سرکوبگری نظام ولایت فقیه علیه دانشجویان
را محکوم میکنیم
عمده
ترین خصلت جنبش دانشجویی ایران پس از کودتای 28 مرداد 1332 تا آخرین روز
های حکومت خاندان پهلوی مبارزه بی امان علیه استبداد و دیکتاتوری حاکم بر
مملکت بود. چند ماه پس از کودتا دانشجويان
دانشگاه تهران سفر ريچارد نيكسون معاون رئيس جمهور آمريكا به ایران را كه
مصادف با تجديد رابطه با انگلستان و شروع دادگاه مصدق،
برای ارزيابی و بررسی نتايج این كودتای ننگين كه توسط سازمانهای جاسوسی
آمريكا و انگليس در همگامی با دربار پهلوی طراحی و به اجرا در آمده بود
بهانه نموده علیه مجریان کودتا و استبداد به
تظاهرات پرداخنتد. در شانزدهم آذر 1332
ماموران گارد شاهنشاهی وارد صحن دانشگاه تهران شده سه تن از دانشجويان
مبارز مصطفی بزرگنيا، مهدی شريعت رضوی و احمد قندچی را در صحن دانشگاه
ابتدا به گلوله بسته و سپس با ضربات سر نيزه کشتند و بدین ترتیب فاجعه
شانزدهم آذر را آفريدند. دانشجویان ایران پس از سالهای 1340 که امکان هر
گونه فعالیت سیاسی در داخل از آنان سلب شده بود، مرکز ثقل فعالیت های ضد
استبداد حاکم و علیه وابستگی رژیم را از داخل به خارج از مملکت انتقال داده
و در آنجا کنفدراسیون جهانی داشجویان و محصلین ایرانی را بوجود آوردند که
نقش ارزنده ای در روشن نمودن افکار عمومی جهان نسبت به عملکرد رژیم
دیکتاتوری حاکم ایفا نمود.
در
وقایع سال 57 دانشجویان نیز همچون سایر اقشار جامعه با نیت طرد استبداد و
وابستگی به جنبشی پیوستند که در نهایت رهبری آنرا مشتی آخوند حیله گر و در
رآس آنان خمینی بدست گرفتند. بلافاصله پس از پیروزی، آخوندها مقدمات سرکوب
نیروهای دگر اندیش را فراهم آوردند. حاکمین نوپای جمهوری اسلامی برای تحکیم
خود از طرفی لازم میدیدند که شخصیت های سیاسی لیبرال مانند طرفداران مهندس
بازرگان و پاره ای از کادرهای سیاسی جبهه ملی را از حاکمیت بیرون کنند و از
طرف دیگر با تراشیدن دشمن های خارجی تنور "انقلاب" را تا تثبیت خویش گرم
نگاه دارند. آنها عده ای از
دانشجویان را
که در این زمان سخت تحت تاثير فضای انقلابی کاذب قرار گرفته بودند عامل
اجرای چنین سیاستی قرار دادند. دانشگاههای
ایران که به مراکز تبادل نظر و گفتگوی نیروهای سیاسی تبدیل شده بودند، هر
روز بیش از پیش به تصرف نیروهای فشار حکومت مذهبی در آمدند و دگر اندیشان
به اعدام و زندانهای طویل المدت محکوم شده، آنچنان به حاشیه رانده شدند، که
پس از مدتی دیگر قادر به فعالیت علنی در سطح دانشگاهها نبودند.
دانشگاهها کم کم به ستاد عمليات نظامی سياسی تبديل شد و جریانی بنام
دانشجویان خط امام عمليات گروگانگيری و تسخير سفارت آمريکا را به راه
انداخت. در اثر این تمهیدات دولت بازرگان ساقط شد، نیروهای ملی و ملی -
مذهبی از حاکمیت کنار رفتند و دست خمینی و عمالش برای اقدامات خانمان
برانداز بعدی باز شد. حاکمین با بوجود آوردن یک سازمان دانشجوئی گوش بفرمان
در سال 1358 بر اساس تبعيت بی چون و چرا از ولی فقيه به نام دفتر تحکيم
وحدت (اتحاد انجمن های اسلامی دانشجو يان) که از بودجه نهاد رهبری بهره می
گرفت، بوجود آوردند. در آن زمان دانشجويان متشکل در این سازمان اگر چه
اقليتی بودند، ولی با بهره وری از امکانات دولتی توانستند به بازوی نظام در
سطح دانشگاه ها تبدیل شوند. نظام از طریق این سازمان در سال 1359با استناد
به پيام نوروزي خميني ("بايد انقلابي اساسي در همه ي دانشگاهها صورت
بگيرد") انقلاب فرهنگی را براه انداخت و با بستن دفاتر دانشجويی ساير
سازمانهای سياسی، تصفيه سراسری و گسترده استادان و دانشجويان و تعطیل
دانشگاه یک دهه تمام (دهه 60) فضاى تكثر و تنوع در دانشگاه ها را بر افکند
و تک دستى و تک صدایی را بر محیط دانشگاه ها حاکم نمود.
مرگ خمینی، خاتمه جنگ، فرو کش نمودن جو انقلابی و رو شدن
دست حاکمين در فريبکاری، طمع، مال اندوزی و انحصار طلبی از يک طرف و تيره
شدن افق زندگی و آينده برای بخش وسيعی از دانشجویان باعث شد که آنها
روز
بروز بیشتر از سیاست های انحصار طلبانه نظام دوری جویند و رفته رفته به
ارزشهایی که وارث آن بودند، یعنی شرکت در مبارزه برای کسب آزادی و استقلال،
پی برند.
