بازگشت به صفحه اول

 

 

 
 

اتحاد مليون و استقرار دموکراسی در ايران

 

مليون ايران مدافعين هميشگی حق حاکميت مردم، استقلال و تماميت ارضی کشور، جدائی دين از حکومت و احترام به قانون متکی بر اراده مردم بوده و هستند. اين ها همان اهداف انقلاب مشروطيت و جنبش ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق اند که مردم ايران در سالهای اخير با استفاده از هر فرصتی  بر آن مهر تاييد زده اند.

 

با کودتای بيست و هشت مرداد 1332 طرفداران جبهه ملی و خط مصدق تحت پيگرد قرار گرفتند و امکان فعاليت سياسی آنها محدود شد. يکی از نتايج اين محدوديت ها دور شدن فکری و سياسی آنها از يکديگر بود. ادامه اعدام و شکنجه توسط ديکتاتوری شاه جو سرکوب و خفقان را هر روز سنگين تر و آتش خشم مخالفين را هر روز افروخته تر مي کرد. اين عوامل و جو بين المللی که ويژگی آن مبارزه ملتها عليه استعمار گران خارجی بود، باعث شد که در دهه پيش از بهمن 57 بخشی از طرفداران جبهه ملی در خارج کشور که ارتباط آنان با رهبران سياسی درون کشور محدود شده بود، همراه گروههای ديگر مبارزه قهر آميز عليه رژيم را برای رهائی از وضع موجود تبليغ کردند. چندی بعد جمعی از جوانان داخل کشور مانند چريکهای فدائی خلق و مجاهدين خلق نيز مبارزه سياسی و دور از خشونت مليون را در مبارزه عليه ديکتاتوری بی اثر دانسته  و به مبارزات مسلحانه  عليه رژيم دست زدند. بخش ديگری مثلا طرفداران علی شريعتی راه نجات را "اسلام حسينی" قلمداد کرده  همراه با مليون ديگر که تاکيد را بر مذهب ميگذاشتند، عملا از خط مصدق که هميشه طرفدار جدائی دين از حکومت بود جدا شدند. محدوديت های هميشگی فعاليت و اين گسست ها از خط سياسی و فکر جبهه ملی و يقينا اين ضعف طرفداران مصدق که غالبا برای تشکيِلات اهميت لازم را قائل نبوده اند،  در ادامه کار جبهه ملی بی اثر نبود و اين سازمان علی رغم داشتن طرفدار به ضعف تشکيلاتی و عدم امکان بسيج  مردم دچار شد. اگرچه جنبش وسيعی که قبل از 22 بهمن 57 عليه ديکتاتوری شاه به وجود آمد با شرکت مليون آغاز شد و اين سران ملی بودند که با ارسال نامه معروف خود به شاه خواسته های اصيل جنبش را طرح کردند، اما تشکل های ملی نتوانستند آنطور که در دوران انقلاب مشروطيت طرفداران "مشروعه" را مهار کرده بودند در انقلاب 57  نيز آنها را بی اثر کنند. پراکندگی و ضعف تشکل های ملی در دوران انقلاب اسلامی بيشتر شد تا جائی که سران جبهه ملی کريم سنجابي، داريوش فروهر و شاپور بختيار هريک به راه های جداگانه ای رفتند.

 

اما در ربع قرن گذشته شرايط ايران و جهان تغيير کرده است. مردم جهان شکست های فاحش حکومت های مبتنی بر ايدئولوژی و ايجاد بهشت های دروغين را تجربه کرده اند. در ايران نيز مردم عواقب نا هنجار دخالت دين در حکومت را با تمام وجود خود حس کرده اند. اهداف و خواست های مرکزی مليون مانند  استقرار حاکميت ملی، جدائی دين از حکومت، عدالت اجتماعی، رعايت قانون متکی بر اراده مردم و شيوه  مبارزه سياسی به دور از خشونت و دوری از انتقام جوئی نه تنها بطور وسيعی مورد قبول مردم قرار گرفته بلکه به خواست مرکزی مبارزات آنان تبديل شده و امروزه  فرياد زنده باد مصدق از دانشگاهها و مراکز مبارزه در کشور بلند است. علاوه بر اينها فکر دموکراسی و حاکميت ملی به نقطه اشتراک گروههايی از مليون با ساير طيف های فکری جامعه مانند چپ دموکرات و يا مذهبيون دموکرات که خواهان جدائی دين از حکومت هستند تبديل شده است.

