بیانیه
نهضت مقاومت ملی ایران
بمناسبت ٢٢ بهمن ١٣٩٠
سی و
سه سال پیش در٢٢ بهمن ١٣٥٧ در ایران نظامی بر مملکت حاکم گردید وهیولایی
بنام
جمهوری اسلامی پا به عرصه ظهور گذاشت که نه حقوقی برای مردم قائل
بوده و
هست و نه قادر به حل مشکلاتی است که در ظرف حیات سی و سه ساله اش بر جامعه
و کشور ما تحمیل کرده است؛ رژیمی که در یک کلام باعث روی کار آمدن باند
عظیم
مافیایی و غارتگری شده است که فاقد هرگونه عرق ملی بوده، بر جان و مال مردم
ایران چنگ انداخته و با دامن زدن به تشنجات بین المللی تمامیت ارضی مملکت
را بخطر افکنده است.
این
تولد شوم زمانی صورت گرفت که حکومت پادشاهی مرعوب و
مریض که تا آن زمان همه
هشدارهای رهبران ملی به رعایت قانون اساسی را به هیچ میگرفت، متوجه قیام
مردم علیه خود شده و نظاره گر ناتوان بهم ریختن ارکان دیکتاتوری پوشالیش،
اعم از ارتش شاهنشاهی، مجلس فرمایشی و حزب واحد خود ساخته، گردیده بود. او
که فقط در
پی
نجات جان خود و فرار از مملکت بود بناچار به فکر
دعوت از شخصیت های ملی و
آزادیخواهی همچون دکتر صدیقی و دکتر شاپور بختیار افتاد، که آنان را با
کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت ملی روانه ی زندان ساخته بود، و در چنین حالتی
که، با بیگانه ساختن نسل های جدید با مفهوم دموکراسی و معنا و
اعتبارِ قانون اساسی ضامن آن، کشور را به لب پرتگاه نابودی کشانده
بود آنان را برای در دست گرفتن زمام
دولت و نجات مملکت فراخواند.
دکتر بختیار به منظور جلوگیری از
نابودی دست آوردهای انقلاب مشروطیت و انهدام کشور به دست نوادگان شیخ فضل ﷲ
نوری، بخاطر دفاع از غرور ملی ملتی که
بیش از صد سال برای آزادی و استقلال مبارزه نموده و اکنون دردام
خدعه و نیرنگ ساحری مجهز به
مشتی شعارهای گنگ، و به همین دلیل فریبنده، چون:
"دولت اسلام یک دولت دموکراتیک به معنای واقعی است "؛ "
حکومت اسلامی، حکومت ملی است
"؛ "
دلخوش نباشید که مسکن فقط می سازیم، آب و برق را مجانی می کنیم، اتوبوس
رامجانی می کنیم، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را و روحیات شما
را عظمت می دهیم... ما هم دنیا را آباد می کنیم و هم آخرت را"،
و
بالاًخره شعار
«شاه باید برود»، که در آن اوضاع خوش ظاهر می نمود، فتاده بود، و برای
اجتناب از خطر از دست رفتن فرصت پیش آمده برای نجات مملکت از دیکتاتوری، و
جلو گیری از سقوط آن به ورطه ی شومترِ یک دیکتاتوری ایدئولوژیک به نام دین،
قبول مسٶلیت نموده و اعلام کرد:
" دولت اينجانب نتيجه مسلم انقلابی
كه از دو سال پيش برای رفع تجاوزات مستمر و فجايع غير قابل توصيف كه در
كشور متداول گرديده است، ميباشد - دولت اينجانب به اصول اهداف جبهه ملی
ايران همواره چشم دوخته و در راه تحقق آنها كوشش خواهد نمود."
دکتر
بختیار پس از قبول مسٶلیت کوشید که نظر مردم را به یک نظام دموکراتیک که در
آن رای آزاد و آزادانه مردم حرف اول و آخر را می زند جلب نماید. اوبر این
نظر بود که حاکمیت حق مسلم و بی چون و چرای ملت است، و خواست و اراده مردم
ایران بایستی سرچشمه هر تصمیمی در نحوه اداره کشور قرار گیرد، و برای هیچ
ایرانی در این باره تفاوتی قائل نبود. اومعتقد بود که مردم ایران فارغ از
اینکه زن باشند یا مرد و از نظر دیانت در اکثریت باشند یا اقلیت، دارای
حقوق مساوی و برابرند، ودیانت و مذهب از دید او امری بحساب می آمد که مربوط
به احوال و اعتقادات شخص میشود.
