بازگشت به صفحه اول

 

 
 

دروغ چرا؟!

رامین ناصح

      رواج یک ضد ارزش و رذیلت اخلاقی به نام «دروغ» در فرهنگ رفتاری امروزین جامعه ما، واقعیتی است که می­باید واقع بینانه با آن مواجه شد و در جهت درمانش کوشید. اخلاق نیک، از بنیادهای یک جامعه سالم و پویا و مدنی است، و رذیلتهای اخلاقی، که دروغ و ناراستی، کلید همه آنهاست، می­تواند بشدت مخرب و مخاطره آفرین باشد. این در حالی است که اکثر مردم، دروغ را گناهی کوچک و عادی تلقی می­کنند و با اینکه هم در متون آیینی و معنوی، و هم در تمام فلسفه­های اخلاقی، دروغ حتی در شکل کوچک آن، به شدیدترین وجهی نکوهش شده (1)، حساسیت لازم برای پرهیز و احتراز از آن، آنگونه که می­شاید، در جامعه وجود ندارد.

      مهمترين سرمايه يك جامعه، اعتماد میان اعضای آن و اطمينان عمومى است. و مهمترين پدیده­ای كه اين سرمايه اجتماعی را به نابودى مى­كشاند دروغ و خيانت و تقلّب است. جامعه­ای را تصور نمایید  که در آن، دروغگویی قاعده باشد. زیستن در میان چنین مردمی، بسیار دشوار و پرهزینه است.  اعتماد متقابل، به پایین­ترین حد خود تنزل می­یابد. روابط افراد نازیبا و غیر اخلاقی خواهد شد. نیز چنین جامعه­ای کمترین شباهتی را با یک جامعه معنوی و سالم و پویا و اخلاقمدار و رو به رشد و بالندگی خواهد داشت. به همین لحاظ، پیشوایان معنوی ما، دروغ را مقدمه­ای بر سایر معاصی و تباهی­ها شمرده­اند. چنان که حضرت رسول فرموده است: «از دروغ بپرهيزيد; زيرا دروغ به بدكارى مى­كشاند، و بدكارى انسان را به جهنم مى­كشاند.» (2) و در این زمینه، امام محمد باقر فرموده است: «خداوند متعال برای شر و بدی قفلهایی قرار داده و کلید آن قفلها شراب است و دروغ از شراب هم بدتر است.» (3) و امام حسن عسکری فرموده است: «تمام پلیدیها در خانه­ای نهاده شده و کلید آن دروغ است.» (4)

      نخستین گام برای اشاعه دروغگویی، شکسته شدن قبح و اصطلاحا تابوی دروغ است. در جامعه­ای که دروغگویی، گونه­ای رندی و زرنگی به شمار آید و مردم با شنیدن سخن دروغ، لبخندی حاکی از رضایت و شعف بر لبان خود ظاهر سازند، طبیعتا دروغگویی رواج می­یابد.

      روانشناسان، عمدتا دلیل و علت اصلی دروغگویی را در احساس حقارت و کمبود فرد می­دانند. در اکثر افرادی که به دروغگویی عادت دارند، ویژگی­های شخصیت نوروتیک (روان نژند) مشاهده می­شود. در احادیث نبوی نیز ذکر شده است که «دروغگو دروغ نمي­گويد مگر به سبب حقارتي كه در نفس خود احساس مي­كند.» (5). اما همین دروغگویی، به دلیل اینکه به تدریج اعتبار و آبروی فرد را از بین می­برد و او را نزد مردم رسوا و روسیاه می­کند (6) خواه ناخواه شرایطی را برای فرد ایجاد خواهد کرد که به تشدید روان نژندی او می­انجامد. از کودکی که درس چوپان دروغگو را می‌خواندیم، قابل فهم بود که عواقب دروغ چگونه گریبان دروغگو را می‌گیرد، و در مثل فارسی نیز داریم که «ماه پشت ابر نمی­ماند.» و باز در مثل فارسی برخاسته از روایات اهل بیت داریم که «دروغگو کم حافظه است.» (7) و  به قول حضرت حافظ: «...تا سیه روی شود آنکه دروغش باشد!» بنابراین تبعات دروغ، بیش از پیش مرتکب آنرا به انزوا و حقارت و عدم محبوبیت سوق می­دهد. ولی گفته­اند که «خود کرده را تدبیر نیست!»