 

برای اينکه يک جريان فکری سياسی  بتواند نقش موثری در سرنوست کشور بازی کند بايد يک نيرو باشد. امروزه مليون طرفدار دارند ولی هنوز "نيرو" نيستند. آنها پراکنده اند و تشکل واحدی ندارند. در خارج کشور جبهه ملی های کشوری يا قاره ای، نهضت مقاومت ملی و احزاب مختلف ملی موجودند اما سازماندهی درستی ندارند. همانطور که اگر صدها کارگر و مهندس کار آزموده در جائی باشند تا زمانی که در کارخانه ای متشکل نشوند و بين خود تقسيم کار و مسئوليت نکنند توليدی نخواهند داشت، اگر مليون هم متحد نشوند و دارای تشکل مناسبی نباشند مبارزه آنها ناقص و غير موثر خواهد بود. مليون بايد متحد و متشکل شوند و آلترناتيو سياسی خود را ارائه دهند تا به "نيرو" تبديل شوند. کافی نيست که  اين و يا آن جريان را خطری برای جامعه بدانيم و مرتب به مردم هشدار دهيم.  بلکه بايد با تشکيلات و آلترناتيو خود در ميدان مبارزه سياسی شرکت کنيم. در غير اين صورت اقدامات ما در بهترين حالت در سطح يک مخالفت بی اثر باقی خواهد ماند.

 

سوال اينست که چنين اتحادی چگونه عملی ميشود و چنين تشکلی چگونه بوجود ميايد؟ پراکندگی و جدائی مليون پس از انقلاب قابل درک بود زيرا نظرات بخشهای مختلف مليون هر چند در اساس نزديک بود ولی يکی نبود و گرايشات مختلفی وجود  داشت. اما در شرايطی که گروههائی از مليون بر سر اصول هميشگی خود استقلال و تماميت ارضی، دموکراسی و جدائی دين از حکومت، عدالت اجتماعی و رعايت موازين اعلاميه جهانی حقوق بشر و حتی نظام مطلوب با ساير گروههای دموکرات و آزاديخواه جامعه قادر به اتحاد هستند، چرا نتوانند با آنهائی که ريشه مشترک فکری دارند، اتحاد کنند؟ نگاهی کوتاه به برنامه های گروه های مختلف مليون نشان ميدهد که همه آنها مگر در موارد استثنائی به دنبال اهداف و سياستهای مشابه هستند. بنا براين امروز ديگر هيچ دليل منطقی برای ادامه فعاليت در گروههای پراکنده وجود ندارد و لازم است که اين  گروههای با تکيه بر اصول،  تاريخ  مبارزاتی و شناسنامه سياسی مشترک گرد هم آيند. همانطور که آنها ميِتوانند با ديگر دموکراتها اتحاد کنند مسلما قادرند خود نيز در يک تشکيِلات سياسی مناسب با محتوای فکری و اهداف مشترک جمع شوند. برای پيش برد اين مهم لازم است که اختلافات غير اساسی ميان گروهها و يا افراد کنار گذاشته شوند. بايد کوشش نمود که در يک محيط سالم فکری و ديالوگ موانع اين اتحاد را بر طرف نمود و به آن جامه عمل پوشاند.

 

اتحاد مليون و تشکل آنها باعث رشد نيروهای دموکراسی در جامعه و تقويت همبستگی مليون با ساير طيف های طرفدار استقلال و دموکراسی خواهد شد. وجود يک آلترناتيو سياسی مورد قبول مردم موثرترين حربه مبارزاتی عليه ديکتاتوری است. تقويت نيروهای ميانی و معتدل به جو تحمل و آشتی دامن خواهد زد و کشور را به راه ترميم خرابيهای گذشته، توجه به ضرورت کار متخصصين و حرکت بسوی آينده کمک خواهد برد. مبارزات مليون برای بسياری از مردم و حتی بخشهای سياسی ديگر جامعه حائز نقش قابل ملاحظه ای است و تشکل آنها نيروی مهمی برای استقرار دموکراسی و همچنين دفع خطرات جدی عليه صلح داخلی، استقلال و تماميت ارضی خواهد بود.

 

همايون مهمنش عضو نهضت مقاومت ملی ايران

5 خرداد 1382 برابر 26 مه 2003

 

www.melliun.org