|
|
|||
قلعه حیوانات؛ نظام مقدس و غیره.... نیک آهنگ کوثر خرداد ۱۳۹۰
خواندن بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید
درست بعد از خریدن نسخهای از کتاب مستطاب مرحوم جورج اورول (قلعه
حیوانات) بسیار جذاب بود. شاگردان دورههای اول خانه کاریکاتور ایران
حتما یادشان میآید وقتی این کتاب را با قلم خود مصور میکردند،
باورشان میشد که حاکمان جمهوری اسلامی چه شباهت عمیقی به ساکنان قلعه
حیوانات دارند، منتهی نه آنهایی که مورد ظلم واقع شدند، بلکه ظالمان
قلعه! خواندن بیانیهای که انگار توسط حزباللهیهای اول انقلاب که از
انحراف انقلاب اسلامی در طول سالیان اخیر ناراحتند اما میخواهند
وابستگی خود را به ولایتفقیه هم یک جوری نشان دهند و مردم را در درجه
اهمیت ثانوی قرار بدهند. وقتی میگویند «اگر جنبش سبز از حضور مردم در
راهپیمائیها حمایت میکند به خاطر آن است که قانون چنین حقی را برای
شهروندان به رسمیت شناخته است». اینان معلوم نمیکنند که مردم نخست
حضور داشتند و جنبش را ساختند یا اینکه جنبش از قبل سرجایش بود تا حرکت
مردم تا را تایید کند یا نکند. اینجا هم باز جریان را میتوان از نگاه
جورج اورول دید! اول مرغ آمده یا تخم مرغ؟ امام مشکل بزرگتر از نگاه
من، معلوم نبودن نویسندگان این بیانیه است، نویسندگانی که گویا نزدیکی
زیادی به خاتمی دارند، منتهی تقاضای عذرخواهی نکردهاند. اما جذابتر
این بود که به قول تنظیم کننده خبر بیانیه در سایت، بیانیه طوری تنظیم
شده که تفاوت نگاه «سبز»های
طرفدار انقلاب اسلامی را با «جریان انحرافی» و «جنگیران و رمالان» به
نمایش بگذارد. درست چند روز بعد از سخنان شکوریراد...
گاهی می اندیشم ما
چه جانوارنی هستیم که در این دوره زیستهایم و تکامل یافتهایم
(احتمالا) و جانوارنی که بر ما حکومت کردهاند و همراهانشان تمامی
نظریههای تکاملی داروین را زیر سوال بردهاند.
اشتباه نکنید!
ایراد گرفتن به بیانیهای از «شورای هماهنگی راه سبز امید»، انتقاد از
یک تفسیر است نه انتقاد از جنبش مردمی و اعتراضی. انتقادی است به نحوه
انتخاب جملات، انتقادی است به بازی با کلمات برای رفع مسوولیت از یک
گروه و انداختن آن بر روی شانههای دیگران. انتقادی است به فراموشی
عامدانه گروهی که خود را جنبش میپندارند و مردم را در درجه دوم اهمیت
قرار میدهند. انتقاد از کسانی است که مبدا جنبش ازادیخواهی را
۱۵ خرداد
میدانند...
گاهی با نگاه به
جنبشهای موفق منطقه به این فکر میکنم که چقدر بخت و اقبال با مردمان
مصر و تونس همراه بوده که پیامی مشخص داشتند و هدفشان «اسقاط
نظام» بود و «سازش» با حاکم جابر را نپذیرفتند. به این فکر میکنم که
نداشتن «امام» عجب نعمت بزرگی بوده است. فکر میکنم که «خود فریبی» چیز
بسیار بدی است!
دوستان شورای
هماهنگی گویا گفتهاند که در خارج از ایران نیستند و از داخل میخواهند
جنبش را هدایت کنند. اما اینان کیستند؟
گاه فکر میکنم علت
عدم اعلام نام اعضای «شورا» حضور اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان معمار
انحراف هر چیزی که با منافعاش جور در نیاید است.
فکر میکنم
با شاهکار «شکوریراد»، او هم باید شان و منزلت حضور را یافته باشد.
و نهایتا فکر
میکنم که چقدر سکولاریسم مبتنی بر حقوق بشر چیز خوبی است!
وای! ما چه
جانورانی هستیم و چه جانورانی بر ما حکومت کردهاند!
وای! منبع: خودنويس
|
||||