بازگشت به صفحه اول

 

 
 

صلح هفتاد و دو ملت

کنکاشی در وضعیت اقلیتهای مذهبی در خوزستان

رامین ناصح

مقدمه

      علیرغم اینکه همه ادیان و آیینهای الهی و حتی بسیاری مکاتب غیر الهی، آشکارا تمایلات انساندوستانه، عدالتجویانه و صلح طلبانه دارند، و «کرامت انسانی» را که متضمن آزادی عقیده و برابری انسانهاست، محور آموزه­های خود قرار داده­اند، متأسفانه کژ فهمی­ها و تعصبات برخی دین ورزان در طول تاریخ بشر، موجب شعله ور شدن آتش جنگها و نزاعهای خونینی بوده است و ممکن نیست تصور شود پیامبران و آورندگان این ادیان، به عنوان مصلحان بزرگ اجتماعی، چنین نتایجی را از حرکت فکری و اجتماعی خود انتظار داشته­اند. به طوری که عامل  اکثریت قریب به اتفاق جنگها و منازعات بشری، برداشتهای افراطی از «مذهب» و «ملیت گرایی» بوده است.

      نحله­های اصیل و انسان­محور دینی، و همچنین انسانگرایان و طرفداران حقوق بشر و صلح و عدالت جهانی، به ویژه در قرن اخیر که ارتقاء تفکر و اندیشه بشری، خیزش و جهشی سریع داشته است، تلاشهای پیگیرانه و ارزشمندی در کاستن از اختلافات و تخاصمات بین پیروان ادیان و مذاهب مختلف کرده­اند. اما این تلاشها می­باید تداوم و توسعه یابد تا به نتیجه مطلوب نائل گردد. نتیجه مطلوب، همانا جامعه­ای انسانی است که مناسبات آن بر اساس احترام به ادیان و عقاید و فرهنگهای دیگر بنا شده باشد. جامعه­ای که هیچ کس بخاطر قبول داشتن یا نداشتن عقیده و باوری، از حقوق شهروندی خود محروم نشود. جامعه­ای که به آن درجه از خردورزی رسیده باشد که همه اعضای آن بدانند «ارزش آدمیان دارای گوشت و پوست و خون زمینی، از ارزش اندیشه و ایدئولوژی بالاتر است.»

      کشور ما از دیرباز، شاهد حضور و سکونت متعلقین به قومیتها و ادیان و مذاهب مختلف و متنوع بوده است. این واقعیت از سویی، به غنی شدن فرهنگ این کشور و ایجاد رنگین کمان زیبایی که رنگهای مختلف را در خود جای داده است، انجامیده، و از سوی دیگر، در برخی برهه­های تاریخ، مسبب اصطکاک و تنش میان گروههای مختلف ساکن در این زیستگاه شده است. استان ما خوزستان، بنا به دلایل چندگانه، یکی از مناطقی است که این تنوع و تکثر به صورت برجسته­ای در آن به چشم می­خورد. اما کمتر تحقیقی در این خصوص انجام و منتشر شده است. تحقیقی که بتواند با شناخت وضعیت فرهنگی و اجتماعی پیروان ادیان و مذاهب، مطالبات و خواسته­ها و نیازهای آنان، راهگشای حرکت به سوی یک همزیستی مسالمت آمیز با حفظ تنوعها و تکثرها باشد. خاصه اینکه آیین اسلام، برای غیر مسلمانانی که با مسلمانان در صلح هستند (ذمی‌ها) همه حقوق انسانی را قائل شده است. و من باب مثال، حضرت رسول درباره ذمی‌ها سفارش اکید فرموده و تصریح کر‌ده‌اند: «من آذی ذمیا فقد آذانی = هر کس یک ذمی را بیازارد، همانا که مرا آزرده است.» و «من آذی ذمیا فانا خصمه یوم القیامه = هر کس یک ذمی را بیازارد، من در روز قیامت دشمن او هستم.» (ر.کـ: ابن عساکر، تاریخ کبیر 26/300 + متقی، کنز العمال 4/618 + سیوطی، جامع الکبیر 1/21853).

