، به جادو و جنبل و ورد و دعا و کارهاى مضحک دیگرى متوسل مى شوند که شناخته شده ترین آن ها «جن گیرى»ست.

مقدمه طولانى شد. پذیرش افراد بیمار در جوامع مترقى، در صورت تن دادن به درمان هاى مناسب کاملا عادى ست. اما در همین جوامع، طبق قانون، در دو حالت بیمار را با «زور» به بیمارستان روانى مى برند و به خواست او و یا خانواده اش کاملا بى اعتنا مى مانند: اول در حالتى که امکان آسیب زدن بیمار به خود باشد؛ دوم در حالتى که امکان آسیب زدن بیمار به دیگران باشد. در این حالت پلیس وارد عمل مى شود و بیمار را به رغم مخالف ات خود یا خانواده اش، به بیمارستان روانى مى رساند.

در هیچ جاى دنیا، به اشخاص دچار اختلال هاى روانى، شغل هاى حساس واگذار نمى شود. بدترین نمونه اى که در چند سال اخیر مشاهده کردیم، به کوه کوبیدن هواپیماى مسافربرى «جرمن وینگز» توسط کمک خلبان بود که متاسفانه بیمارى روانى او «بروز خارجى نداشت» یا اگر داشت «قابل تشخیص براى انسان هاى عادى نبود» و از طرف دیگر او این بیمارى را براى «حفظ شغل» پنهان مى کرد. به همین خاطر، موقع استخدام اشخاص براى مشاغل حساس که با جان انسان ها سر و کار دارد، شخص باید از نظر روانى هم، کاملا سالم باشد. به عبارتى فقط به مقام و مرتبت و تحصیلات و غیره ى فردْ هنگام استخدام توجه نمى شود و همه ى داوطلبان استخدام، باید از نظر روانى مورد آزمایش قرار گیرند که تازه در این حالت هم باز عده اى از زیر دست پزشکان متخصص در مى روند و جامعه را با اختلال روانى یى که دارند دچار مشکل مى کنند. حتى در قوانین اساسى کشورهاى مختلف، ماده اى براى گرفتار شدن فرد صاحب قدرت، یا فرد اول مملکت به بیمارى روانى، و بر کنار کردن او در نظر گرفته مى شود.

اکنون شما، وضع کمک خلبان پرواز شماره ى ٩۵٢۵ جرمن وینگز را نسبت به شخص خامنه اى در نظر بگیرید. اولى، در یک لحظه ى مناسب هواپیما را به کوه آلپ مى کوبد و ١۵٠ نفر را به کشتن مى دهد؛ خامنه اى اما مى تواند در طول سال ها، یک کشور را با مردم اش به خاطر اختلالات روانى که دارد به طرف دره اى عمیق رهنمون شود و آن ها را به تدریج به طرف نابودى بکشاند.

ممکن است گفته شود که ما دلیل موجهى براى تشخیص بیمارى حاد روانى خامنه اى نداریم. اتفاقا چرا، داریم. همان طور که عرض کردم، یکى از راه هاى تشخیص بیمارى و اختلالات روانى، سخن گفتن است. وضعیت پارانویایى سخت خامنه اى و ترس او از «دشمن» و «طرح توطئه هاى دائمى و پیچیده» که کسى غیر از او قادر به «دیدن» و «تشخیص» آن ها نیست، از سخنرانى هاى متعددش مشخص مى شود حتى اگر این سخنرانى ها، کاملا کنترل شده باشد. حتى میمیک صورت و حالت هاى چشم و بادى لنگوئج او در حالت نشسته گویاى بسیارى از واقعیت هاست که از چشم افراد متخصص پنهان نمى ماند.

این شخص، اکنون به عنوان رهبر جمهورى اسلامى، سکان کشورى ٨٠٠٠٠٠٠٠ نفرى را در دست گرفته و کشتىِ در هم شکسته ى «ایران» را دقیقا بر اساس پلتفرم و استراتژی مبارزه ى «دائمى» با دشمن به پیش مى راند که عاقبت آن بدون ذره اى تردید، غرق شدن این کشتى و مردم داخل این کشتى ست.

همان طور که قبلا گفتم، در گذشته، ناهنجارى هاى رفتارى و گفتارى را به شیاطین و اجنه و امثال این ها نسبت مى دادند. اما اگر گروهى دوستدار و هوادار گفتار و تفکر، و حتى رفتار عجیب یک نفر بودند، آن چنان که در زندگى پیامبران مى بینیم، دیگر سخن از جن و شیطان به میان نمى آوردند، بلکه بیان این سخنان و رفتارهاى خارج از عرف را به نیروهاى مثبتى مانند فرشتگان و خداوند نسبت مى دادند که چون قابل مشاهده و رویت نبودند، از شیوه ى برقرارى ارتباط موجود ندیدنى با انسان، به عنوان «وحى» یاد مى کردند. این روزها مشاهده مى کنیم که در خصوص وحى و مکانیزم (!) آن بحث هاى جدى (!) و علمى (!) نیز مى شود و انسان هاى فهیم و متین و تحصیل کرده، اما باورمند و مومن، که قادر به نفى کلیت «وحى» و نسبت دادن اش به اختلال روانى نیستند، با روش هاى گوناگون و با مطرح کردن کلماتى از دانش روز، سعى در توجیه و توضیح منطقى (!) آن دارند.

بارى دلدادگان به رهبر، که عاشق و شیفته ى او هستند، باید تصمیم ها و رفتارها و گفتارها و پندارهاى «بزرگ» شان را به نحوى مردم پسند و قابل باور توجیه کنند و آن را وحى یى آسمانى و نه اختلال روانى بنامند که در گفتار على شمخانى در ارتباط با وحى شدن تصمیمات به خامنه اى این کار صورت گرفته و بارها نیز توسط دیگرْ دلدادگان حکومت اسلامى و شخص خامنه اى این موضوع به صورت عیان یا پنهان مطرح شده است.

آرى، کلام شمخانى براى انسان هایى که ذره اى از علوم جدید و بخصوص روان شناسى اطلاع دارند، و اندکى وجدان در آن ها باقى مانده، تاییدى ست بر بیمارى حاد و خطرناک آقاى خامنه اى، که امیدواریم در نهایت ختم به خیر شود.

از: گویا

be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.