از این
رو
به
مردم اخطارمی نمود که فریب شعارهای فریبنده خمینی را نخورده بدنبال یک
"جمهوری اسلامی" مجهول که هیچکس نمیداند چیست
نروند؛
اومیگفت:
"شما
باید آزاد باشید و انتخاب بکنید. من معتقدم که آنچه من میگویم وحی منزل
نیست. من میگویم شما آنچه را که من میگویم بسنجید با معیار اصول فلسفی و
اخلاقی و... [هر گونه حزب و] اجتماعی که دارید [و] بعد انتخاب بکنید...
ایشان [خمینی] از یک موضعی صحبت میکنند که [یعنی]آنچه را که من میگویم
باید بشود. من از یک موضع دیگری صحبت میکنم و آن این است که هرچه من
میگویم بسنجند با تعقل، بدون هیجان روحی، بدون داد و فریاد و راه خودشان
را انتخاب بکنند..."
در سال
١٣٥٧اکثریت مردم ایران فرصت این را نیافتند که به گفتار و اندیشه های دکتر
بختیار توجه نموده، نسبت بدانها با آگاهی و تعقل بیشتری برخورد نمایند.
نتیجه اینکه فریبکاری و دغلبازی های نیروهایی که "حكومت [را ]
شعبهای از ولایت مطلقه رسول الله" می دانستند بر شعور و اراده
آزاد مردمانی ساده دل و فاقد
تجربه ی سیاسی پیروزگردید، وحکومتی توتالیتر بدون ارائه هرگونه برنامه ای
برای آینده مملکت به سرکردگی خمینی زمام امور مملکت را در دست گرفت.
حال نیز نمی بایست چنین تصور کنیم
که ارزش و اعتبار راه و سخنان مصدق و بختیار به زمان مبارزات و زمامداری
آنان محدود می شود.
اکنون
با گذشت سی و سه سال و مشاهده آنچه دراین فاصله بر مردم و مملکت ما گذشته
است، و آینده مبهمی که در برابر ما قرار دارد،
برماست که آنچه را که دکتر بختیار در آنزمان مطرح میکرد دوباره و
چندباره مرور نماییم، و، با اجتناب از راه های کاذب، از آن
آموزش بعنوان بخشی از گنجینه حافظه تاریخی ملت ایران و وصیت نامه سیاسی
مردی که غمی جز اسقرار حاکمیت ملی و استقلال مملکتش نداشت و جان خود هم را
در این راه باخت، برای ساختن ایرانی آزاد، دموکراتیک و آباد و سر بلند
استفاده نماییم.
سی و
سه سال پس از آن تجربه ی ساده اندیشی سیاسی و توتالیتاریسم زاییده ی آن، بر
خلاف دموکرات های کاذبی که قصد دارند تاریخ دموکراسی در ایران را از روز
روگردانی خود از رژیم خمینی آغاز کنند، و بر رغم وابستگان به رژیم
دیکتاتوری پیشین که مواهب حاکمیت ملی را بعد از سقوط پهلوی ها کشف کرده
اند، بر دموکرات های آزاده و صمیمی است که مبارزه ی ملت ایران در راه احیاء
دستاوردهای مشروطه و نهضت ملی و استیفای همه ی حقوق از دست رفته ی خویش را درست از همانجایی از سر بگیرند
که نبرد مصدق و بختیار گسسته و ناتمام ماند؛ نه فریب
تجدیدنظرطلبان واخورده ی جمهوری اسلامی را بخورند و نه به دام خیمه شب بازی
های واماندگان دیکتاتوری سابق بیافتند که هرروز در سایه ی حمایت های سرویس
های سری بیگانه، و با بندوبست با گروه قبل، اینجا و آنجا کنفرانس های به
اصطلاح "نجات ملی"، اما جدا از تاریخ نهضت ملی برپا می دارند.
اگر
مبارزه برای آزادی ملتِ خود حق هر شهروند محسوب می شود، ولی برای
آنکه تجربه ی سی سه سال پیش به گونه ی دیگری و به دست بخشی از بازیگران
همان فاجعه تکرار نشود، این هم یک وظیفه ی حیاتی آزادیخواهان واقعی
است که پیش از اقبال احساسی و نسنجیده به هر پیشنهادی سابقه ی آزادیخواهی و
خدمات پیشنهاد دهندگان و علمداران جدید آزادی را از هر یک از این مدعیان
دموکرات مَنِشی یا نظام عرفی به دقت جویا شوند، یا درباره ی او خود راًسآ
تحقیق به عمل آورند تا سَرَه از ناسَرَه بازشناخته شود، و با خنثی شدن بازی
های جهت دار و مشکوک راه اتحاد و همآهنگی آزادیخواهان واقعی هرچه سریع
ترهموار گردد.
ایران
هرگز نخواهد مرد
نهضت مقاومت ملی ایران
سه
شنبه ۱۸ بهمن ماه ۱۳۹۰
۷ فوریه ۲۰۱۲
|