بحران در لیبی؛ چالش بزرگ برای اوباما
شهلا صمصامی
۴۰ سال سرخوردگی، ۴۰ سال فشار و بیعدالتی، ۴۰ سال از دنیای خارج
ایزوله بودن، ۴۰ سال بردگی، مردم لیبی را به قیام مجبور کرده است.
لیبی تحت حکومت قذافی یک حکومت نظامی دیکتاتوری، یک حکومت
سرکوبگر بوده است. آنطور که تصور عمومی است قذافی دیوانه نبوده
است. وی در مواقعی که به نفع او بوده با همه از جمله آمریکا و
اروپا معامله کرده است. استخراج یک بیلیون بشکه نفت مردم لیبی را
فقیرتر، قذافی، خانوادهاش و وفادارانش را ثروتمندتر کرده است.
لیبی از مصر و تونس متفاوت است. قذافی مانند زین العابدین
و یا مبارک در سکوت شب مسند قدرت را ترک نکرد. قذافی به دنیا نشان
میدهد که چگونه یک حاکم مستبد سقوط میکند. با کشتار مردمش، با
جنگ و جنایاتی که تنها مستبدانی مانند وی حاضرند برای بقای خود
مرتکب شوند.
زمانی که قیام جوانان عرب دیکتاتورها را
سرنگون کرد، قذافی هیچ ترسی از خود نشان نداد. طولانیترین حکومت
استبدادی در منطقه بر آن نبود که در مقابل آهنگهای رپ انقلابی و
یا فیسبوک به زانو درآید. وی هواپیماهای جنگی خود را در آسمان
کشورش رها کرد که تظاهر کنندگان و مخالفان را بمباران کنند.
صدها بلکه هزارها کشته شدهاند. شاید غیر ممکن باشد بتوان تخمین
زد چه تعداد در لیبی توسط قذافی و رژیم بیرحم وی کشته شدهاند.
حتا سلطان بحرین و یا رئیس جمهور یمن که هر دو با خشونت با تظاهر
کنندگان روبرو شدند، جرأت نداشتند دست به چنین کشتاری بزنند که
قذافی انجام داد.
سگ دیوانهٔ خاور میانه
در
سال ۱۹۸۶رانالد ریگان رئیس جمهور آمریکا لقب «سگ دیوانهٔ خاور
میانه» را به قذافی داد. در آنزمان کلنل قذافی پس از ۱۷ سال حکومت
تبدیل به دیکتاتور قذافی شده بود. وی نه تنها برای کشورهای غربی
بلکه کشورهای عربی یک مزاحم پردردسر بود.
قذافی سر مست از
ثروت نفت ولی بدون هیچ دوست و پشتیبانی همه قوانین را زیر پا
گذاشت. در سالهای ۷۰ و ۸۰ از گروههای تروریستی پشتیبانی کرده و
پولهای فراوانی در جنگهای داخلی کشورهای آفریقایی خرج کرد.
قذافی کمکهای مالی به یک گروه فلسطینی بنام سپتامبر سیاه داد.
این گروه در سال ۱۹۷۲ ورزشکاران اسرائیلی را در دهکدهٔ المپیک
مونیخ بقتل رساندند. در سال ۱۹۸۶ مأموران قذافی یک دیسکو را در
برلین بمب گذاری کردند که تعدادی از جمله دو سرباز آمریکایی کشته
شدند. دو سال بعد هواپیمای پان آمریکن شمارهٔ ۱۰۳ در آسمان
اسکاتلند منفجر شد که ۲۷۰ نفر مسافر بیگناه آن کشته شدند. این بمب
توسط یکی از مأموران لیبی در هواپیما کار گذاشته شده بود. در سال
۲۰۰۳ بالاخره قذافی مسئولیت این بمب گذاری را پذیرفت و ۷ بیلیون
دلار خسارت به خانوادهٔ قربانیان آن حادثه پرداخت کرد.
اقدامات خرابکارانه قذافی در خارج از لیبی همواره توجه را به این
کشور جلب کرده بود، ولی آنچه در درون این کشور میگذشت از چشم
جهانیان مخفی بود. آنچه بویژه در این سالهای اخیر آشکار شده است
از طریق پسران قذافی بوده است. قذافی ۷ پسر دارد که همگی زندگیهای
مرفهی در لیبی و در اروپا دارند ولی دو پسر وی شناختهتر هستند.
