|
|
|||
دعوا شد و حقایق معلوم شد سعید لیلاز
۱- ما در میانه بحرانهای بزرگ اقتصادی هستیم و به همین دلیل
طبیعی است دولت از اعلام آمارهای اقتصادی سر باز زند. این
معضل طی شش سال شکل گرفته است و محصول امروز و دیروز نیست. این
روند ابتدا با نفی تمامی آمارها آغاز شد و سپس همه مفاهیم
مربوط به آمارها و شاخصها مورد خدشه قرار گرفت و دست آخر
سازمانها و موسسات مرتبط منحل شدند و مورد تهاجم قرار
گرفتند؛ نهادهایی چون سازمان برنامه و بودجه، شورای پول و
اعتبار و بخشهای آمارگیر بانک مرکزی و...
امروز که برخی از نمایندگان و مسوولان از نادرست بودن آمارهای دولتی میگویند و ابراز نگرانی میکنند، چرا در برابر این جریان که از همان ابتدا آغاز شده بود، واکنشی نشان ندادند، سکوت طولانی و اعتراض ناگهانی چه معنایی دارد و ریشههای آن چیست؟ ۲- به نظر میرسد ریشه اعتراضات فعلی برخی محافظهکاران، به مسائل سیاسی بازگردد، نه دغدغههای اقتصادی. به همین دلیل اعتراضات به جایی نمیرسد و نتیجهای دربرنخواهد داشت. هر وقت منافع یکی آسیب میبیند، اعتراضات شروع میشود و به خاطر میآورند که آمارها غیرواقعی است. همان طور که گفته شد این جریان شش سال قدمت دارد و مربوط به بعد از عید نیست اما مایه تعجب است که چرا حاال زبان به گلایه و تردید گشودهاند؟ اتفاقات و درگیریهای داخلی نشان میدهد چون رفاقتها بعد از عید به هم خورده است، افشاگریها و اعتراضات تازه مطرح میشوند. مگر این حرﻑها توسط سایر کارشناسان و استادان اقتصادی مدتها پیش مطرح نشد؟ چرا آن زمان همگی نفی کردند و پشت آمارهایی قایم شدند که امروز صحت و سقم آن را مورد تردید قرار میدهند؟ اطمینان داشته باشید تا زمانی که در بررسی فساد و آمار و ارقام، خودی و غیرخودی داریم، هیچ موفقیتی در مبارزه با فساد حاصل نخواهد شد. ۳- به هر ترتیب امروز کار به جایی رسیده است که آمارها کوچکترین کارکردی ندارند، زیرا همه در صحت آن تردید دارند. به عنوان مثال یکی از مقامات بلندپایه در خصوص آمار اشتغال گفتند: «اگر این آمار درست باشد...» توجه کنید این «اگر» بسیار مهم است. یعنی بزرگان هم با قطعیت از آمارهایی که اعلام میشود یاد نمیکنند. این وضعیت شرایط خوبی نیست و مهمترین نتیجه آن در تصمیمگیریها مشخص میشود، به این صورت که یا نمیتوان تصمیم گرفت و دچار سرگردانی میشویم یا بر اساس آمارهای غلط، تصمیمات غلط اتخاذ میشود. از برآیند این معضلات، مشکل دیگری به وجود میآید که نامعلومی مسیر است. لذا وقتی معلوم نیست به کجا میرویم دیگر سرعت رفتن چه اهمیتی دارد؟ در این شرایط چه فرقی میکند شما بگویید یک میلیون و۶۰۰ هزار شغل ایجاد کردیم یا بیشتر یا کمتر؟ وقتی راه گم شده است، سرعت پیمودن راه هیچ اهمیتی ندارد. ۴- اما چرا آمارها یا اعلام نمیشود یا نادرست اعلام میشود؟ پاسخ روشن است: این دولت چون عملکرد بسیار ضعیفی در حوزههای اقتصادی داشته است راهی جز این ندارد ً میگویند یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل ایجاد کردهایم و از سوی دیگر وزارت کار آمار بیکاری را در بهترین حالت ۱۱/۵ درصد اعلام میکند، ۱۱/۵ درصد بیکاری یعنی حداقل سه میلیون بیکار. این دو همدیگر را نقض میکنند. در این شرایط است که دولت ترجیح میدهد آماری اعلام نکند؛ همان کاری که در خصوص رشد اقتصادی کردند یا متوسط رشد ناخالص داخلی که به واسطه آمارهای نادرست مخدوش شده است. اما در این باره به طور تقریبی میتوان گفت ورودی منابع در دولت نهم و دهم سه برابر دولت گذشته بود در حالی که رشد ناخالص داخلی نصف گذشته، این یعنی بهرهوری به یک ششم کاهش یافته و به عبارتی دیگر اتلاف منابع شش برابر شده است. در همین یک نمونه میتوان فهمید که چرا دولت آمارها را اعلام نمیکند. از: روزگار، ايران امروز
|
||||