مصاحبه راديو تهران (سوئد) با کورش زعيم

 

روز چهارشنبه 14 شهريور 1382 (5/9/2003) مصاحبه ای با کورش زعيم، عضو شورای مرکزی و هيئت اجرايی و مسئول روابط عمومی و مسئول کميته تعليمات جبهه ملی ايران درباره مسايل درون سازمانی جبهه ملی شد، که متن کامل آن به قرار زير است:

 

پرسش:           آيا جبهه ملی در خارج از ايران نماينده ای دارد؟ اگر چنين است بطور مثال در کشور سوئد چه کسانی هستند؟

 

پاسخ:  سياست جبهه ملی ايران از سال 1360 تا کنون اين بوده که هيچ تماس يا رابطه رسمی سازمانی با هيچ سازمان سياسی خارج ازکشور نداشته باشد. ما حتی کوچکترين کمکهای مالی را ازدوستان سابق خود، يعنی حتی ارسال شهريه اعضای شورا را که در خارج بسر می برند، از خارج رد کرده ايم. معنای اين آن نيست که ما با دوستان قديمی خود در خارج از کشور قطع رابطه نموده ايم، بلکه به علت شرايط نامساعد فعاليت سياسی در کشور، و نياز به هوشياری ما در اين تنازع بقا، هرگونه فعاليت سياسی آنان بايد مستقل از جبهه ملی در ايران باشد. در شرايط درونی کشور واينکه حاکميت دائم در پی بهانه برای ايراد اتهام می باشد، و اينکه ما هيچ گونه شناخت و کنترلی روی اعضای جديد و اينگونه فعاليت ها در خارج از کشور نداريم، و نيز اينکه آنان بسيار آزادتر از ما در ابراز انديشه هستند، در صورت ارتباط رسمي، هر اشتباه کوچک آنان، می تواند برای ما عواقبی پيش بينی نشدنی داشته باشد.

 

پرسش:                    گفته می شود که جبهه ملی در داخل کشور از طرفداران خود در خارج از کشور درخواست کرده است که جبهه ملی خارج از کشور را تشکليل دهند. در صورتی که چنين است، از چه کسانی و در چه کشوری اين درخواست بعمل آمده است؟

 

پاسخ:  من از چنين تصميمی بی خبر هستم. اگر منظور شما شورای مرکزی جبهه ملی ايران و يا هيئت اجرايی جبهه است که چنين موردی هرگز در دستور کار نبوده است. چنين تصميم گيری های مهمی توسط رئيس هيئت اجرائيه در دستور جلسه قرار می گيرد و در صورت تصويب، رئيس تشکيلات مسئول اجرای آن خواهد بود. چنين چيزی رخ نداده است. ثانيا"، جبهه ملی در خارج از کشور نياز به تشکيل مجدد ندارد. اين کار چهل سال پيش انجام گرفت، که خود من از بنيانگذاران جبهه ملی در امريکا و آقای دکتر ورجاوند از بنيانگذاران شاخه اروپا بوده اند. آنچه زيبنده دوستان در خارج از کشور است، همبستگی و يکدلی آنان است،  نه تشکيل يک سازمان نو.

          بايد توجه فرماييد که جبهه ملی در ايران، چند سال است که بسيار منسجم و يکپارچه عمل می کند. ديگر تشتط آرايی وجود ندارد و همه چيز از مسير دموکراتيک سازمانی خود می گذرد. امکان ندارد کسی در درون سازمان جبهه ملي، آهنگی خارج از ارکستر بنوازد و شنونده داشته باشد.

          آنچه در کنگره اخير درامريکا رخ داد، ما را خوشحال کرد که سرانجام دوستان متوجه شدند که کمی گذشت از مواضع شخصی خود می تواند آنان را بسوی يکپارچگی و قدرت بيشتر و صدای بلندتر سوق دهد. اين بسود همه هم ميهنانی است که برای استقرار حاکميت ملی و مردم سالاری در ايران عزيز تلاش می کنند. 

 

پرسش:                    درهمين رابطه چند روز پيش درشهر ما عده ای گرد هم جمع شدند وسپس اطلاعيه ای اعلان کردند که از اين پس ما با هماهنگی با جبهه ملی در داخل رهبري، فعاليت های خارج از کشور را بر عهده می گيريم. شما در داخل کشور از اين مطلب چه ميزان اطلاع داريد و نظر جبهه ملی در اين رابطه چيست؟

 

پاسخ:  از اينکه دوستان و هم ميهنان ما در راستای آرمان مقدس ما گردهم آيند، و اينکه آنان تصميم گرفته باشند هماهنگ با خط مشی جبهه ملی ايران باشند، مايه خوشوقتی است. ولي، رهبری جبهه ملی در ايران درون و بيرون ندارد، همه اش يکپارچه است. رهبری جبهه ملی سياستگزار است و در کارهای اجرايی دخالت نمی کند. همه اعضای هيئت رهبری از هرگونه فعاليت مثبت در راستای آرمانهای جبهه ملی ايران خرسند می شوند و آنرا تشويق می کنند، ولی تعيين نماينده و يا ارتباط رسمی سازماني، هرگز. البته کسانی از دوستان هستند که عنايت می کنند و گهگاه با اعضای رهبری و اجرايی تماس تلفنی می گيرند و احوالپرسی و يا نظرخواهی می کنند. همه آزادند اين کار را بکنند.

 

پرسش:                    شايد شنيده باشيد که گرد همايی اخير در گوتنبرگ، يک از پيامدهايش پيشنهاد تقسيم ايران به نه استان فدرال بود. شما چه عکس العملی نسبت باين موضوع داريد؟ آيا فدرال کردن ايران دردستور جلسات جبهه ملی ايران بوده و در اين باره تصميم گيری شده است؟

 

پاسخ:  من متاسفم که چرا برخی از دوستان عزيز و هم رزم ما از اوضاع داخلی ايران اينقدر بی خبرند. انديشه فدرال کردن ايران، ايده آل خوبی است ولی نه برای ايران و در شرايط کنوني. اکنون ايران در همه مرزهای خود دشمن دارد. همه همسايگان ما چشم طمع به لاشه نيم جان ما دوخته اند. دست کم پنج همسايه ما و سه قدرت بيگانه برای سست کردن انسجام کشور و تماميت ارضی ما توطئه ميکنند و پول خرج می کنند. همه استانها يا بخشهای مرزی ما در خطر هستند. جمهوری اسلامی حتی يک دوست يا متحد درسراسر جهان ندارد. همه با بی اعتمادی به ما می نگرند و درصدد بهره گيری ازما هستند. حتی بسياری ازاقليت های قومی و مذهبی درون کشور هم به ستوه آمده اند و هر چيز ديگررا بدتر از وضع موجود نمی انگارند. حالا ما بياييم در اين شرايط آشفته و خطرناک بدست خودمان کشورمان را تکه پاره کنيم؟

          آنان که شيفته حکومت فدرال هستند، که شيفتگی هم دارد، بايد توجه کنند که حکومتهای فدرال زاده شرايط ويژه زمان هستند. يکی مانند ايالات متحده امريکا، به علت وضعيت مالکيت سرزمينها در آن زمان، ازهمان آغاز کشور رافدرال کردند. چاره ای هم نداشتند، زيرا مردمی که ازيوغ کشورهای خودکامه  اروپايی که دائم با همديگر در ستيز بوده اند، فرار کرده بودند، ديگر زير بار يک حکومت مرکزی ديگر نمی رفتند. همين استدلال کمابيش برای روسيه صادق است. کشورهايی مانند آلمان که سابقه حکومتهای خودمختار محلی را داشتند، حکومت فدرال برايشان طبيعی بود، چرا که پس از جنگ دوم جهانی هم هيچ کشوری تهديدشان نمی کرد و هيچ کشور همسايه قدرت يا جاذبه کافی برای منظم کردن بخشی از آلمان بخاک خود را نداشت. روزی ما می توانيم فدرال شويم که اران و شروان و هرات و مرو و بحرين وبلوچستان خاوری و تاجيکستان بخواهند بسرزمين اصلی بپيوندند، و يا روزی که ايران قدرتمندتری اقتصاد در غرب آسيا را داشته باشد، آزادی کامل و حکومت قانون برقرار باشد، حقوق بشر رعايت گردد و حکومت مرکزی ما کاملا مردم سالار و مبتنی بر رای آزاد مردم باشد. اکنون کافيست ما بند ها را سست کنيم و دافعه شديد حکومت مرکزی ما همه را گريزان کند.