سیف اَلاسلام دومین پسر او که گمان میرفت جانشین قذافی باشد و
معتصیم Mutassim پسر چهارم که مشاور قذافی در امور امنیت ملی شده
بود. هر دو تحصیلکرده اروپا بوده و برای جلب سرمایهگذاران با
مقامات اروپائی و آمریکایی در تماس بودهاند. این پسرهایی که دست
پروردهٔ آن پدر هستند در وقایع اخیر نشان دادند که هیچ نوع احترامی
برای حقوق مردم خود قائل نبوده و با خشونت هر چه بیشتر با تظاهر
کنندگان و مخالفان روبرو شدند.
قذافی معروف است که در چادر
زندگی میکند حتا در سفرهای نادرش به خارج اصرار دارد در چادر باشد
دلیل آن ترسی است که از ساختمانهای بلند دارد. محافظین او همه زن
هستند و بدلیل ترسی که از بیمار شدن دارد همیشه یک پرستار با اوست.
ولی قذافی بدون هیچ نوع بیمی توانسته است ۴۰ سال با خشونت بر لیبی
فرمانروایی کند.
لیبی تنها ۶ و نیم میلیون جمعیت دارد و
نهمین کشور مهم نفتی دنیا بحساب میآید. بر اساس آماری که سال پیش
منتشر شد، ۲۹ درصد از جوانان لیبی بیکار بوده و ۹۳ درصد شرایط
زندگیشان را سخت و دردناک توصیف کردهاند.
لیبی چالش بزرگ برای اوباما
زمانی که تظاهرات علیه قذافی
در لیبی آغاز شد، جهان با نگرانی در انتظار عکسالعمل شدید یک حکمران
مستبد بود. نگرانیها بزودی بواقعیت پیوست و کشتار مردم لیبی بدست
میلیشیا و ارتش این کشور، این پرسش را بوجود آورد که چه باید کرد؟
زمزمهٔ نوعی دخالت نظامی بلند شد. اولین راه حل این بود که با بمباران
هواپیماها و مناطق نظامی قذافی مانع خونریزی بیشتر تظاهرکنندگان و
شهروندان لیبی شد. حفاظت منطقه هوائی لیبی معروف به No Fly Zone تقاضای
مخالفان و جنگجویانی بود که در شرق، منطقهٔ «بنغاری» را در تصرف خود
داشتند. دولت اوباما نمیخواست بدون مجوزی از جانب سازمان ملل و بدون
همکاری کشورهای ناتو اقدامی کند. در پشت پرده مذاکرات شروع شد و
بالاخره سازمان ملل طی قطعنامهای به کشورهای عضو ناتو اجازه داد که
تأسیسات نظامی و هواپیماهای بمب افکن قذافی را از بین ببرند. اولین
حمله توسط بمب افکنهای آمریکا و فرانسه شروع شد. ولی طبق معمول همیشگی
آمریکا بزرگترین نقش را در این زمینه داشت. در داخل کابینهٔ اوباما
وزیر دفاع رابرت گیتز مخالف دخالت نظامی آمریکا بود و وزیر خارجه خانم
هیلری کلینتون طرفدار این اقدام بود. طی مذاکرات طولانی بالاخره قرار
شد ناتو این مأموریت را بعهده بگیرد و یک ژنرال کانادایی نیز بعنوان
فرمانده این عملیات انتخاب شد. ولی تصمیم پرزیدنت اوباما به دخالت
نظامی در لیبی از طرف جمهوریخواهان و حتا برخی از دموکراتها مورد
سئوال قرار گرفته است.
در سال ۲۰۰۲ اوباما در یک تظاهرات ضد
جنگ عراق گفت: «آنچه که من مخالف آن هستم یک جنگ احمقانه است. آنچه که
من مخالف آن هستم یک جنگ شتابزده است، جنگی که بر اساس هیچ دلیلی نیست
و تنها بر اساس احساسات است».
اکنون اوباما به عنوان رئیس
جمهور امریکا رهبری بمباران لیبی را بعهده گرفته است. اکنون وی باید
مردم و کنگره امریکا را قانع کند که این اقدام نه غیر منطقی و نه
شتابزده است.
