بازگشت به صفحه اول

 

 
 

چرا از بختیار حرف نمیزنیم؟

مریم انصاری

به تازگی و برای دومین بار کتاب یکرنگی بختیار را خواندم. باید قبل از شروع به عرض خواننده محترم برسانم که من نه سیاسی هستم نه مبارز. نه قلمی توانا مانند ف.م.سخن دارم و نه دانشی آنچنان که بخواهم از آن داد سخن بگویم. من فقط یک ایرانی هستم که مانند صدها هزار نفر از کشور خارج شده و در مملکتی زندگی میکنم که میگویند مهد آزاذی است. در زمان انقلاب سیزده سال بیشتر نداشتم و همانند میلیونها هموطن مشتها را گره کرده و مرگ بر این و مرگ بر آن میگفتم. به خوبی به یاد دارم که چند روز بعد از اینکه بختیار به نخست وزیری رسید و خمینی دریافت که نمیتواند او را به زیر چتر خود درآورد – همانند سنجابی و یزدی و بازرگان و بقیه – فرمان شعار مرگ بر بختیار را داد. در آنزمان چنانکه تاریخ میگوید معدودی از

روشنفکران مانند خانم امیرشاهی با شجاعت بینظیر از بختیار دفاع کرد و این در حالی بود که همه مبارزین سیاسی عکس امام را در ماه دیده بودند. اما کجا بود گوش شنوا؟

بختیار به خوبی میدانست که ایران به سوی فاجعه و دره ای پیش میرود که رهایی از آن بسیار مشکل است. سی و دو سال پیش بختیار حرفهایی را میزد که امروز ما در سایتهای مختلف به قلم مبارزین سیاسی میخوانیم. او جامعه ای را پیش بینی کرده بود که امروز شاهدش هستیم.

شاید تنها انتقادی که میتوان به بختیار کرد طرفداریش از رژیم سلطنتی مشروطه بود که برای مملکتی مثل ایران با اقلیتهای مختلف بهترین سیستم – از نظر ایشان – بود. عقاید ایشان در آن زمان مورد خصم کسانی قرار گرفت که میگفتند هر حکومتی سرکار آید بهتر از حالاست. کجا هستند آنهایی که میگفتند اسم جمهوری چه اسلامی چه دمکرات و چه عادی هیچ تاثیری در آینده مملکت نخواهد داشت. خیلی ها فوت کرده اند بسیاری در زندانهای مخوف حکومتی آخرین سالهای عمرشان را طی میکنند بعضی ها در ممالک آزاد زندگی میکنند و خاطرات سیاسی مینویسند و بقیه در این فکرند که چه شد که اینطور شد.

من شخصا متاسفم که در کمتر مقاله ای یادی از بختیار و افکار او میشود. آیا فراموش کردن او امری است اتفاقی یا عمدی؟ آیا در آن ترس از حکومت جمهوری اسلامی وجود دارد یا ترس از انتقاد از خود؟

گفته اند که ما ایرانیها یا ضد کسی هستیم یا با او هستیم. حد وسط را نمیشناسیم. شاید این خصلت ایرانیهایی باشد که در چهاردیواری مملکت زندگی میکنند و از صبح تا شب چه در زمان شاه چه حالا مغزشان شستشو میشود. اما انصافا چرا مبارزین سیاسی که در کشورهای آزاد زندگی میکنند چنین خصلتی را حفظ کرده اند؟ در تمام این سالها چیزی یاد نگرفتند؟ بالاخره یکروز باید پذیرفت که شاه با تمامی بدی هایش برای مملکت کارهای مفیدی هم انجام داد. باید یکروز قبول کرد که بختیار میتوانست برای ایران کاری انجام دهد اگر به او فرصت بیشتری میدادیم. یادمان نرود که او بود که مطبوعات و زندانیان سیاسی را آزاد کرد و ساواک را منحل. و یادمان نرود که جمهوری اسلامی کسانی را از بین میبرد که واقعا برایش خطرناک باشند.

مریم ناصری

پاریس

Maryamnasseri66@gmail.com

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به ديدگاه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران