|
تکرار تراژدی (بخش پایانی)
مسعود نقره کار
• چرا صدای حمایت از ولی فقیه از میان
اپوزیسیون واقعی حکومت اسلامی که خواستار برچیدن بساط و انحلال این
حکومت است، شنیده می شود؟ بستر تکرار و پژواک این صدا چیست؟ با این نوع
مداحی و مداحان چه باید کرد؟ ...
اخبار
روز:
www.akhbar-rooz.com
يکشنبه ۱۷
بهمن ۱٣٨۹ - ۶ فوريه ۲۰۱۱
کلام آخر
اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج از کشور از
طیف گسترده و متنوع ِ احزاب, سازمان ها, گروه ها و منفردین, با نظرها و
مشی های سیاسی متنوع و متفاوت شکل گرفته است. اگر حساب طیف اصلاح طلبان
حکومتی یا خواستاران اصلاح حکومت, و همچنین برخی از لابی ها را که از
جنس اپوزیسیون خویشاوند و درونی حکومت اسلامی اند, جدا کنیم, طیف
اپوزیسیون واقعی حکومت اسلامی در خارج از کشور را چپ ها, ملی گرایان,
سلطنت طلبان, مجاهدین خلق و... که در احزاب, سازمان ها و گروه های
متعدد گرد آمده اند, شکل داده اند. شخصیت ها و چهره های منفرد این
اپوزیسیون نیز طیف متنوع و متفاوت فکری - سیاسی را شامل می شوند. یکی
از نقاط اشتراک طیف اپوزیسیون واقعی حکومت اسلامی تلاش در راه برچیدن
بساط حکومت اسلامی و انحلال این حکومت به عنوان حکومتی اصلاح ناپذیر, و
جایگزین شدن حکومتی مردمی و دموکراتیک است. در راه تحقق چنین خواستی
نیز راهبردها و راهکارهای سیاسی و عملی مشخصی از سوی این اپوزیسیون
ارائه شده است.
از میان مشگلات عدیده ای که اپوزیسیون
واقعی حکومت اسلامی در خارج از کشور با آن مواجه است, حضور و رشد طنین
صدای حکومت اسلامی در میان این طیف است، صدایی که در طول دهه نخست حیات
حکومت اسلامی مداح و حامی این حکومت در حرف و عمل بود, امروز در میان
اپوزیسیون واقعی این حکومت به گوش می رسد. نگرانی و سوال این است که
چرا چنین پدیده ای در میان اپوزیسیون واقعی حکومت اسلامی بیش از پیش
چهره می نمایاند؟ و در مواجه با این افراد و جریان ها چه باید کرد؟
پیش از
اینکه نظرم را فهرست وار بیان کنم, روی نکته ای مکث می کنم:
رهبران سیاسی و
سیاستمداران, مثل همگان، کامل و بدون عیب و نقص نیستند. خطا و لغزش
رهبران سیاسی و سیاستمداران امری بدیهی, طبیعی و قابل فهم است، منش و
روش دموکراتیک و انسانی هیچ انسانی را به خاطر خطا و لغزش گذشته و حال
اش به صلابه نمی کشد. هر خطا و لغزشی در حوزه ای معین مورد بررسی و نقد
قرار می گیرد, و طبیعی ست پاره هایی که به نقض حقوق دیگری و جامعه
منتهی شده مورد پیگرد حقوقی و قانونی قرار گیرند. رهبران سیاسی و
سیاستمدارانی که دانش سیاسی, وجدان و اخلاق انسانی همراه با منش و روش
دموکراتیک را با سیاست ورزی و سیاست پردازی در آمیخته باشند می دانند و
می فهمند که پذیرش, شناخت و جبران خطاها و لغزش ها، موتور و مولد تغییر
و تحول, و عامل کسب و یا بازسازی اعتماداند. متاسفانه بسیاری از رهبران
سیاسی و سیاستمداران جامعه ما هرگز به دنبال کشف علل ضعف و کیفیت نازل
رهبری سیاسی نبوده اند و تلاش نیز نکرده اند راه غلبه بر ضعف رهبری و
لغزش سیاسی و کیفیت نازل فکر و کردار را بیابند. برعکس، شاخصه ی این
دست رهبران و سیاستمداران لاپوشانی ضعف ها و لغزش ها، واعظ غیرمتعظ
بودن، خودشیفتگی بدخیم، توهم نسبت به موقعیت واقعی خود و داعیه ی سهم
بری هرچه بیشتر از قدرت سیاسی بوده و هست.
نمونه ی این دست "رهبران" سیاسی و
"سیاستمداران", آقای فرخ نگهدار, دبیراول سابق سازمان فداییان "اکثریت"
و از رهبران کنونی اتحاد جمهوریخواهان ایران است, نامه ی اخیر ایشان به
آیت الله خامنه ای, که رونوشت برخوردهای حدودا" ترقیق شده ی نامه ها و
نوشته های ایشان و سازمان اش به "امام خمینی" است, سند تلاشی تکراری
برای همسانسازی سیاسی و اخلاقی با ولی فقیه و حکومت اسلامی ست، که
همسنگ آن تنها از تریبونهای نماز جمعه و در تمایلات عقبافتادهترین
بخشِ مذهبی ی جامعه قابل رویت و شنیدن بوده است. ایشان, همانگونه که به
اختصار در بخش های پیشین این مقاله نشان دادم (*), طی سی سال گذشته از
حکومت اسلامی حمایت کرده اند و در مقاطعی نیز در سطوح مختلف با این
حکومت همکاری داشته اند. اما متاسفانه علیرغم وجود اسناد و شواهد
فراوان, هرگز این همکاری و رفتار فاجعه آفرین را نادرست ندانسته, و حتی
در میان اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج از کشور, به حمایت از حکومت
اسلامی ادامه داده, و تراژدی نخستین دهه ی حیات حکومت اسلامی را بار
دیگر با دکوری جدید روی صحنه آورده است.
تردیدی نیست که
حمایت از ولی فقیه و حکومت اسلامی حق آقای فرخ نگهدار و همفکران شان
است, و ایشان آزادند هر راهی که دوست می دارد, و درست می پندارد, برود.
آنچه بر سفره ی پهن شده ی دل ِ تاریخ مانده و خواهد ماند عملکرد ایشان
در گذشته و حال است, عملکردی مستند به مجموعه ای شواهد که به وقت اش بی
تردید به آن ها رسیدگی سیاسی, حقوقی و قانونی خواهد شد, اما اینکه
ایشان امروز در میان اپوزیسیون خارج از کشور ضمن حمایت از حکومت اسلامی
از میان همین اپوزیسیون امکانات و نیرو می گیرد, بی تردید به اپوزیسیون
خارج از کشوری که مورد سوء استفاده قرار گرفته, ارتباط می یابد. به
گمان من, به عنوان یکی از اعضای خانواده اپوزیسیون واقعی حکومت اسلامی,
این اپوزیسیون نمی باید در برابر تکرار فجایع توسط ایشان و هفکران شان
سکوت کند.
آقای فرخ نگهدار (و یا آقای هوشنگ
امیراحمدی و...) نماینده نوعی تفکر و رفتار در درون اپوزیسیون خارج از
کشوراند, تفکر و رفتاری که اپوزیسیون می باید آن را جدی تلقی کند, و با
به کارگیری روش های دموکراتیک اجازه ندهد از طریق اینان بیش از پیش
استخوان لای زخمی که حکومت برپیکرش نشانده, گذاشته شود.
چرایی حضور صدای حکومت در میان اپوزیسیون
1- بی برنامه گی و پراکندگی اپوزیسیون
واقعی حکومت اسلامی در خارج از کشور بستر اصلی رشد و بازتولید چنین
پدیده ای ست. تا هنگامی که اپوزیسیون حکومت اسلامی در عمل حول یک
پلاتفورم دموکراتیک و حقوق بشری متشکل نشود, زمینه ساز رشد چنین صدا و
صاحبان صدایی خواهد بود. راهبردها و راهکارهای سیاسی و دموکراتیک تا
هنگامی که روی کاغذ و یا در حد کلام باقی بمانند, درمان هیچ دردی, از
جمله درد چنگ اندازی سرطان حکومت اسلامی به اپوزیسیون واقعی اش درخارج
از کشور، نخواهند بود.
2- گسترش و تقویت خط اصلاح حکومت اسلامی در
خارج از کشور, همراه با گسترش دامنه ی فعالیت و تبلیغات طرفداران
رفسنجانی, خاتمی, موسوی، کروبی و...
3- توانایی مالی و تبلیعی خط اصلاح حکومت
اسلامی در خارج از کشور, که بخش اعظم آن توسط محافل و ارگان های مختلف
هلندی و امریکایی و انگلیسی و... تامین می شوند. چنین توانایی ای توان
تبلیغ و تحبیب و ترغیب، و نیروگیری اصلاح طلبان حکومتی در خارج از کشور
را افزایش داده، و سبب گسترش و رشد خط اصلاح حکومتی در خارج از کشور
شده است.
4- نفوذ خط اصلاح حکومتی در تشکل های سیاسی و دموکراتیک, و رسانه های
فارسی زبان.