      طبق روایت دیگر از مولای عارفان و نیز نظریه اثبات شده­ای در دانش روانشناسی، یکی دیگر از سرچشمه­های دروغگویی، ترس و بزدلی است. (8) کسی که دروغ میگوید ترسو است. ترس و اضطراب از دست دادن چیزی یا به دست نیاوردن آن. ترس از رسیدن یا نرسین به جایگاه و مقام ویا ترس از آبرو و یا... بر او مستولی است. اما دروغگویی و تقلب نه تنها این احساس ترس و اضطراب را فرونمی­نشاند، که به شدت تشویش و ناآرامی می­افزاید. منابع اهل سنت از قول امام حسن مجتبی و ایشان از قول پیامبر اکرم نقل کرده­اند که: «راستگويى [مايه] آرامش و دروغگويى [مايه] تشويش است.» (9) لیکن «آنرا که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟!»

      حال که در این کوتاه سخن، پدیده دروغ را از جنبه­های مختلف آن بر سبیل ایجاز بررسی کردیم، می­باید به نکته­ای مهم نیز اشاره شود، و آن اینکه استثنائی هم درباره جواز دروغ در دین و اخلاق وجود دارد. و آن، زمانی است که با ادای یک دروغ مصلحتی، بین دو فرد صلح و آشتی برقرار شود. در احادیث متعدد، نیکو بودن این دروغ مورد تأکید قرار گرفته است. پيامبر می­فرمایند: «خداوند، دروغى را كه باعث صلح و آشتى شود دوست دارد و از راستى كه باعث فتنه شود بيزار است.» (10) امام صادق نیز سخنی را که میان مردم صلح برقرار کند، از نوع دیگری می­داند. ایشان فرموده است: «سخن، بر سه گونه است: راست و دروغ و اصلاح میان مردم!» (11) و باز حضرت رسول تأکید می­ورزند: «هر كه ميان دو تن اصلاح دهد و سخن نيكوئى بگويد دروغگو نيست‏.» (12) بنا به سروده حافظ لسان الغیب: «از آن گناه که نفعش رسد به غیر، چه باک؟!»

      و اما، از جمله روشهای درمان دروغ این است که پیش از هر چیز، باید مبتلایان را از عواقب دردناک و آثار سوء معنوی و مادی آن آگاهی داد. و نیز باید متوجه ساخت که اگر چه دروغ در پاره­ای از موارد نفع شخصی دربر دارد ولی سودمندی­اش بسیار آنی و زودگذر است. به همین دلیل است که امام کاظم، خردمندی را در پرهیز از دروغ، ولو در حالی که به نفع خود انسان باشد می­داند. (13) تقویت بینش آینده نگری و توجه به مصالح بلند مدت فرد و جامعه، می­تواند مسبب کاهش این پدیده نافرخنده شود.

      و یکی دیگر از مؤثرترین راهکارهای درمان دروغ، پرورش شخصیت و اعتماد به نفس در افراد و کوشش برای تقویت پایه­های اندیشه معنوی و وجدان گرایانه در دل آنان است. چرا که اگر ایمان و باور معنوی در دل انسان ریشه دار باشد، فرد خود را به این رذیلت اخلاقی آلوده نمی­کند. قرآن مبین می­فرماید: «إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ = دروغ را كسانى مى سازند كه ايمان ندارند» (14)

      و باید محیطهای تربیتی و معاشرتی مبتلایان را از وجود افراد دروغگو پاک کرد تا تدریجا طبق اصل محاکات و تاثیرپذیری محیط، وجود آنها از این رذیله پاک گردد.