پرزیدنت اوباما بدون شک نمیخواهد بعنوان
گردانندهٔ این عملیات شناخته شود. نحوهٔ برخورد وی و برقراری روابط
دیپلماتیک با کشورهای عضو ناتو در مورد لیبی در حقیقت یک سنت قدیمی را
که از زمان جنگ سرد بوجود آمده بود شکسته است. رؤسای جمهور آمریکا در
گذشته در چنین مواردی بطور یک جانبه بحران را شناسائی کرده پاسخ به
آنرا مشخص و عملیات را تصمیمگیری و برنامهریزی میکردند. سپس کشورهای
دیگر را یا با تهدید و یا با رشوه دادن مجبور به همکاری مینمودند.
آمریکا برای سالها مخارج این عملیات و دخالتهای نظامی را پرداخته و
این بار سنگین را بدوش کشیده است. کشورهایی که نیاز به دخالت نظامی
داشتند لازم نبود از آمریکا تقاضای کمک کنند، آمریکا درست یا غلط وارد
عمل میشد. آمریکا تا قبل از جنگ اول یک کشور امپریالیستی نبود. ولی پس
از جنگ دوم و در طول دوران جنگ سرد به دخالتهای نظامی و عملیات
امپریالیستی پرداخت.
در مورد بحران لیبی دولت اوباما از ابتدا
کوشید از دخالت نظامی خودداری کند. در عین حال اوباما نمیتوانست
جنایاتی را که در این کشور اتفاق افتاده است نادیده بگیرد. بدون شک
دخالت کردن و یا نکردن هر دو مشکلات و مسائل خودش را بهمراه داشت. آنچه
که اوباما انجام داد و در تاریخ سیاست خارجی آمریکا بیسابقه بود کمک
گرفتن از اتحادیه اعرب بود. Arab League در ۶۶ سالی که از تأسیس این
اتحادیه میگذرد، این اولین بار بود که اتحادیهٔ عرب علیه یکی از اعضاء
خود به جهت نقض حقوق بشر استفاده از نیروی نظامی را تأیید کرد. در عین
حال این سئوال پیش میآید که پادشاه سعودی و یا سلطان بحرین نیز
دیکتاتور هستند. حمایت آمریکا از این حکمرانان آیا یک پیام دوگانه
نیست؟
در حال حاضر پرزیدنت اوباما با تمام کوششهایی که بخرج
داده است در مورد بحران لیبی مورد انتقاد قرار گرفته است. مشکلات
اقتصادی آمریکا جدی است. کنگره بویژه جمهوریخواهان میخواهند بدانند
مخارج این دخالت نظامی از کجا تأمین میشود. یکی از مشکلات مهم اوباما
اینست که جمهوریخواهان متفقاً مخالف او هستند و هر سیاست و تصمیمی را
مورد انتقاد قرار میدهند. این مخالفت افکار عمومی مردم آمریکا را نیز
تحت تأثیر قرار میدهد، و امکان یک گفتمان و حتا انتقاد صادقانه را از
بین میبرد. برای مثال جمهوریخواهان بویژه میخواهند بدانند پایان
عملیات در لیبی چه زمانی است. در شرایطی که بحران لیبی کاملاً غیر قابل
پیشبینی است و مردم لیبی بویژه در مناطق شرقی در خطر قتل عام هستند
چگونه میشود حدس زد پایان عملیات چه زمانی خواهد بود.
مسائل
بسیاری وجود دارد که باید بتوان در مورد آن بحث و گفتگو کرد. از جمله
اوباما میگوید قذافی باید برود ولی در عین حال تأکید میکند که آمریکا
بههیچ وجه قصد لشکر کشی بهاین کشور را ندارد. قذافی میتواند مدتها
بر سر کار باقی بماند. راه حلی که اوباما به دنبال آنست دیپلماسی است
که شاید طی مذاکرات با قذافی بتوان او را راضی و یا مجبور به خروج از
لیبی کرد.
یکی دیگر از موضوعات مورد بحث نیاز مخالفان و
جنگجویان به اسلحه و مهمات است که بتوانند در مقابل قذافی و نیروهای
مسلح وی ایستادگی کنند. این موضوع در کنفرانس لندن نیز مطرح شده است.