5- سرکوب و شکست مقطعی جنبش سبز و آغاز
تسلط روانشناسی یاس در خارج از کشور.
6- سرمایه گذاری های تبلیغی و مالی حکومت
اسلامی در خارج از کشور.
7- اپیدمی بیماری خودشیفتگی بدخیم و قدرت
طلبی بیمارگونه در میان بسیاری از سیاست ورزان و سیاست پردازان
اپوزیسیون حکومت اسلامی.
8- فرهنگ مراد و مرید پروری در میان
اپوزیسیون , همراه با تفکر و روش قبیله ای در کار جمعی, و زمینه های
شکل گیری باندها و دسته بندی هایی که کارکردشان توطئه علیه رقیب سیاسی
ست.
چه باید کرد؟
1- غلبه بر پراکندگی ِ اپوزیسیون واقعی
حکومت اسلامی در خارج از کشور.
2- شفاف سازی ِ بنیان های نظری و سیاسی, و
در نهایت صف بندی ای روشن تر میان خواستاران اصلاح حکومت, و تلاشگران و
کنشگران راه انحلال و برچیده شدن بساط این حکومت, همراه با تلاش در راه
همکاری پیرامون نقاط اشتراک.
3- امکان سازی رسانه ای و مالی برای
اپوزیسیون واقعی حکومت اسلامی.
4- تداوم نقد، افشا و طرد مداحان و یاران
حکومت اسلامی از میان صفوف اپوزیسیون واقعی این حکومت.
در مورد بند 4
توضح کوتاهی را لازم می بینم:
با پیشبرد سیاست ِ نقد نظری و سیاسی، افشاء
و طرد خواستاران اصلاح حکومت اسلامی, که در میان صفوف اپوزیسیون واقعی
حکومت اسلامی در خارج کشور مدح و ثنای ولی فقیه نیز می گویند و نگران
حال و روز بزرگ جنایتکار حکومت هستند، می توان آنها را وادار به قرار
گرفتن در جای واقعی و مناسب شان کرد.
نقد نظر و سیاست مخالفان کمک کننده و
راهگشا خواهد بود, حتی نقد صدای مداحان حکومت اسلامی, که نقدی تکراری و
یکنواخت جلوه خواهد کرد. تداوم نقد نظرات و سیاست های این دست از
مداحان حکومت, با استناد به تجربه حضور رفسنجانی و خاتمی و موسوی و
کروبی در قدرت, و عملکرد اینان در قبال حکومت اسلامی و جنبش سبز، به
سود جنبش آزادیخواهانه و ضددیکتاتوری در میهنمان خواهد بود.
افشاگری در حوزه
ی عملکرد سیاسی, اجتماعی و سازمانی, و ویژگی شخصیتی و رفتاری افراد و
جریان های مذکور, در میان پا به سن گذاشتگان کارآیی نخواهد داشت چرا که
اکثرا" آنچه افشاء شدنی بود را دانسته و تصمیم له و علیه در مورد
موارد افشاء شده گرفته است. سیاست افشاء اما بیش از هر چیز در میان نسل
جوان, که حلال مشگلات جامعه ی ما خواهند بود اهمیت و ارزش دارد. به
گمان من افشاگری با هدف آگاه سازی این نسل می باید بی وقفه ادامه یابد.
مرعوب خطی که افشاگری را نادرست و عقب مانده معرفی می کند نباید شد,
امروز "دیسکلوز" کردن فکر و مشی سیاسی, عملکرد سیاسی, اجتماعی و حزبی,
و حتی ویژگی ها و عملکردهای فردی و خانوادگی رهبران سیاسی و
سیاستمداران، بخشی از رفتار و مبارزه سیاسی در کشورهای دموکراتیک جهان
است. طرد
در معنای تلاش برای نشان دادن جای واقعی این افراد و جریان ها، جهت
رجعت به جایگاه واقعی شان قابل پذیرش و حائز اهمیت است. اینکه طرد همان
حذف معرفی و معنا می شود آوازه گری و هیاهوست. در مورد مداحان و حامیان
حکومت در میان اپوزیسیون واقعی حکومت اسلامی نمی باید اسیر جنجال ها و
ترس آفرینی ها شد, کمترین سهل انگاری سبب خواهد شد حکومت جهل و جنون و
جنایت از طریق این افراد و جریان ها خوره وار, و بیش از پیش به جان
اپوزیسیون واقعی اش بیافتد.
تجربه دهه ی اول حیات پلید حکومت اسلامی با
ماست, و گورستان های بدون مرز و زخم های هولناک شکنجه و تبعید بر جسم و
جان و جهان مان.
|
|