در
کارزار انتخاباتی رياست جمهوری ایران در سال 76 دانشجويان بطور عمده از
شعارهای آقای
خاتمی مبنی بر آزادی، حکومت قانون، دفاع از حقوق بشر و بويژه آزادی
زندانيان سياسی دفاع
نموده و در انتخاب ایشان نقش بسزايی داشتند. اميد دانشجويان اين بود که با
تقويت جريانی که تحت عنوان اصلاح رژيم و حرکت به سمت دموکراسی و حکومت
قانون در مقابل طيف تماميت خواه و ذوب شده در ولايت قرار گرفته بود، به
دموکراتيزه شدن گام به گام جامعه کمک کنند.
مقدم دانستن حفظ نظام در مقابل رعایت آزادی ها و حقوق مردم
توسط آقای خاتمی و اصلاح طلبان طرفدار او، عدم قاطعیت آنها در بر داشتن قدم
های موثر برای اصلاح اساسی نظام و طرح شعار های التقاطی همچون مردم سالاری
دينی از يکطرف و رشد انتظارات دانشجويان در جهت تغيیرات راديکال که در صورت
عملی شدن موقعيت نظام را بصورت جدی بخطر مي انداخت، باعث شد که ولی فقيه و
طرفداران او به فکر جبران اشتباه خود در انتخاب خاتمی و حرکت اصلاح طلبی
افتاده، قدرت دولت و مجلس را محدود تر از پیش نموده، به تعطیل روزنامه ها و
سرکوب دانشجويان پرداختند.
عدم مقاومت اصلاح طلبان در مقابل حملات نيروهای طرفدار ولی
فقيه باعث شد که این نیروها هر روز جری تر شدند و رفته رفته تمام دست
آوردهايی که بلافاصله پس از انتخابات دوم خرداد حاصل شده بود را از میان
برداشتند.
در ١٨ تير 13٧٨، نظام جمهوری اسلامی گسترده ترین و سبعانه
ترين حمله به دانشجويان را ترتیب داد. در این حمله اوباشان و نیروهای
"انتظامی" به کوی دانشگاه، تعداد زیادی دانشجو زخمی گردیدند، شخصی به نام
عزت ابراهیم نژاد کشته و تعداد زیادی از دانشجویان دستگیر و به زندانهای
طویل المدت محکوم شدند. آنها هنوز در زندان بسرمی برند وهر لحظه خطر آن
میرود که به بهانه ای همچون اکبر محمدی سر به نیست گردند. آفای محمد خاتمی
که آن زمان ریاست قوه اجرایی مملکت را بر عهده داشت دانشجویان را اوباش و
اراذل خواند و برخلاف اشک تمساحی که او و سایر سردمداران نظام بلافاصله پس
از وقوع حادثه ریختند به وعدههايش عمل نكرد. پروندههای كوی دانشگاه با
محکومیت سربازی به اتهام سرقت ریش تراشی بسته شد و امروز هنوز عاملان و
آمران این جنایات همچنان آزاد و آماده راه اندازی جنایات دیگر هستند.
دانشجویان با آزاری که پس از 18 تیر و بخصوص روی کار آمدن
نیروی های ذوب شده در ولایت دیده اند، امروز دیگر امید خود را به اصلاح
نظام بکلی از دست داده و کم کم باین گفته یکی از فعالان سیاسی - مطبوعاتی
رسیده اند که: "آنچه
اکنون در کشور جریان دارد حاکمیت مطلقه یک فرد - آقای خامنه ای - بیشتر
نیست و دیگران، چه در دولت تزئینی، چه در مجلس فرمایشی و چه در قوه قضائیه
تحت امر، چیزی نیستند جز معاونانی فرمانبردار و در واقع عروسک های خیمه شب
بازی که دست ها و پاهایشان با نخ های نامرئی به حرکت درمی آید و برنامه ها
و نقشه های بازیگر پس پرده را اجرا می کنند و دیگر هیچ"،
و به این ترتیب آنها بند ناف خود را از نظام ولی فقیه بکلی
بریده اند.
اکنون دانشجویان، جنبش دانشجویی و دانشجویان متشکل در
سازمان تحکیم وحدت در مجموع باین نتیجه رسیده اند که
حل
بحرانهای پیش روی جامعه فقط در پوشش یک حاکمیت مردمی و
دموکراتیک ممکن است.
این
جبنش امروز بصورت بازویی توانا در خدمت جنبش ضد
دیکتاتوری
و
دموکراسی خواهی مردم ایران و نه یک نیروی سیاسی خاص،
قرار
گرفته، پویاست و هر
روز
هم تاوان ایستادگی و ثبات خود
را به
صورت
مرگ
و شکنجه در زندانها، محرومیت از تحصیل، اختناق و فشار در دانشگاهها می
پردازد. اگر این جنبش با دادن این همه فربانی
و فداکاری به
نتیجه مطلوب نرسیده است گناه بگردن نیروهای سیاسی جامعه است که آنها هم،
علی رغم تلاش ها، هنوز نتوانسته اند بدیل قابل قبولی به مردم عرضه نمایند.
نهضت مقاومت ملی ایران دانشجویان را فرزندان پر ارزش و آینده ملت ایران
دانسته و از تمام نیروهای سیاسی جامعه انتظار دارد که به آزار عمال رژیم
نسبت به دانشجویان بی تفاوت نباشند.
ایران هرگز نخواهد مرد
نهضت مقاومت ملی ایران
هشتم مهر 1385 برابر سی ام سپتامبر 2006
http://www.namir.info
http://www.melliun.org/nehzatm.htm
|