      در این مجال، تنها قصد بر اینست که اشاره­ای گذرا به اوضاع و مشکلات و مطالبات گروههای گوناگون آیینی و مذهبی شود و نقطه آغازی باشد برای پژوهشهای وسیع­تر و دقیق­تری که در پیمودن مسیر عدالت و صلح، مورد نیاز هستند.

1. اهل سنت

      اهل سنت و جماعت یا اهل تسنن به مسلمانانی گفته می­شود که قائل به عدم تعیین مستقیم جانشین از سوی حضرت محمد، و انتخاب ابوبکر از اصحاب آنحضرت از سوی نمایندگان قبائل مسلمین می­باشند. آنها خلفای راشدین را که عبارت از: ابوبکر، عمر، عثمان و علی و حسن (ع) هستند، جانشینان راستین پیامبر می­دانند. اهل سنت، به چهار مذهب فقهی با عناوین «حنفی»، «شافعی»، «حنبلی» و «مالکی» تقسیم می­شوند، که پیروان چهار امام بزرگ اهل سنت، (به ترتیب: ابوحنیفه، شافعی، احمد بن حنبل و مالک بن انس) هستند.

      حضور پیروان مذاهب اهل سنت در خوزستان، سابقه­ای دیرینه دارد. گزارش مقدسی جغرافیدان و مورخ معروف، که در قرن چهارم می­زیست و کتاب «احسن التقاسیم» را در سال 375هـ.ق. نوشت، نیز مؤید این امر است، چنانکه وی بیشتر ساکنان عسکر، اهواز، رامهرمز، دورق و جندی شاپور را معتزلی برشمرده است، و در عین حال می افزاید: «مذهبها در آنجا گوناگون است... مردم شوش و توابعش حنبلی و جبّی، و نیمی از مردم اهواز شیعه­اند، حنفی بسیار نیز آنجا هست. فقیهان و پیشوایان بزرگ دارند. در اهواز مالکی نیز یافت می­شود. مردم جندی شاپور و شوشتر حنفی و شافعی هستند، در رامهرمز همه رنگ یافت می شود.» (مقدسی، احسن التقاسیم، بخش دوم، ص620؛ نیز ر.کـ: اصطخری، المسالک و الممالک /144).

      در حال حاضر، استان خوزستان یازدهمین استان کشور از لحاظ سکنای جمعیت اهل سنت می­باشد. («جامعه اهل سنت، اقوام و انتخابات»، سایت سنی آنلاین، 9/3/88). در خصوص تبلیغ و فعالیت اهل سنت در خوزستان، حساسیتهایی وجود دارد، هم ملی­گراها و هم علمای شیعی، معتقدند چنانچه تسنن در این استان فراگیر شود، موجب واگرایی و جدایی فرهنگی بیشتر میان اعراب این ناحیه با ساکنین ایران و خوزستان می­شود و بسترساز حرکتهای تجریه طلبانه است. به طوری که حجت الاسلام دکتر حیدری -امام جمعه موقت اهواز- گفته­اند: «مذهب شیعه عامل اصلی پیوند قومیتها در خوزستان است... همه مردم خوزستان بدون استثنا شیعه اثنی عشری هستند و بر خلاف برخی از استانهای مرزی دیگر که ترکیبی از مذاهب مختلف است، در این استان وحدت مذهبی حاکم است و همه مردم ارادت خاصی نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت و روحانیت دارند.» (خبرگزاری مهر، 3/3/84).

      با اینکه ادعا شده «در خوزستان هم هموطنان اهل سنت تعدادی مسجد دارند.» (احتشامی، مهدی، «ده هزار مسجد اهل سنت در سراسر ایران»، وبلاگ منتظران) من طی سفرهایم به شهرهای مختلف، تنها با یک مسجد اهل سنت (مسجد کارگران هندی) در آبادان، و یک مسجد کوچک ویژه کارگران افغانی در مرکز شهر اهواز برخورد کرده­ام. آمار دقیقی از تعداد افراد و خانوارهای اهل سنت در خوزستان در دسترس نیست. بخشی از این جمعیت، به مهاجرانی که از کشورهای عرب زبان به خوزستان کوچیده­اند (از جمله در جریان حمله صدام به کویت) تعلق دارد. و برخی از آنها نیز از مهاجران افغانی و کرد کردستانی (که برای کسب اشتغال به این ناحیه آمده­اند)، و خراسانی­ها و بوشهری­ها تشکیل می­شوند.

      سنی­ها با محبت و ارادت کامل به اهل بیت و با اشتراک نظرهای زیادی که با گفتمان شیعی حاکم بر جامعه دارند، دارای مطالباتی همچون آزادی بیشتر در انجام مناسک مذهبی و عبادی و نیز، حرمت نهادن به مقدسات و پیشوایان مورد احترام خود (خلفای راشدین و اصحاب پیامبر) هستند. استاد هادی قابل -روحانی شیعی- در این خصوص می­گویند: «امروزه جلسات مداحی فراوانی برگزار می‌شود و در آنها مداحان شناخته و ناشناخته با ذکر لعن و توهین به خلفا و مقدسات اهل سنت،‌ با احساسات برادران دینی خود به بدترین وجه ممکن بازی می‌کنند. CD و فیلم این مجالس هم در تیراژ گسترده تهیه و به نقاط مختلف دنیا می‌رود؛ اینگونه احساسات اهل سنت علیه شیعیان تحریک می‌شود و در نهایت به مسائلی مانند فتوای اخیر مفتی‌های وهابی می‌انجامد توهین برخی جریانات افراطی شیعه به مقدسات اهل سنت و صدور فتاوایی مانند فتوای اخیر مفتی‌های وهابی، تنها تحریک احساسات توده‌های سنی و شیعه علیه یکدیگر است و حاصل این اختلافات نیز فقط به جیب بیگانگان واریز خواهد شد.» (هفته نامه آینده نگر، ش35، 10/6/76،ص5).

      در سالهای اخیر، شاهد فعالیت وهابیون افراطی نیز در خوزستان بوده­ایم، که حساب این گروه و اهداف آنان را می­باید از اهل سنت جدا دانست. در جامعه جهانی اهل سنت، وهابیون مطرود هستند، و به قول دکتر رحیم پور ازغدی، «اصلا وهابیت در ابتدا علیه اهل سنت درست شد و بعدها پرش به پر شیعه خورد!» بنابراین با اینکه خطر وهابیت خصوصا با اهداف ویژه­ای که در خوزستان دارند احساس می­شود، این موضوع نمی­تواند توجیه­گر اجحاف در حق سنی­های متعادل و بی­آزار شود.

2. مسیحیان

      آیین اسلام نسبت به مسیحیان، نگاه مثبت و دوستانه­ای دارد. مسیحیت، از جهات مختلف شاید نزدیکترین کیش به دین اسلام باشد. بايد به طور خلاصه اشاره‌اي كنيم شباهت‌هاي غيرقابل انكار عقيدتي بين اسلام و مسيحيت كه مي‌تواند اساس يك گفت‌وگوي روشنفكرانه بين دو مذهب در زمينه‌هاي فرهنگي، سياسي و مذهبي باشد، موجود است. بديهي است كه اساس هر دو دين، ايمان به يك خداست و توحيد اصل نگرش مذهبي هر دوست. البته مفهوم يگانگي در اسلام با صراحت بيشتري بيان شده در حالي كه در در مسیحیت به تثلیث معتقند، از آنجا که در اسلام و قرآن، مسیحیان به عنوان اهل کتاب و دوستان مسلمانان معرفی شده­اند، این نگرش که تثلیث نوعی شرک است، از صحت برخوردار نیست. تفاوت تنها در به کاری گیری واژگان است. یک عارف مسلمان در این خصوص می­گوید: "سه نگردد «بریشم» ار او را / «پرنیان» خوانی و «حریر» و «پرند»!"

      گرچه در روایتی از قول پیامبر اکرم نقل شده است: «لا رهبانیه فی الاسلام» و این روایت، شیوه سلوک مسیحی را مورد نقد قرار داده است. اما این حدیث در متون روایی قدیمی وجود ندارد و در بعضی کتب ادبیات عرب قرون پنجم به بعد (مثلا: الفائق زمخشری و مقامات حریری) نقل شده است. و به سبب نداشتن سند معتبر، غالب متخصصین فن حدیث، صحت آنرا رد کرده­اند. (برای نمونه ر.کـ: عجلونی، کشف الخفاء 2/377 + عامری، الجد الحثیث 1/258 + ابن قیسرانی، معرفه التذکره /251). اما حدیث محکم و معتبر دیگری از حضرت رسول نقل شده است که «لو كنت من النصارى لكنت من رهبانهم = اگر در میان مسیحیان می­بودم، هر آینه از راهبان آنان می­بودم.» (ابن حنبل، المسند 5/163 + بیهقی، شعب الإیمان 4/381 + سیوطی، جامع الأحادیث 37/320) بنابراین، اسلام و مسیحیت، ظرفیتهای فراوانی برای گفتگو و تعامل دارند که می­توان مقاله یا کتابی مستقل در این خصوص نگاشت و توجه به این ظرفیتها می­تواند به همزیستی مسالمت آمیز پیروان این دو آیین الهی منجر شود.

