بنام خداوند جان و خرد

 

جبهه ملی ايران پشتيبانی خود را از اعتراض و تحصن انجمن صنفی روزنامه نگاران ايران اعلام می دارد و همه سازمانهای ملی را به پشتيبانی از اين اقدام فرا می خواند

 

هم ميهنان عزيز، ملت بزرگ ايران:

با نگاهی به تاريخ معاصر ايران و تلاش های اصلاح طلبان بزرگی چون امير کبير و کوشندگان خيزش مشروطيت، به روشنی در می يابيم که روزنامه و روزنامه نگاران و اهل قلم چه نقش توانمند و تاثير گذاری در بيداری جامعه، رودررويی با حاکمان مستبد و ايجاد فضای باز در ايران داشته اند، تا جايی که به حق مطبوعات رکن چهارم مشروطيت شناخته شد. از زمان انتشار نخستين روزنامه در دوران قاجاريه تا امروز، شاهد آنيم که بجز دورانی کوتاه در پی پيروزی جنبش مشروطه، و نيز درسالهای آشفته پس از اشغال ايران در جنگ دوم جهاني، تنها در 28 ماه دولت ملی دکتر مصدق و نيز درسالهای 58 تا 60 شاهد آزادی واقعی مطبوعات در ايران بوده ايم. و تنها مصدق بود که پس از برگزيده شدن به سمت نخست وزيری اعلام ميکند  که هيچ مقام و سازمانی حق ندارد برای روزنامه و نويسنده ای به خاطر نوشتن مطلبی در حمله به دولت، و حتی به خود او، ايجاد مزاحمت کند. اين همه در حالی بود که دو گروه از روزنامه ها در حمله های بی امان به دولت ملی مصدق از هيچگونه وقاحتی فروگذار نمی کردند. پس از انقلاب 57، که مهمترين هدف ملت ايران در انجام آن دستيابی به آزادی و حاکميت ملی بود، فقط تا 25 خرداد 1360 جامعه شاهد آزادی نسبی روزنامه ها بود. ولی با رويداد 25 خرداد و موضع گيری شديد حاکميت در برابر جبهه ملي، يکباره فضا به گونه ای غيرمنتظره بسته شد وبرقدرت نشستگان نيت واقعی خودرا در رودررويی با انديشمندان و نويسندگان آشکار ساختند. آنها از آن تاريخ سانسور را به عنوان مهمترين حربه بکار گرفتند، که بجز برخی دورانهای کوتاه افت فشار، تا امروز بشدت ادامه دارد.

در پی رويداد دوم خرداد 79، و پا به ميدان گذاردن شماری روزنامه با ديدگاههايی که مغاير با هدفها و خواستهای انحصار طلبان، جريانهای قشری مذهبي، گروههای فشار و برخی ارگانهای اطلاعاتی و امنيتی بود، بارقه اميدی درجامعه، بويژه در ميان نسل جوان، درخشيدن گرفت. اما اقتدارطلبان بزودی دچار وحشت گشتند و، از آغاز سال 1979، دست به موضع گيری های شديدی زدند، که در طی يک هفته 20 روزنامه را به توقيف کشاندند و با سماجتی خيره کننده به اين روند ادامه دادند تا جايی که شمار توقيف و تعطيل نشريه ها تا به امروز به بيش از 90 مورد رسيده است. زندانها را بروی روزنامه نگاران و نويسندگان گشودند و شمار بسياری را در شرايطی دردناک روانه سلولهای تنگ ساختند و گروه فراوانی از کارکنان روزنامه ها را با بيکاری و فشار زندگی مواجه گردانيدند.

دشوارمی توان کشوری را در سراسر جهان امروز يافت که برخورد حاکميت آن با انديشمندان و نويسندگان همانند وضع دردناک ايران باشد. در هيچ جای جهان نمی توان قوه قضائيه ای بيابيد که اين چنين بی پروا و جسورانه قلم ها را بشکند و روزنامه نگاران و نويسندگان، وکيلان دادگستری و دانشجويان را که چشم و چراغ ملتند روانه سياهچال های زندانها سازد. رفتار سياهکارانه با شادروان خانم کاظمی و از پای درآوردن آن خبرنگار، امروز هيچ حيثيتی برای دستگاه قضائی ما در افکارعمومی جهان باقی نگذارده است.

رفتارها و برخوردهای خشونت بار حاکميت و دستگاه قضائی با روزنامه نگاران بجايی رسيده که سرانجام سازمان صنفی روزنامه نگاران را واداشته است تا در روز هفدهم امرداد ماه در محل انجمن دست به تحصن بزنند و قلمها را بر زمين نهند. باشد که اين فرياد اعتراض حاکمان برقدرت نشسته را بخود آورد و ترتيبی داده شود تا روزنامه نگاران، خبرنگاران و نويسندگان، که مدتهاست به گناه نقد حاکميت و ابراز نظر و دفاع از حقوق مردم، در زندانها بسر می برند، آزاد شوند.

جبهه ملی ايران با درود به همه روزنامه نگاران، نويسندگان و انديشمندان در زندانهای حاکميت، با پشتيبانی از اين اقدام هوشمندانه، از همه سازمانها و جريانهای ملی و سازمانهای غيردولتی می خواهد تا با هماهنگی با اين انجمن صنفی در حمايت گسترده از آنها به ميدان بيايند و اجازه ندهند حاکميت بيش از اين اهل انديشه و قلم را زير چنين فشارهای شديد قرار دهد و جو خفقان در کشور را شديدتر گرداند.

                                                                                      جبهه ملی ايران

                                                                                      17 امرداد 1382