بنام خداوند جان و خرد

برای حفظ منافع ملی و دستيابی و بهره جستن از فناوری هسته ای صلح آميز و تامين سوخت، راهی جز برقراری تعامل لازم با امريکا و اتحاديه اروپا و پايان بخشيدن به سياست تنش آفرينی پيش رو نداريم.

 

ماجرای فعاليت های هسته ای ايران و غوغای برپا شده در برابر آن از سوی غرب بويژه امريکا، اسرائيل و سه کشور عمده اتحاديه اروپا در عين آنکه راه به سالهای پيش می برد، ولی اوج آن به دوران حمله به عراق مربوط می گردد که به گونه ای غير منتظره روز بروز بر ميزان اوج گيری موضع گيريهای شديد در برابر ايران افزوده می شود. اين ساده انديشی است که بگوييم سازمانهای اطلاعاتی غرب و اسراييل طی سالهای گذشته از ميزان پيشرفتهای فعاليتهای اتمی ايران ناآگاه بوده اند و يا اينکه ايران در يک دوران بسيار کوتاه توفيق آن يافته تا به پيشرفتهای چشم گيری دست بيابدو تا به اين حد موجبات تشويش قدرتهای جهانی را فراهم بسازد.  شک نکنيم که دستگاههای اطلاعاتی غربی به کمک پيشرفته ترين تکنولوژيهای ممکن و گستردگی شبکه های جمع آوری اطلاعات، گام بگام نه ايران که ديگر کشورهای علاقمند به دستيابی به توان انرژی اتمی را دنبال می کنند. مگر امکان دارد در خريدهای چند ميليارد دلاری ايران از پاکستان، کشوری که تمامی نيرويش را مديون ياريهای امريکا و انگلستان است به گونه ای صورت گرفته باشد که سرويسهای اطلاعاتی غرب از آن بی خبر مانده باشند؟ مگر می شود سالها مراکزی چون اراک، نطنز، اصفهان و تهران در زمينه دستيابی به آب سنگين و سانترفيوژهای P2 و آزمايشهای گوناگون در زمينه غنی سازی اورانيوم فعال باشند و دنيای قدرتمند غرب با وجود ماهواره های جاسوسی از آن بی خبر باشند؟

 

بنابراين، سخن در اين باره نيست که قدرتهای جهانی يکباره بخود آمده باشند و طاقت از کف بدهند و اين چنين ايران را در منگنه قرار دهند. مسئله چيزی شبيه محاصره هرات و حمله انگليسی ها با استفاده از ديپلماسی  کشتی های جنگی و اشغال بخشی از جنوب کشور است تا ايران را وادار به دست کشيدن از هرات کنند. امروز آمريکا و غرب بويژه سه کشور عمده اتحاديه اروپا در يک تلاش گسترده، در عين حاليکه هر يک برای کسب منافع بيشتر در خاورميانه تلاش دارند، با توجه به واقعيت ها برآنند تا در چارچوب يک تعامل کلان، منافع را ميان خود تقسيم کنند، نه آنکه به جدال باهم بپردازند.  در تغييرات اساسی که مورد نظر غرب است، ايجاب می کند با حذف عراق به عنوان يک قدرت عمده منطقه ای شرايطی پيش نيايد که ايران با توجه به موقعييت بسيار حساس و عمده ای که در قلب منطقه دارد، بتواند در وضعی قرار گيرد که حرف اول را بزند. آنها به خوبی از حساسيت شديد شماری از همسايگان ايران در منطقه، بويژه کشورهای عربي، نسبت به افزايش قدرت ايران آگاهی دارند. بنابراين، برآنند که در کنار ايجاد تغييرات اساسی در وضع منطقه، به آنها اطمينان دهند که اجازه نخواهند داد ايران به عنوان قدرت برتر منطقه نقش آفرين بگردد.

 

بنابراين، بايد بخش عمده ای از درآمدهای نفتی ايران صرف توسعه تکنولوژی جنگ آفزارها و فعاليتهای هسته ای بگردد و با اجرای سناريوی بزرگنمايی توان هسته ای ايران زمينه سازيهای لازم را فراهم آورند تا با بردن پرونده به شورای امنيت و دادن التيماتوم به ايران نخست فشارهای اقتصادی را تحميل کنند ودر صورت مقاومت ايران با تمهيداتی خاص شرايط را برای ضربه زدن به جايگاههای فعاليت اتمی ايران و شماری از زيرساخت های عمده توليد انرژی کشور از راه دور فراهم سازند و لطمه ای سنگين بر ايران وارد آورند.

 

اين درست است که برابر ضوابط آژانس و قرارداد NPT و حتی پروتکل الحاقی ايران حق دارد که چون ديگراعضاء به فعاليتهای گسترده صلح آميز دست بيابد. اين نيز منطقی است که ايران برای تامين سوخت رآکتورهای خويش حق دارد تا بکار غنی سازی اورانيوم بپردازد و با توجه به ذخاير قابل توجه "ساغند" و غيره به استخراج و فرآوری بپردازد و اجبار نداشته باشد تا سوخت مورد نيازش را از غرب و با هزينه های سنگين تامين کند. و حتی به موقعيتی دست يابد که بتواند به عنوان صادرکننده سوخت رآکتورهای اتمی به امکانات اقتصادی فراوانی دست بيابد. ولی واقعييت های تلخ جهان امروز و معادلات جهانی و نقش قدرتهای برتر اجبارهايی را به کشورهای جهان ديکته می کند که به راحتی نمی توان از زير آن فشارها خود را بيرون کشيد. امروز قدرتی لجام گسيخته و بی پروا چون آمريکا در موقعيتی قراردارد که قدرتهايی چون روسيه و چين که هم از توان بالای اتمی و فضايی برخوردارند و هنوز صاحب نفوذ هستند و چين سالهاست در مسير توانمندی چشمگير اقتصادی گام بر می دارد، با اين حال، در عمل هيچگاه خود را درمسير چالش جدی با آمريکا قرار نمی دهند و ازهيچ کشوری در درگيری با آمريکا حمايت نمی کنند. اتحاديه اروپا نيز به عنوان دومين قدرت نيز در عين آنکه می کوشد منافع خويش را حفظ کند، بهيچوجه در مسير تضاد با آمريکا گام نمی نهد. با توجه به چنين شرايط نامناسبی آيا کشورهای جهان سومی و حتی درحال توسعه دروضعی قرار دارند که بتوانند منافع ملی خودرا بدون درنظر گرفتن اين واقعييت نامطلوب آنطورکه خود می خواهند تامين کنند؟ از ياد نبريم که هند و پاکستان بدون برخورداری از حمايت قدرتهای جهانی و برقراری تعامل لازم با آنها هرگز امکان دسترسی به سلاح اتمی را نمی يافتند و از مزايای آن برای بالا بردن موقعييت و موضع استراتژيک خويش نمی توانستند بهره بجويند. آيا ديپلماسی خردمندانه هند در برقراری تعامل با قدرتهای جهانی برای حضورش در باشگاه کشورهای اتمی لطمه ای به استقلال و اعتبار منطقه ای و جهانی هند وارد ساخته است؟

 

حاکميت ايران در بعد از انقلاب با اتخاذ روش تقابل با کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی تا به امروز لطمه های شديدی بر منافع ملی ايران در ابعاد مختلف وارد ساخته و فرصتهای گرانبهايی را برای ارتقاء بخشيدن به موقعيتت ايران در زمينه های گوناگون از دست داده است. بن بست امروز ملت ايران در قبال دستيابی به توانمنديهای اتمی صلح آميز يکی از نمود های سياست تنش آفرين حاکميت در طول سالهای بعد از انقلاب است. بر اساس کدام سياست خردمندانه ای در بحرانی ترين شرايط و فشارهای جهانی ايجاب می کرد تا ما بصورت علنی و با تبليغات گسترده به آزمايش موشکی دست بزنيم و بهانه بدست بدهيم. بر اساس چه تدبيری و با چه زمينه ای ايجاب می کرد تا مقام اصلی مذاکره کننده ايران اعلام کند که ما آزمايش غنی سازی را از سر خواهيم گرفت که بعد از چند روز بر اثر فشارهای همه جانبه به سرعت ناچار به عقب نشينی بشويم. کدام ديدگاه ملی و شناخت آگاهانه به آنهايی که به زور شورای نگهبان نام نماينده ملت را بر خود گذارده اند، اجازه داد تا دست به مانور برای وادار ساختن دولت به از سرگيری غنی سازی اورانيوم بزنند. اين آقايان می دانند ميهن ما در چه موقعييتی قرار دارد؟ شرايط بشدت بحرانی منطقه را می توانند درک کنند؟ آيا آنهايی که دستيابی به قدرت بی چون و چرا و تثبيت سلطه حاکميت توان واقع بينی را ازآنان سلب ساخته و برطبل جنگ و رودررويی ميکوبند و برای عمليات انتحاری نام نويسی می کنند، می دانند که راه را برای مورد هدف قرار دادن نظامی ايران از سوی آمريکا و اسراييل و همسويانشان هموار می سازند.

 

چرا حاکميت نمی خواهد با سياست تنش آفرين شعاری وداع کند و با درک واقعييت برای حفظ منافع ملی راه تعامل با قدرتهای جهانی را درپيش بگيرد وبيش از اين کشور را به پرتگاه نزديک نسازد. ما به عنوان کهن ترين جريان ملی که هميشه به حفظ استقلال و يکپارچگی و تماميت ارضی و بر آزادی وحاکميت ملی پا فشرده ايم، ضمن آنکه دستيابی ملت ايران را به تکنولوژی هسته ای برای هدفهای صلح آميز در تمامی مراحل آن حق ملت ايران می دانيم، با توجه به واقعييت ها معتقديم که با تشديد تنش با آمريکا روزبروز کشور در تنگناهای بيشتری قرار خواهد گرفت. از سوی ديگر، هشدار می دهيم تا زمانيکه سياست قبضه کردن همه قوای کشور در دست جناح انحصار طلب و تشنه قدرت ادامه داشته باشد و خواست و رای ملت به هيچ گرفته شود و حاکميت براساس يک اقليت پانزده درصدی همه چيز و همه قوای کشور را در اختيار داشته باشد، فشارهای قدرتهای منطقه ای و جهانی فزونی خواهد گرفت و ايران درمسير تندبادهای حوادث ويرانگر تری قرار خواهد گرفت که بيم آن می رود که نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان.

هيئت رهبری جبهه ملی ايران

عبدالعلی اديب برومند، مهندس عباس امير انتظام، دکتر داود هرميداس باوند، سرلشگر بازنشسته ناصر فربد، مهندس نظام الدين موحد، دکتر پرويز ورجاوند.

 11 مهر 1383