      در آخرین روزهاي عهد ساساني كانونهاي مسيحيت در سراسر قلمرو ساسانيان به چشم مي‌خورد اما نفوذ آنها در استانهاي غرب و جنوب غربي، به واسطه نزديكي با مراكز مسيحي و همسايگي با روم و نيز به دليل وجود اقوام سامي‌نژاد و اسكان اسراي رومي، به مراتب بيشتر بود. ساكنان اين نواحي، كه سرزمينشان از قديم الايام صحنه تلاقي و تعاطی اندیشه­ها و مذاهب گوناگون بود، به رغم تلاشهای روحانيون زرتشتي، اديان ديگري داشتند و در حالي كه اكثريت آنان را پيشه‌وران و بازرگانان تشكيل مي‌دادند، مسيحيت در ميانشان بيشتر گسترش يافته بود. (فراي، ريچارد، ميراث باستاني ايران، ص359) آيين مسيح تا قرن چهارم ميلادي در ميان گروههاي كثيري از مردم سوريه، اعراب بين النهرين و بخشهايي از ايران نفوذ كرده بود. (شهرهاي ايران در روزگار پارتيان و ساسانيان؛ ص 472.) در خوزستان نيز مسيحيت بشدت تشكل يافته بود، تا آنجا كه انوشيروان نيز بر انبوهي آن قوم تاكيد داشت. (دینوری، الأخبار الطوال ص71). مسيحيت در ايران عهد ساسانی چنان ريشه دوانده بود كه برخي برآنند كه اگر اسلام نرسيده بود، مسيحيت جايگزين آيين زرتشت مي‌شد. (زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص170). در هر حال با توجه به سخت گیری روحانیون زردشتی در دوره  ساسانیان، همواره فراز و نشیب هایی در روابط اقلیت مسیحی خوزستان با دولت ساسانی وجود داشت، اما به طور كلی بررسی تاریخ خوزستان در این عهد نمی تواند از تاریخ مسیحیت جدا باشد. نفوذ مسیحیان در دوره  اسلامی نیز حفظ شد، به طوری كه در دوران آل بویه علی رغم توجه و گرایشی كه عضد الدوله نسبت به آیین اسلام داشت فرماندار شهر اهواز فردی مسیحی به نام (سهل بن بُشر) بود. (اکبرزاده زنگنه، ایوب، «اقلیتهای دینی در خوزستان»، سایت استان خوزستان، 29/5/89).

      در دوره ی معاصر اقلیت مسیحی در شهرستان اهواز به سه دسته تقسیم می شوند:

      i. «كلدانی­ها» كه از شهر های موصل، بغداد و بابِل – در كشور عراق – به اهواز مهاجرت كرده اند ، بیش از 20 سال از مهاجرت آنان می­گذرد و در حال حاضر حدود 25 خانوار از آن ها در این شهر سكونت دارند. فعالیت مذهبی آن ها در حد معمولی است و مراسم مذهبی خود را در كلیسا انجام می دهند.

      ii. «آشوری­ها» از ارومیه به خوزستان مهاجرت كرده اند و حدود 80 خانوار از آنها در شهر اهواز زندگی می كنند. آشوری ها دارای انجمنی به نام انجمن آشوریان اهواز می باشند كه فعالیت دینی و اجتماعی خود را در آن انجام می دهند.