ولی راه حل سادهای وجود ندارد. آمریکا تجربهٔ تلخی از مسلح کردن یک
گروه مخالف دارد و آن در افغانستان و در زمان جنگ با روسیه شوروی بود.
آمریکا نه تنها به مخالفان یعنی مجاهدین اسلامی اسلحه و پول داد بلکه
بن لادن و یاران او را به آن منطقه دعوت کرد. این سئوال امروز در مورد
لیبی هم مطرح است. مخالفان همه یکدست و شناخته شده نیستند. عواملی از
گروههای تروریستی از جمله القاعده و الشباب جزء جنگجویان و مخالفان
میباشند. در عین حال این مخالفان بسیاری مردم عادی بوده و سربازان
تعلیم دیده نیستند که بتوانند از اسلحه و مهمات استفاده کنند.
موضوع مهم دیگر اینست که با توجه به تجربهٔ عراق دولت آمریکا ترجیح
میدهد قذافی برود ولی رژیم سرنگون نشود. ولی باز این سئوال مطرح
میشود که باقی بودن رژیم چگونه میتواند به آزادی و دموکراسی
بیانجامد. بویژه در کشوری مانند لیبی که اختلاف قبیلهای نیز وجود
دارد.
آنچه امروز در لیبی، سوریه، بحرین، یمن و سایر مناطق
منطقه میگذرد یک سونامی است. این سونامی قابل پیشگیری و نتایج آن
قابل پیشبینی نیست. برای پرزیدنت اوباما از نظر سیاست داخلی و خارجی
این زمانی بسیار حساس و چالش بسیار بزرگی است. زیرا تصمیمات منطقی
اوباما میتواند روند نوینی در سیاست خارجی امریکا در منطقهای باشد که
از نظر اقتصادی وسیاسی برای امریکا و جهان نقش حیاتی دارد.
آیندهای روشن
اگر چه لیبی بنظر میرسد آیندهای نامعلوم و
نگران کننده دارد ولی بسیاری این تغییرات را پایان دوران تاریک این
کشور دانسته و آینده را روشن میبینند.
عبدالقابی یاسین یک
نویسندهٔ مبارز لیبی که در تبعید زندگی میکند میگوید: «ما یک جامعهٔ
قرون وسطایی نیستیم. جوانانی که رهبری تظاهرات را بعهده داشتهاند خود
را ابتدا یک شهروند لیبی میدانند. هویت قبیلهای آنها بهاندازهٔ
پدران و مادرانشان برای آنها اهمیت ندارد».
هشام ماترا Hisham
Matra یک نویسندهٔ دیگر لیبی که در لندن زندگی میکند میگوید: «رهبران
جدیدی از جنبش جوانان بوجود آمده است. شهرهای آزاد شدهای مانند بنغازی
توسط کمیتههایی که بسیار متشکل هستند اداره میشوند. این کمیتهها
توسط افراد تحصیلکردهای مانند پزشکان، مهندسین و معلمان رهبری
میشوند. اینها حکومت آیندهٔ لیبی خواهند بود.
استاد علوم
سیاسی پروفسور فتحی باها که همراه دخترش حمیدا به تظاهر کنندگان
بنغازی پیوسته است و با همکاری مبارزان دیگر یک مانیفست برای انقلاب
تهیه کردهاند، میگوید این مانیفست هدف و محتوای انقلاب را روشن
میکند و آن بوجود آوردن یک لیبی مدرن، آزاد و دموکراتیک است که بر
اساس رعایت حقوق بشر و شرکت همه مردم در حکومت آنها پایهگذاری
میشود.
فتحی باها ۵۸ ساله بیاد میآورد نخستین بار که وی در
یک تظاهرات سیاسی در اول سپتامبر ۱۹۶۹ شرکت کرد، زمانی بود که تظاهر
کنندگان با شوق و شعف به خیابانها ریختند. زیرا یک افسر ۲۷ ساله
پادشاه لیبی را بر کنار کرده بود. این افسر جوان معمر قذافی بود که
سالهاست دیگر از پشتیبانی مردم لیبی برخوردار نیست. وی معتقد است
آیندهٔ لیبی بدون قذافی آیندهای روشن است.
|