      و در پایان، با دیگر ادیان و مسالک معنوی همنوا شویم. با «زرتشت» که فرمود: «دروغ باید سرنگون شود، دروغ باید نابود گردد و در جهان مادی باید راستی بر دروغ چیره شود.» (15) و «بودا» که به پیروانش تعلیم داد: «نباید با دیگری‌ در تالار دادگری‌ یا در تالار انجمن دروغ بگوید، نباید كسی‌ را وادار به‌ دروغ‌گویی‌ كند، نباید با دروغگو همداستانی‌ كند، باید از ناحقیقت‌ روبگرداند.» (16) و كتاب «كنزاربا» یا صحف آدم مقدس‌ترین كتاب صبی­ها (صائبین مندائی) که فرماید: «ای مومنان، ... زبان‌هایتان را به گفتارهای دروغ و ناپسند نیالایید» (17) و...

--------------------------

      (1) امام سجاد، دروغ کوچک را موجب جرئت پیدا کردن بر دروغهای بزرگ می­داند: «اِتَّقُوا الكَذِبَ الصَّغيرَ مِنهُ وَالكَبيرَ، فى كُلِّ جِدٍّ وَهَزلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذا كَذِبَ فِى الصَّغيرِ اجتَرَأَ عَلَى الكَبير» (کلینی، اصول کافی 2/338؛ ابن شعبه، تحف العقول /278؛ ابن ابی­فراس، مجموعه ورام 2/207؛ مجلسی، بحار الأنوار 78/136).

       (2) «ايّاكم و الكذب فانّ الكذب يهدى الى الفجور، و الفجور يهدى الى النار». مسلم، صحیح 4/2013؛ ابن حنبل، الزهد 2/346؛ ابن انس، المؤطأ 2/990؛ ترمذی، سنن 4/347؛ ابن عساکر، تاریخ کبیر 24/69؛ ابن ابی­شیبه، مصنف 6/122؛ قرطبی، تفسیر 8/289؛ ابن العربی، عارضه الأحوذی 4/343؛ ابن اثیر، جامع الأصول 1/4711؛ ابن کثیر، تفسیر 4/230؛ بغوی، تفسیر 2/66؛ ابن حجر، بلوغ المرام 1/589؛ متقی، کنز العمال 16/201؛ سیوطی، الدر المنثور 4/317؛ سفارینی، غذاء الألباب 1/219؛ ابن تیمیه، منهاج السنه 7/268؛ قاری، مرقاه المفاتیح 14/90؛ ابن عثیمین، تفسیر 15/32؛ نوری، مستدرک الوسائل 9/86، در بعضی منابع به عنوان حدیثی از ابوبکر خلیفه اول اهل سنت آمده است.

       (3) «ان الله عزّ و جلّ جعل للشّر اقفالا و جعل مفاتيح تلك الاقفال الشراب و الكذب شرّ من الشّراب». کلینی، اصول کافی 2/339؛ حرعاملی، وسائل الشیعه 8/572.؛ نراقی، جامع السعادات 2/249.

       (4) «جُعِلتِ الخبائِثُ كلُّها في بيتٍ و جُعِلَ مفتاحُها الكذبُ». نراقی، جامع السعادات 2/322؛ مجلسی، بحار الأنوار 69/236؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه 11/412؛ ری­شهری، میزان الحکمه 17/410.

       (5) نراقی، جامع السعادات 2/248.

       (6) در حدیث نبوی وارد است:«از دروغ گفتن خودداری کنید زیرا انسان را روسیاه می­کند» (مستدرک الوسائل 2/100( و حضرت علی نیز فرماید: « الکذب يزري بالانسان = دروغ انسان را بی­آبرو می­کند.» (آمدی، غرر الحکم /229).

       (7) امام صادق فرماید: «إِنَّ مِمّا أَعانَ الله (بِهِ) عَلَى الكَذّابينَ النِّسيانَ = از جمله كمكهاى خداوند بر ضد دروغگويان فراموشى است.» (کلینی، اصول کافی 2/341).

       (8) امام على: «لَو تَمَيَّزَتِ الشياءُ لَكانَ الصِّدقُ مَعَ الشَّجاعَةِ وَ كانَ الجُبنُ مَعَ الكَذِبِ = اگر خصلتها از يكديگر متمايز و جدا شوند، هر آينه راستى با شجاعت باشد و بزدلى با دروغ.» (آمدی، غرر الحكم 5/118/#7597؛ ابن ابی­الحدید، شرح نهج البلاغه 20/#739).

       (9) «اَلصِّدقُ طُمَنينَةٌ وَ الكَذِبُ ريبَةٌ». ابن حنبل، مسند 4/263؛ ترمذی، سنن 9/433؛ نسائی، سنن 3/248؛ دارمی، سنن 2/84؛ بیهقی، سنن 2/432؛ ابویعلی، مسند 6/151؛ بزاز، مسند 2/231؛ طیالسی، مسند 1/163؛ حاکم، مستدرک 2/13 و 4/99؛ قضاعی، مسند الشهاب 1/451؛ منذری، الترغیب و الترهیب 3/365؛ ابن اثیر، جامع الأصول 6/4642؛ سیوطی، الدر المنثور 4/319؛ متقی، کنز العمال 3/429؛ ذهبی سیر اعلام النبلاء 3/246؛ جصاص، احکام القرآن 1/286؛ سفارینی، غذا الألباب 1/219؛ قاسمی، قواعد التحدیث 1/137؛ نووی، ریاض الصالحین 1/34.

       (10) «إِنَّ الله أَحَبَّ الكَذِبَ فِى الصَّلاحِ وَأبغَضَ الصِّدقَ فِى الفَسادِ»، صدوق، من لا يحضره الفقيه 4/353؛ حرعاملی، وسائل الشیعه 12/252.

       (11) « اَلْکَلاََمُ ثَلاََثَةٌ: صِدْقٌ وَ کِذْبٌ وَ اِصْلاََحٌ بَیْنَ النََّاسِ». کلینی، اصول کافی 2/341.

       (12) «ليس بكذاب من اصلح بين اثنين فقال خيرا». خرائطی، مساوئ الأخلاق 1/184؛ طبرانی، معجم الصغیر 1/289؛ قضاعی، مسند الشهاب 4/323؛ غزالی، احیاء العلوم 2/199؛ طحاوی، مشکل الآثار 6/413؛ (با تفاوت جزئی در لفظ).

       (13) «إنّ العاقِلَ لا يَكذِبُ وإن كانَ فيهِ هَواهُ». مجلسی، بحار الأنوار 75/305؛ نوری، مستدرک الوسائل 9/88؛ خوئی، معجم رجال الحدیث 19/281 (شرح حال هشام بن حکم)؛ مکارم شیرازی، الأخلاق فی القرآن 3/196؛ ری­شهری، منتخب میزان الحکمه /484.

      (14) نحل: 105. در قرآن مجید بیش از سیصد آیه پیرامون واژه کذب (دروغ) ودیگر مشتقات آن وارد شده، که مجموعاً نشانگر زشتی دروغ و بیزاری خداوند از دروغگوست.

       (15) اردیبهشت یشت، بند 17؛ نیز ر.کـ: یسنای 46/11 و31/8 و 31/20 و 49/4 و نیز: وندیداد، فرگرد 18/17.

      (16) ر.کـ: ع‌. پاشایی‌، بودا، (تهران:، فیروزه‌، 1378)، ص295.

      (17) به نقل از مقاله «منزلت روزه در ادیان دیگر»، سایت تبیان، 16/10/89.

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به ديدگاه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران