مصاحبه راديو پيوند با کورش زعيم                                                              

عضو شورای مرکزی و هيئت اجرايی جبهه ملی ايران

 

پرسش 1:            تحليل جبهه ملی ايران از وضعيت سياسی حاضر ايران چيست؟

 

تصور می کنم که اعلاميه سه ماده ای جبهه ملی ايران نشان گويايی از ارزيابی وضعيت سياسی کشور باشد. ما در اين اعلاميه خلاصه ارزيابی خود را در چهار رشته حياتی اقتصادي، اجتماعي، سياسی و قضايی با صراحت شرح داده ايم. دشواری ما اين است که کشور صاحب ندارد. هيچ شخصيتی حرف آخر را نمی زند، هيچ نهادی تصميم آخر را نمی گيرد، هيچ کس هيچ کس ديگر را قبول ندارد. برخی خود را نماينده خدا می دانند و برای مردم حق اظهار نظرو ارزشی قايل نيستند، برخی ديگر رای و خواست مردم را بسليقه خود تعبير و طبق آن تعبير عمل می کنند. زور دست کسانی است که نماينده مردم نيستند و مسئوليت مردم گردن کسانی است که زور ندارند. بهمين دلايل، جبهه ملی با اين نتيجه رسيده که اداره کشور با ساختار کنونی امکان پذير نيست. ما در نيمه راه بسوی دموکراسی هستيم، و پس سپری کردن سالهای خشونت خام پس از انقلاب و خودکامگی های مطلق متعاقب آن و زير پا گذاشتن قانون اساسی مصوب خود جمهوری اسلامی توسط حاکميت، اکنون، با کمی پيشرفت، بجايی رسيده ايم که سد بزرگی بر سر راه می بينيم و ديگر بجلو نمی توانيم برويم. روزنه هايی که در سيستم کنونی بوده، ما را تا اينجا آورده، ديگر پيشرفت مقدور نيست. اين سد را هيچ کس نمی تواند جابجا کند، مگر خود مردم. از اينرو، جبهه ملی ايران يک همه پرسی را برای تعيين ساختار حکومت، البته زير نظر سازمان ملل متحد برای اطمينان از سلامت آن، تنها راه نجات و حفظ استقلال ايران و تضمين تماميت ارضی کشور، که اکنون تحت خطرات  بسيار شديد قرار دارد، می داند.    

 

پرسش 2:            با توجه به وضع منطقه و منافع روحانيت شيعه در عراق و تحرکات بخشی از حاکميت که موجب حساسيت و فشار امريکاست، چشم انداز اين بحران چند هفته گذشته را چه می بينيد؟

 

اکثريت شيعه ملت عراق پس از 27 سال خفقان و خشونت وحشتناک حکومت حزب بعث، برای نخستين بار فرصت ابراز وجود پيدا کرده. طبيعی است که اين ابراز وجود می تواند فورانی بيانگر فشارهايی باشد که اين ملت درهمه اين سالهای محروميت و ستم تحمل کرده است. درخواست اين اکثريت ناديده گرفته شده هم برای شراکت متناسب در دولت آينده عراق طبيعی است و حق آنهاست. اينکه تظاهرات آنها ضد امريکائيست، و يا تا حد زيادی نسبت به ضديت با امريکا تحريک پذير است، تا حدی زيادی بر می گردد به جنگ خليج فارس در1991. درآن سال، مردم برخی شهرهای شيعه نشين عراق مانند بصره، با تشويق امريکاييان وقول حمايت آنها، عليه حکومت صدام شورش کردند. ولی در آخرين لحظه دولت امريکا تصميم گرفت صدام حسين را به عنوان لولو سرخرمن برای ايران حفظ کند و شورشيان را تنها گذاشت، و تنها اکنون ميفهميم که ابعاد کشتاری که صدام از آنها کرد چه بوده! بخشی از خشم آنان را هم می توان با اين خيانت امريکا مرتبط دانست.

اما دخالتی که حکومت ايران احيانا کرده،  که نبايد می کرده، مانند عنوان کردن ايجاد يک جمهوری اسلامی بسبک ايران و حمايت از شخصيتهای مذهبی افراطي، و موضع گيريهايی که کرد ائتلاف غرب را ترساند و آنان را نسبت به يک مشارکت همگانی در دولت عراق، به تناسب جمعيت، بد بين کرد. در صورتی که اگر ايران سکوت می کرد، شيعيان به علت کثرتشان، اکثريت حکومت آينده عراق را بدست می گرفتند و نفوذ ايران در عراق بعلت حاکميت اکثريت شيعه و جمعيت کرد شمال عراق، که گرايشهايی ايرانی دارند، بيش از هر کشور ديگری می بود و زمينه را برای مشارکت ما در بازسازی عرق فراهم می کرد. ولی ما بازی عراق را باختيم. نفوذ در عراق حق ماست، ولی به علت نابخرديهای و بی سياستی های حاکميت آنرا از دست داديم، و به شيعيان عراق هم خدمتی نکرديم.     

 

 

پرسش 3:            در دو هفته گذشته، نيروهای سياسی مختلف در بيانيه های مختلف نظرات خود را بيان کرده اند، از جمله رهبری جبهه ملی ايران، کمی راجع به آن صحبت کنيد (متن بيانيه قبلا از راديو خواهده شده)

 

من درباره اعلاميه جبهه ملی در آغاز سخن صحبت کردم و فکر می کنم که موضع جبهه ملی را نسبت به وضعيت کنونی کشور شرح دادم. درباره بيانيه های گروههای ديگر ترجيح ميدهم صحبتی نکنم بجز اينکه اين ارزيابی و موضع گيری که ما کرده ايم فقط مختص ما نيست. گروههای سياسی ديگر هم بهمين نتايج رسيده اند، بجز اينکه ما خيلی زودتر به اين نتيجه رسيديم و آنرا خيلی روشن وصريح بيان کرده ايم.  

 

 

پرسش 4:            چنين که مجموعه نيروهای آزاديخواه و دموکرات در روند مسائل به نظرات مشابهی ميرسند. چشم انداز اتحاد اين نيروها چگونه می بينيد؟

 

البته که بايد همه آزاديخواهان و هواداران دموکراسی به نظرات مشابهی برسند، چون همه آنها يک هدف دارند و آنهم تحقق دموکراسی است. همدلی اين گروهها باعث دلگرمی ماست. فکر ميکنم بسياری از آنها به اين نتيجه رسيده اند که تفرقه و سليقه گرايي، نيروهای ما را تحليل می برد و ما را به سرمنزل مقصود نمی رساند. من چشم انداز را در دراز مدت خوب و اميدوار کننده می بينم. من می بينم که حاکميت ايران بالاخره صدای مردم را خواهد شنيد و به تغييرات ضروری تن در خواهد داد.

من به هيچ وجه نفوذ يا فشارهای دولتهای خارجی را کارساز نمی بينم. ما برای تغييرات نيازی به کمک هيچ دولت خارجی نداريم. دخالتهای دولت امريکا و اظهار نظرهای نپخته و ساده انديشانه آنها، فقط بخت مردم را برای رسيدن به آزادی و مردم سالاری به تعويق می اندازد. ما دخالتهای خارجی را در سياست کشورمان بارها تجربه کرده ايم. هم اکنون هم با اظهار نظرها و تهديد هايشان تنها نتيجه ای که برای ما ببار می آورند، سخت گيری های بيشتر بخش تندرو حاکميت، خفقان بيشتر و کمرنگ تر شدن اميد به تغييرات.       

مردم ايران ناراضی و بدنبال تغييرات اساسی هستند، ولی ملتی با چنين فرهنگ کهن و بزرگ که هزاران سال است روی جهان تاثير گذار بوده، نخستين ابرقدرت و قرنها تنها ابرقدرت جهان بوده و هم اکنون هم يک قدرت منطقه ای محسوب ميشود، خيلی بايد ذليل شود که ازدولتهای بيگانه برای ايجاد دموکراسی در کشورش کمک بگيرد.  جنبش دموکراتيک ملت ايران واقعی است، عميق است و ريشه در گذشته دور دارد. ما افغانستان يا عراق يا يوگوسلاوی نيستيم، ما بسياری از معانی مردم سالاری و حقوق بشر را خود اختراع و به جهانيان هديه کرده ايم. ما آن ملتی نيستيم که امريکا فکر کند می تواند برايش تعيين تکليف کند. ولی ما همدلی و پشتيبانی مردم جهان را می طلبيم و استقبال می کنيم. ما وظيفه سازمان ملل می دانيم که از جنبش مردم سالاری در ايران حمايت کند. روند دموکراسی در ايران يک حرکت تکاملی است نه انقلابي، و هيچ گروه سياستگزاردر کاخ سفيد نمی تواند آنرا شکل دهد يا کنترل کند. فقط ميتواند با حرکات واظهارات نابخردانه خود آنرا کند کند. يک تعرض به خاک ايران، همانند نمونه حمله عراق به ايران، روند دموکراسی در ايران را تسريع نخواهد کرد، بلکه فقط  کمک به تثبيت موقعيت محافظه کاران تند رو در ايران خواهد کرد و طيف آزاديخواه و اصلاح طلب را برای مدتي، شايد يک نسل، از سر راه برخواهد داشت.      

 

پرسش 5:            از جمله اين  فعاليتها  بيانيه موسوم به اتحاد جمهوری خواهان است، که بخشی از مقامات ملی گرا از جمله افراد وابسته به جبهه ملی نيز آنرا امضا کرده اند. برداشت شما از اين اظهار نظر و چگونگی احساس رهبری جبهه ملی به آن و موقعيت آن در تلاش نيروهای ديگر، منشور 81 و يا تلاش سلطنت طلبان را چگونه ارزيابی می کنيد؟

 

من ترجيح می دهم درباره اين بيانيه اظهار نظر نکنم. جمهوری خواهی خواست همه ماست و جهان ديگر رژيمی را به جز جمهوری نمی پذيرد. ولی همانگونه که گفتم، ملت ايران ملتی نيست که هيچ گزينه ای را از خارج کشور بپذيرد. آنان که در خارج از کشور در تلاش تغيير رژيم ايران و رهبری خودشان هستند، در خواب و خيالند. هرگز چنين نخواهد شد. ما از درون بايد خود باعث تغييرات مسالمت آميز و منطقی شويم. هيچ گروهي، چه سياسی چه مذهبی و چه قومي،  نبايد از صحنه سياسی ايران حذف شود و همه به نسبت حمايتی که از رای مردم می گيرند بايد در سياست کشور اظهار نظر کنند و تاثير گذار باشند. ميزان رای مردم و اطاعت از قانونی است که نمايندگان واقعی مردم وضع کرده باشند.

 

 

                                                                                                          11/3/82