      iii. «ارامنه» قبل از جنگ جهانی دوم از اصفهان به اهواز مهاجرت كرده اند و در حال حاضر حدود 85 خانوار از آن ها در این شهر زندگی می كنند. تا قبل از جنگ عراق و ایران آمار ارامنه حدود 300 خانوار بود كه بعد از جنگ به اصفهان مهاجرت كردند. (اکبرزاده زنگنه، ایوب، «اقلیتهای دینی در خوزستان»، سایت استان خوزستان، 29/5/89). طبق گزارشی دیگر: «در شهر آبادان شماری از ارمنیان می‌زیند. این گروه تا پیش از انقلاب جمعیت بیشتری داشتند ولی امروزه تنها چند خانوار از اینان در شهرهای آبادان و اهواز می‌زیند.» («تاریخچه شهر اهواز»، سایت کنگره سراسری بیهوشی و مراقبتهای ویژه ایران، دیماه 89)

      با اینکه قصد ندارم اخبار منتشره از سوی خبرگزاری­های غیردولتی را درباره بازداشت هم میهنان مسیحی در شهرهای مختلف استان خوزستان، مثلا به اتهام تبشیر یا به جرم برگزاری مراسم میلاد عیسی مسیح (ع) را، رد یا تأیید کنم، تا جایی که از نزدیک شاهد بوده و لمس کرده­ام، متأسفانه مسیحیان خوزستان در فعالیتهای خود با آزادی کامل و آرامش خاطر مواجه نیستند و این امر، شایسته و در شأن یک جامعه اسلامی -که «لا اکراه فی الدین» شعار کتاب آسمانی آنست- نمی­باشد. این در حالی است که این حقیر، با عده زیادی از این هم میهنان همنشین بوده­ام و نسبت به آیین اسلام و پیشوایان آن، جز احترام و نیکخواهی از آنان ندیده­ام. یک جوان دانشمند مسیحی از قول یکی دیگر از ایمانداران این آیین، برایم تعریف می­کرد که «وقتی فرود فولادوند مؤسس انجمن پادشاهی، در کانال ماهواره­ای خود تصویر حضرت علی (ع) را به دو نیم کرد، من منقلب شدم و سه باز صلیب کشیدم! چرا که علی انسان متعالی و والایی بود که شبها با آذوقه به درب خانه نیازمندان می­رفت و صورت خود را می­پوشانید، نه برای اینکه او را نشناسند، بلکه برای اینکه شرم را در چهره آنان نبیند.»

      فی الجمله مسیحیان خوزستان، محق و شایسته آزادی عمل بیشتری برای بجای آوردن مناسک و بیان اعتقادات خود هستند.

      ضمنا برخی کلیساهای قدیمی مسیحیان در خوزستان، از جمله آثار ارزشمند میراث فرهنگی به شمار می­روند. اما، طبق گزارش «انجمن تاریانا» (از NGOهای فعال میراث فرهنگی): «کلیساها و قبرستانهای ارمنیهای خوزستان در فهرست آثار ملی ثبت نشده­اند. بعد از تخریب کلیسای تاریخی اندیمشک در اواخر سال 1385 و ناتوانی سازمان میراث فرهنگی برای حمایت و حفظ این اثر، ثبت کلیساهای استان خوزستان در فهرست میراث ملی بیش از پیش اهمیت یافته است.» (سایت انجمن تاریانا، 2/3/87). به گزارش همین مؤسسه «در حال حاضر دو کلیسا نیز در شهر مسجد سلیمان وجود دارد که هر دو کاربری مذهبی خود را از دست داده­اند. تنها کلیسای ثبت شده در استان خوزستان، کلیسای سورت گاراپت آبادان است که در سال 1319 ساخته شده؛ این کلیسا در زمان جنگ آسیب دید اما توسط ستاد بازسازی مناطق جنگی مرمت شد. در حال حاضر به خاطر اندک بودن مسیحیان در آبادان مراسمی در این کلیسا برگزار نمی­شود.

3. زرتشتیان

      دین زرتشت، از قدیمی­ترین آیینهای یکتاپرستی بوده است که خاستگاه آن، ایران است و تعالیم اخلاقی، عرفانی، اجتماعی و زیست محیطی زیبایی در آن وجود دارد. میان آیینهای زرتشت و اسلام، شباهتها و همانندی­های بسیاری وجود دارد که محققانی چون پرفسور فاروق صفی زاده در کتاب «از کورش هخامنشی تا محمد خاتمی» آنها را تشریح کرده­اند. در ابتدای ظهور اسلام، اصطلاح «اهل کتاب» تنها به یهودیان و مسیحیان اطلاق می­شد. اما مطابق روایت صریح و معتبری که در مجامع روایی شیعه (صدوق، من لایحضره الفقیه 2/54 + حرعاملی، وسائل الشیعه 11/98) و اهل سنت (ابن حجر، فتح الباری 9/425 + متقی، کنز العمال 4/825 + شوکانی، نیل الأوطار 12/37) از پیامبر اسلام نقل شده است (با لفظ: سنوا بهم سنه اهل الکتاب) می­باید با زرتشتیان همانند اهل کتاب رفتار شود. بنابراین از دید آیین اسلام، زرتشت پیامبر الهی و دارای کتاب آسمانی است و می­توان بر ظرفیتهای گفتگو میان این دو کیش مترقی، تأکید ورزید.

      زرتشتی­ها از حدود سال 1280ش. جهت کاریابی و اشتغال از یزد به اهواز مهاجرت کردند. آنها فعالیت دینی خود را به طور معمول انجام می­دهند و دارای دو ساختمان در امانیه و كیانپارس هستند كه فعالیتهای خود را در آنها سامان می­دهند. پیروان این دین حدود 80 خانوار هستند. (اکبرزاده زنگنه، ایوب، «اقلیتهای دینی در خوزستان»، سایت استان خوزستان، 29/5/89). در مراجعات مکرر به اماکن زرتشتیان، متوجه شدم این آیین، عضوگیری نمی­کند و قصدی برای توسعه و گسترش تشکیلات خود ندارند.

      غیر از زرتشتیانی که رسما عضو تشکیلات این کیش هستند، در میان برخی جوانان خوزستانی که صبغه ملی گرایی و ناسیونالیستی دارند، گرایش به آیین زرتشت مشاهده می­شود. این موضوع، نه به دلیل علاقه آنها به معنویت، بلکه ریشه در فخر فروشی ملی و نژادی آنها دارد.

4. صائبین

      در شهر اهواز گروهی از صائبین (صُبّی­ها، مندایی­ها، مغتسله و... که به اشتباه ستاره پریست دانسته شده­اند) در کرانه رود کارون ساکنند و بیشتر به کار زرگری مشغولند. صائبین که پیروان یحیی پیامبر و ساکنان دو هزار ساله خوزستان هستند، و در قرآن مبین نیز در کنار سایر ادیان الهی نام برده میشوند، در عداد مذاهب رسمی کشور و در فهرست اقلیتهای شناخته شده قانون اساسی قرار داده نشده­اند. از این رو صائبین (علیرغم اینکه اعتقاد به ضرورت «تبشیر» یا صبی کردن مسلمانان و دارندگان ادیان دیگر ندارند و این دین تنها از طریق والدین به فرزند منتقل می­شود و با آرامی و سکوت و دوری از هیاهو در خوزستان یعنی موطن اصلی­شان می­زیند) برای به دست آوردن مشاغل دولتی، آموزش و نیز برگزاری مناسک آیینی خویش با دشواری­هایی مواجهند، که این امر زمینه ساز مهاجرت بسیاری از آنها از خوزستان و ایران شده است. (ر.کـ: عبدالحسینیان، احمد، «واکاوی پدیده غم انگیز هجرت صائبین مندایی از ایران»، هفته نامه آینده نگر، ش66، 25/6/89، ص10).

5. دیگر ادیان

      تا پیش از انقلاب شماری از پیروان آیینهای هندو و سیک و... نیز در بخش‌های صنعتی این استان می‌زیستند که امروز تنها بازمانده معبدهایشان در شهرهایی چون آبادان به جا مانده‌است. («تاریخچه شهر اهواز»، سایت کنگره سراسری بیهوشی و مراقبتهای ویژه ایران، دیماه 89)

      همچنین در وبسایتها از حضور محدود یهودیان، بوداییان، بهاییان و دیگر ادیان در اهواز و خوزستان سخن رفته است. نماینده کلیمیان در مجلس می­گوید: «قبل از انقلاب عده زيادي از يهوديان در استانهايي مانند خوزستان، كرمانشاه، همدان، آذربايجان، كردستان، خراسان، كرمان، يزد، تهران، اصفهان و شيراز ساكن بودند. اما در حال حاضر بيشترين جمعيت يهوديان بعد از تهران، در اصفهان، شيراز و كرمانشاه زندگي مي كنند.» (سایت اقتصاد ایران).

6. دراویش

      طریقتهای صوفیه و دراویش نیز در شهرهای مختلف استان خوزستان حضور دارند. صوفیان معتقد به رویکردی اخلاقی - عرفانی به دین هستند و بر این باورند که تلقی راستین از اسلام را نمایندگی می­کنند. دارای روحیه­ای لطیف تساهل و تسامح بیشتری -به نسبت متشرعین- هستند و آداب و رسوم جالبی برای نیل به «جذبه الهی» دارند؛ کما اینکه خود واژه تصوف هم به باور برخی، ریشه در «صفا» دارد. البته اهل تصوف به فرقه­ها و طریقتهای مختلفی تقسیم می­شوند که در اصول، با یکدیگر مشابه و در فروع متفاوتند. بنظر می­رسد در خوزستان، طریفت گنابادی (نعمت اللهی سلطانعلیشاهی) همانند کل ایران، پرجمعیت­ترین فرقه هستند. فرقه ذهبیه اغتشاشیه در دزفول طرفدارانی دارد. شنیده­ها نیز از حضور محدود «اهل حق» و «قادریان» (پیروان امام عبدالقادر گیلانی) در اهواز و خوزستان حکایت می­کنند.

      پیشینه حضور اهل تصوف در خوزستان، به گذشته­های دور باز می­گردد. در قدیم الایام در خوزستان، عرفا و صوفیان بزرگی می­زیسته­اند که شاید بزرگترین آنها، سهل بن عبدالله تستری (شوشتری) بوده است که کتب تذکره شرح حالش را آورده­اند، و در عظمتش همین بس که استاد و مرشد «منصور حلاج» بوده است. (منابع بیوگرافیک: ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیاء 10/189-212 + انصاری، طبقات الصوفیه /223-226 + ابن خلکان، وفیات الأعیان 2/429-430 + ابن الجوزی، صفه الصفوه 4/64-66).

      به طور کلی، دراویش که عموما بی­آزار هستند (حتی شرط پذیرش عضویت در برخی فرقه­های آنها، عدم فعالیت سیاسی است) و همچنین به آیین اسلام بسیار معتقد و متعهدند و بسیاری از آنان در علوم دینی دستی دارند، خواستار پذیرفته شدن حضورشان و آزادی عمل بیشتری در فعالیتهاشان هستند.

7. جنبشهای نوپدید دینی

      يكي از مشخصه­هاي هزاره سوم، رواج جنبشهای موسوم به جنبشهاي نوپديد ديني (MRMs)   است كه طيف متنوعي از
باورداشتها، اساطير باستاني، عرفان­هاي شرقي و غربي را در خود گرد آورده است. طیف این جنبشها آنقدر وسیع است که از باورهای پلید و شیطانی و ضد بشری، تا ایمانهای سازنده، مترقی، انسانگرا و عرفانی ناب را دربر­می­گیرند. بنابراین نمی­توان به حکم واحدی برای همه آنها باورمند بود و رد یا قبول همه آنان بطور یکجا (چنانکه شایع است) علمی و منصفانه نیست. گفتنی است جنبش نوپديد را به سختي مي‏توان در قالب دين يا آيين تعريف
كرد. آنها همان گونه كه بيان شده، فقط جنبشند و کمتر پیش می­آید که اصطکاکی با ادیان داشته باشند. لذا شاید عنوان «جنبشهای نوپدید معنوی» برای آنان مناسبتر باشد.

      در خوزستان هم مانند دیگر نواحی کشور، چند سالی است که برخی از این جنبشها طرفدارانی پیدا کرده­اند. مخصوصا آنهایی که تعارضی با اسلام ندارند و اصولا یک دین و آیین نیستند، بلکه روشهایی برای کسب آرامش و نیل به جذبه الهی شمرده می­شوند، در بین مردم خوزستان طرفدارانی دارند.

      «ریکی» یا روش جامع افزایش انرژی­های فردی، حدود پنج سال پیش، به همت «کانون آینده نگری» برای اولین بار به خوزستانی­ها معرفی شد و تاکنون عده پرشماری از این روش انرژی بخشی برای کاستن از رنجهای جسمی و روحی خود و دیگران، بهره جسته­اند. مکتب «فالون دافا» نیز در سال 83 توسط همین مؤسسه و با دعوت استاد از کانادا به مردم استان معرفی شد. اگرچه فعالیتهایش تا آنجا که مطلعیم، ادامه پیدا نکرد. «اکنکار» که یک نحله عرفانی برخاسته از غرب، اما با مفاهیم و آموزه­های عرفان شرقی است، تا چند سال پیش طرفداران پرشماری در خوزستان داشته و جلساتی را برگزار می­کرده است، اما بنا به دلایلی، این حرکت ادامه پیدا نکرد. از وبلاگها چنین برمی­آید که طرفداران «اوشو» که نوعی عرفان تانتریک را قبول دارند، طرفداران «ساتیا سای بابا» (عارف هندی) موسوم به «بابایی­ها» که تعالیمشان بر عشق و محبت و خدمت رسانی بنا نهاده شده، پیروان «دالایی لاما » یا «لاماییستها» که بر کرامت انسانی، خدمت به مردم و دوری از هرگونه خشونت و آزار نسبت به موجودات تکیه می­کنند، کمابیش در خوزستان وجود دارند.

تتمه

      دغدغه همه اندیمشندان آینده نگر، حفظ همبستگی و گسترش تعامل در میان دستجات مختلف مردمی، صرف نظر از «قومیت، مذهب، طبقه و جنسیت» آنهاست. استان ما خوزستان نیز نیازمند نوعی همزیستی مسالمت آمیز میان اقشار و گروههای گوناگون و متفاوت است. ما، هم نیاز به وفاق استانی داریم، هم وفاق ملی و هم وفاق جهانی. بدین منظور، باید به گونه­ای تصمیم گیری و عمل شود که مبادا اقلیتهای مذهبی احساس «شهروند درجه دو بودن» کنند و این احساس، به واگرایی و خدشه دار شدن وفاق ملی گردد. گذشته از وفاق ملی، صلح جهانی هم تنها در سایه تحمل عقاید گوناگون و تلقی­های مختلف فلسفی و الهیاتی از مفاهیمی چون انسان و هستی امکانپذیر است. پذیرش تکثر و تنوع عقاید و تلاش برای زدودن کینه­های تاریخی میان دستجات مختلف، پیش نیاز تحقق صلح و ثبات و امنیت است.

      حسن نیت بسیاری از عالمان شیعی در ایران در کوشش خستگی ناپذیر برای احقاق حقوق اقلیتها و تقریب و نزدیکی میان ادیان و مذاهب، ستودنی است. باید به دغدغه­های این عالمان، توجه شود و موانع رسیدن به جامعه­ای سالم، پویا و مدنی، مرتفع گردد. رویکرد نواندیشانه اصیل نسبت به دین، کرامت و آزادی کامل را برای همه انسانها خواهان است. از سوی دیگر، چه مسلمانان، چه مسیحیان و چه پیروان ادیان دیگر، می­باید این نکته را مد نظر داشته باشند که گرچه آزادی بیان ضروری و لازمه توسعه است، از این آزادی، برای توهین و نفی اعتقادات سایر ادیان استفاده نکنند. البته این نکته، صرفا توصیه­ای اخلاقی است برای پایدار ماندن روابط مسالمت آمیز اجتماعی. بنابراین سخن از این نیست که دولت با قوه قهریه، آزادی بیان اقلیتها را سلب کند. سخن از این است که خود پیروان و مروجان ادیان و مذاهب، بجای حرکات غیرمسئولانه و نکوهش و نفی یکدیگر و رقابت در یارگیری، انرژی و امکاناتشان را صرف ترویج معنویت، اخلاق، نوعدوستی، صلح طلبی، عدالتجویی و دانش پژوهی در جامعه نمایند.

    و در خاتمه به فرموده شیخ بهایی عالم و عارف بزرگ شیعی:

      هر در که زنم، صاحب آن خانه تویی تو

      هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو

      در بتکده و دیر که جانانه تویی تو

      مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

      مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه!...     

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به ديدگاه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران